نفوذ خزنده دستگاه «آقاخان» در کشورهای اسلامی به بهانه جایزه معماری

نفوذ خزنده دستگاه «آقاخان» در کشورهای اسلامی به بهانه جایزه معماری

اهدای جایزه آقاخان به بازار تبریز در حالی مورد توجه رسانه‌های کشور و برخی مسئولین قرار گرفته که این مسأله بدون توجه به سابقه فرقه اسماعیلیه و شخص آقاخان، رئیس این فرقه که خود را امام زمان می‌داند صورت می‌گیرد.
خبرگزاری فارس: نفوذ خزنده دستگاه «آقاخان» در کشورهای اسلامی به بهانه جایزه معماری

خبرگزاری فارس- گروه فرهنگی: برخی مواقع اتفاقاتی در کشور و در عرصه رسانه ای رخ می دهد که اغلب ناشی از بی اطلاعی و غفلت اصحاب رسانه و مسئولان است.

یکی از اتفاقات مشابهی که در چند روز مشابه رخ داد و نه تنها بیشتر روزنامه‌ها کثیرالانتشار ما به بازتاب آن پرداختند بلکه رسانه ملی نیز در رادیو و تلویزیون به آن پرداخت، ارائه جایزه معماری «آقاخان» به بازار تبریز است.

**جایزه معماری آقاخان چیست؟

در دهه 1970 میلادی خانواده ثروتمند آقاخان با بودجه ای معادل یک میلیارد دلار، پروژه‌ای به نام “Islamic Architecture” (معماری اسلامی) را کلید زد. این پروژه بلافاصله توسط دو دانشگاه «ام آی تی» و «هاروارد» (از پایگاه های اصلی یهودیان برای پیشبرد لیبرالیزم و سکولاریزم سیاسی اجتماعی و فرهنگی) در آمریکا پشتیبانی شد. در ظاهر این پروژه با هدف فرهنگی صورت گرفت. ولی سیاست اصلی در این طرح با رویکرد فرهنگی -سیاسی -اقتصادی تبیین شده بود.

جایزه معماری آقاخان بر خلاف جایزه پریتزکر(نوبل معماری)، بر روی شیوه‌های بومی و اسلامی و راهکردهای معماری کهن و نوین در توسعه جهان سوم نیز متمرکز است. این پروژه ها در کشورهایی قرار دارند که بیشتر جمعیت آن ها را مسلمانان تشکیل می‌دهند.

**روزی که قیامت شد!

اما چرا در کشورهای اسلامی و به طرح‌های معماری اسلامی این جایزه داده می‌شود؟ پاسخ را باید در تفکر فرقه اسماعیله و رهبر آنها یعنی آقاخان جست‌وجو کرد. خلاصه ماجرای آقاخان‌ها این است که آنها ادامه فرقه اسماعیلیه از دوران حسن صباح به بعد هستند که رهبر آنها حسن دوم درست 40 سال پس از فوت حسن صباح بر منبر نشست و هفدهم رمضان 599 هجری را قیامت اعلام کرد. او چهار پرچم به رنگ‌های سرخ و سبز و زرد و سپید کنار منبرش برافراشت و از پیروان خود خواست همراه با او بر سر خوان بنشینند و روزه خود را بشکنند و عید قیامت را جشن بگیرند!

این تاریخ با این انحراف بزرگ، فصل جدیدی در تاریخ اسماعیلیه باز می‌کند و این فرقه حیات خود را از آن پس و به گونه‌ای دیگر که امام برای امت خود تعیین می‌کردند و امامت از پدر به پسر ارث می‌رسید ادامه داد تا اینکه به حسنعلی شاه، آقاخان اول، رسید. از این نقطه ارتباط آقاخان‌ها با غرب آغاز می‌شود، آنها با ثروت هنگفتی که دارند تبلیغات فراوانی انجام می‌دهد و با برگزاری مسابقه‌های مختلف که مهم‌ترین آنها همین جایزه معماری است، خود را در سطح افکار عمومی مطرح می‌کنند. نکته قابل توجه درباره این فرقه این است که مانند دیگر فرقه‌های انحرافی از اسلام مثل بهاییت و وهابیت که به شدت تحت حمایت غرب هستند، آقاخان‌ها نیز ارتباط بسیار تنگاتنگ و مستقیمی با سران کشورهای غربی و البته کشورهای منطقه دارند و همه جا با عنوان یک شیعه واقعی از خود یاد می‌کنند. روزنامه‌های غرب تاکید دارند که هر جا صحبت از آقاخان می‌شود او را از نسل مستقیم حضرت رسول (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) بدانند و این فرقه را به عنوان نسخه اصلی تشیع به افکار عمومی معرفی ‌کنند.

قصه آنجا غم انگیزتر می‌شود که آقاخان در مصاحبه‌ای در سال 2009 خود را امام معصوم و امام زمان می‌خواند و با تمسخر شیعیان اثنی عشری و با تعرض به ساحت مقدس امام زمان(عج)، شیعیان را معتقد به امامی موهوم می‌خواند.

احتمالا دست اندرکاران فرهنگی ما باید باز هم بنشینند و دست روی دست بگذارند و ببینند که آقاخان‌ها به بهانه دادن جایزه معماری آقاخان به بزرگترین و ملی‌ترین پروژه‌های ملی و دینی ما که ارتباط مستقیم با اعتقادات و سبک زندگیمان دارند، در یکی از حیاتی‌ترین جنبه‌ها زندگی ما ایرانی‌های شیعه اثنی عشری دخالت کنند، به بهانه این جایزه نماینده شان را به ایران بفرستند تا پروژه‌های معماری مستقیما زیر نظرشان اجرا شود، منویات خود را به شهرداری‌هایمان دیکته کنند، به آدم‌هایی که اعتقادات فراماسونری و انحرافی دارند، در همایش‌های مشترک مجال بروز و ظهور بدهند.

آقاخان‌ها به بهانه همین جایزه معماری به مقدس‌ترین مکان نزد ما مسلمانان تعرض کرده‌اند و پروژه بازسازی مسجد الاحرام را زیر نظر خود گرفته‌اند و به دنبال جای دادن نماد ابلیسک در قبله گاه ما مسلمانان و حرم امن الهی هستند و چند سالی است که دولت سعودی در غالب «طرح توسعه مسجد الحرام» اقدام به احداث ساختمان بلندی با نام «ابراج البیت» نموده است. این پروژه که با همکاری بنیاد معماری آقاخان‌ اجرا می‌شود مقدمه اجرای طرح پلید از سوی فراماسونرها برای هویت زدایی از حرم امن الهی است. و تازه این اول ماجرا است.

تا کنون به آقاخان‌ها به بهانه بردن جایزه معماری اجازه داده‌ایم در پروژه بازسازی لاله زار تهران، دخالت کردند، سراغ خاص‌ترین نمادهای فرهنگی و ملی ما در اصفهان بروند و علنا با بنیاد مسکن ما همایش مشترک برگزار کنند و از عقاید خود با افتخار بگویند و نمادهایشان را تحمیل کنند. این روزها هم این فرقه ضاله شهر تبریز و معماری استثنایی بازار آن را نشانه رفته‌ است و نه تنها کسی نیست که بپرسد آیا حداکثر 200 هزار دلار جایزه این فرقه ارزش دارد که با این نادانی و ناآگاهی آنها را به رسمیت بشناسیم و معماری ایرانی اسلامی خود را بازیچه دستان این گروه کنیم.

اگرچه به نظر می رسد تبلیغات فراوان برای جایزه آقاخان از سوی رسانه ها و رسانه ملی «سهوا» اتفاق افتاده ولی به نظر می رسد در موارد اینچنینی باید توجه بیشتری را مبذول داشت.

انتهای پیام/
– See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920623000958#sthash.9x0tVoRU.dpuf

وقتی ولی امر مسلمین، به مهمانی یک خانواده ارمنی رفت

وقتی ولی امر مسلمین، به مهمانی یک خانواده ارمنی رفت

خاطره ای بنقل از یکی از پاسداران دفتر مقام معظم رهبری:
حدود شش، هفت سال بعضی روزهای شیفت کاری‌ام، مسئول تنظیم ملاقات خانوادة معظم شهدا من بودم. به‌همین‌خاطر می‌دانم شرایط و وضعیت چگونه بود. دیدارهای خانواده شهدا، باصفاترین، باحال‌ترین لذتی که آدم می‌خواهد ببرد را دارد. بعضی‌هایش خیلی سوزناک است. یک خانواده شهید می‌روی فقط یک فرزند داشتند که آن هم شهید شده است. خیلی سخت است برای یک پدر و مادر که یک بچه بزرگ کرده باشند، آن بچه‌شان را هم در راه خدا داده باشند. هرچند آن‌ها با افتخار می‌گویند، ولی ما که می‌نشینیم نگاه می‌کنیم، آن خستگی را احساس می‌کنیم.

بعضی از خانواده شهدا با تقدیم چند شهید روحیة عجیبی دارند. به طور مثال خانواده شهید «خرسند»، در نازی‌آباد. خانوادة خرسند چهار تا شهید داده است؛ پدر خانواده، دو فرزند خانواده و داماد خانواده. مادر این شهیدان این‌قدر قدرتمند، باصلابت و بانجابت با آقا صحبت می‌کرد که یکی دو بار آقا گریه کرد.

این فقط اختصاص به شهیدان شیعه ندارد. همة آدم‌هایی که در راه خدا در کشور ما از ادیان مختلف کشته شدند. چه شیعه، چه سنی، چه مسیحی و…

صبح روز کریسمس یعنی عید پاک ارامنه، آقا فرمودند خانة چند ارمنی و عاشوری اگر برویم خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم. سری به کلیساهای‌شان زدیم که آن‌ها از ما بی‌خبرتر بودند. رفتیم بنیاد شهید، دیدیم خیلی اطلاعات ندارند. کمی اطلاعات خانوادة شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از کلیساها و یک سری هم توی محله‌ها پیدا کردیم و با این دیدگاه رفتیم. صبح رفتیم گشتیم توی محلة مجیدیه شمالی، دو سه تا خانواده پیدا کردیم. در خانواده‌ها را زدیم و با آن‌ها صحبت کردیم. توی خانواده مسلمان‌ها ما می‌رویم سلام می‌کنیم و می‌گوییم از هیئت آمدیم از بسیج، پایگاه ابوذر، بالاخره یک چیزی می‌گوییم و کارتی نشان می‌دهیم. بین ارمنی‌ها بگوییم که از بسیج آمدیم که بالاخره فرهنگش… بگوییم از دادستانی آمدیم که باید دربروند. کارت صداوسیما نشان دادیم و گفتیم از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب شب کریسمس که شب پاک شماهاست می‌خواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم.
برای نماز مغرب‌وعشا با یک تیم حفاظتی وارد مجیدیه شدیم. گفتیم اسکورت که حرکت کرد به ما ابلاغ می‌کنند، می‌رویم سر کارمان دیگر. اسکورت هم به هوای این‌که ما توی منطقه هستیم با بی‌سیم زیاد صحبت نکنند که مسیر لو نرود، روی شبکه بالاخره پخش می‌شود دیگر. چیزی نگفتند. یک آن مرکز من را صدا کرد با بی‌سیم گفتم به گوشم.

موردمان را گفت که شخصیت سر پل سیدخندان است. سر پل سیدخندان تا مجیدیه کم‌تر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم. در خانه را زدم. خانمی از گل بهتر آمد دم در، در را باز کرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمی‌فهمد که. بالاخره وارد شدیم. چون کار باید می‌کردیم. گفتیم نودال و اَمپِکس و چیزایی که شنیده بودیم، کارگردان و این‌ها بروند تو.

کارگردان رفت پشت‌بام پست بدهد، اَمپِکس رفت توی زیرزمین پست بدهد، آن رفت توی حیاط پست بدهد. پست بودند دیگر حالا. فیلممان بود. یک ذره که نزدیک شد، بی‌سیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصله‌ای که بود به این خانم چون احیا بشود، این‌جوری جلوی آقا نیاید، گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف می‌شوند منزل شما.

گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد. گفتید کی؟

من اسم حضرت آقا را گفتم. ـ داستان بازرگان و طوطی را شنیده‌اید ـ‌، تا اسم آقا را گفتم افتاد وسط زمین و غش کرد. فکر کردیم چه کنیم داستان را؟ داد بیداد کردیم، دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم که مادرتان را فعلاً جمع کنید. مادر را بردند توی آشپزخانه.

دخترها گفتند: چه شد؟

گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم که آمده بودیم. ولی الآن فهیمدیم که مقام معظم رهبری می‌آیند منزلتان، به مادرتان گفتیم غش کرد. فکری کنید.

تا اجازه نگرفت وارد خانه نشد

این‌ها شروع کردند مادر خودشان را به حال آوردند. فشارشان افتاده بود، آب قند آوردند. بی‌سیم اعلام کرد که آقا پشت در است. من دویدم در خانه را باز کردم. نگهبانی هم که باید کنار در می‌ایستاد، رفت دم در. کارهای حفاظتی‌مان را انجام دادیم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود. آمد توی در خانه نگاه کرد و گفت: سلام علیکم.

گفتم: بفرمایید.

گفت شما؟

نه این‌که ما را نمی‌شناخت، گفتند، تو چه کاره‌ای یعنی؟ گفتیم: صاحب‌خانه غش کرده.

گفت: کس دیگری نیست؟

یاد آن افتادیم که دو تا دخترها هم می‌توانند به آقا بگویند بفرمایید. گفتیم آقا شما بفرمایید داخل.

گفت: من بدون اذن صاحب‌خانه به داخل نمی‌آیم.

معنی و مفهوم حفاظت، خودش را این‌جا از دست نمی‌دهد. مهم‌تر از حفاظت این است. بدون اذن وارد خانه کسی نمی‌شود. رهبر نظام است باشد، ارمنی است باشد، ضدحفاظت‌ترین شکل ممکن این است که مقام معظم رهبری توی خیابان اصلی توی چهارراه، با لباس روحانیت با آن عظمت رهبری خودشان بایستند، همة مردم هم ایشان را ببینند و ایشان بدون اذن وارد خانه کسی نشوند.

من دویدم رفتم توی آشپزخانه. به یکی از این دخترها گفتم آقا دم در است بیایید تعارف کنید بیایند داخل.

لباس مناسبی تنشان نبود. گفتند: پس ما لباسمان را عوض کنیم.

به آقا گفتیم: که رفته‌اند لباس مناسب بپوشند، شما بفرمایید داخل.

گفتند: نه می‌ایستم تا بیایند.

چند دقیقه‌ای دم در ایستادند. ما هم سعی کردیم بچه‌هایی که قد بلند دارند را بیاوریم، مثل نردبان دور ایشان بچینیم که ایشان پیدا نباشد. راه دیگری نداشتیم. چند دقیقه معطل شدیم. چون دانشجو بودند لباس دانشجویی مناسب داشتند. یکی از دخترها، دوید و آقا را دعوت کرد و آقا رفتند داخل اتاق. این خانم پیش آقا رفت و خوش‌آمد گفت. بعد گفت که مادرمان توی این اتاق است، الآن خدمت می‌رسیم.

رفتند بیرون. آقا من را صدا کرد گفت این‌ها پدر ندارند؟

گفتم: نمی‌دانم. چون صبح نپرسیده بودم.

گفت بزرگ‌تر ندارند؟ برادر ندارند؟

رفتیم آن اتاق پشتی. گفتم: ببخشید، پدرتان؟

گفتند، مرده.

گفتیم، برادر؟

گفتند، یکی داشتیم شهید شده.

گفتیم، بزرگتری، کسی؟

گفتند، عموی ما در خانة بغلی می‌نشیند.

فکر کردیم بهترین کار این است که عمو را بیاوریم بیرون. حالا چه کلکی بزنیم عمو را از خانه بیرون بیاوریم؟ با این هیبت و این تیپ و قدوقواره، همه دو متر درازی و لباس‌ها، شکل، تیپ و اسلحه. هرچه هم بخواهی بگویی من کسی نیستم، قیافه‌ات تابلو است.

در بغلی را زدیم. یک آقایی آمد دم در سلام کردم. گفتم، ببخشید! امر خیری بود خدمت رسیدیم.

این بندة خدا نگاه کرد، یک مسلمان بسیجی، خانة یک ارمنی آمده، چه امر خیری؟ خودش تعجب کرد. رفت لباس پوشید آمد دم در. محترمانه باهاش پیچیدیم توی خانة برادر خودش. داخل خانه که شدیم، نگهبان او را بازرسی کرد. نگاه کرد، پیش خودش گفت، برای امر خیر مگر آدم را بازرسی می‌کنند؟

بعد از بازرسی قضیه را بهش گفتیم. گفتیم: رهبر نظام آمده این‌جا، این‌ها چون بزرگتری نداشتند، خواهش کردیم که شما هم تشریف بیاورید.

او را داخل که بردیم و آقا را که دید، مُرد. یک جنازه را یدک کردیم و بردیم نشاندیم روی صندلی کنار آقا. این‌ها به خودی خود زبانشان با ما فرق می‌کند. سلام علیک هم که می‌خواهند بکنند کلی مکافات دارند. با مکافاتی بالاخره با آقا سلام و احوال‌پرسی کرد و درنهایت یک هم‌دمی را برای آقا مهیا کردیم.

حضرت آقا چایی و شیرینی‌شان را خورد

رفتیم توی این اتاق بالای سر مادر و با التماس دعا، مادر را هم راه انداختیم. آمدند رفتند بالا، لباس مناسب پوشیدند و آمدند پایین. وقتی وارد اتاق شد، آقا تعارفشان کردند در کنار خودشان، کنار همان عمویی که نشسته بود. بعد هم گفتند: مادر! ما آمده‌ایم که حرف شما را بشنویم؛ چون شما دچار مشکل شده بودید، دوستان عموی بچه‌ها را آوردند.

دخترها آمدند نشستند. آقا اولین سؤالشان این بود که شغل دخترها چیست؟

گفتند: دانشجو هستند.

آقا خیلی تحسینشان کرد و با این‌ها کلی صحبت کردند، توی این حالت، این دختر سؤال کرد که آقا آب، شربت، چیزی برای خوردن بیاورم؟

این‌ها همه‌اش درس است. من خودم نمی‌دانستم که بگویم بیاورد یا نیاورد؟ آقا می‌خورد یا نمی‌خورد؟ نمی‌دانستم. رفتم کنار آقا، از آقا سؤال کردم، گفتم: آقا این‌ها می‌گویند که خوردنی چیزی بیاوریم؟ چایی چیزی بیاوریم؟

آقا گفتند: ما مهمانشان هستیم. از مهمان می‌پرسند چیزی بیاورند یا نیاورند؟ خُب اگر چیزی بیاورند ما می‌خوریم.

بعد خود آقا گفتند: بله دخترم! اگر زحمت بکشید چایی یا آب‌میوه بیاورید، من هم چایی، هم آب‌میوة شما را می‌خورم.

این‌ها رفتند چایی، آب‌میوه و شیرینی آوردند. خود میوه را هم آوردند. خُب توی خانة مسلمان‌ها این‌‌طوری است. یک نفر چند تا میوه پوست می‌کند می‌دهد دست آقا، آقا هم دعا می‌کند. همان‌جا به پدر شهید، مادر شهید، پسر شهید و یا همسر شهید آن خوراکی را تقسیم می‌کنیم، همه یک قسمتی از این میوه می‌خورند که آقا به آن دعا کرده. توی ارمنی‌ها هم همین کار را باید می‌کردیم؟ واقعاً نمی‌دانستیم.

چایی آوردند، آقا خورد، آب‌میوه آوردند، آقا خورد، شیرینی آوردند، آقا خورد. آقا حدود چهل دقیقه توی خانه ارمنی‌ها نشستند و با این‌ها صحبت کردند. مثل بقیة جاها آقا فرمودند: عکس شهیدتان را من نمی‌بینم. عکس شهید عزیزمان را بیاورید ببینم.

توی خانة مسلمان‌ها چهار تا عکس بزرگ شهید وجود دارد که توی هر اتاقی یکی هست. می‌پریم و می‌آوریم. این‌ها رفتند آلبوم عکس‌شان را آوردند. آلبوم عکس هم متأسفانه برای شب عروسی شهید بود. آلبوم را گذاشتند جلوی آقا. صفحة اول یک عکس دوتایی. یادگاری فردین با دوستش گرفته بود آن وسط بود. آقا همین‌جوری نگاه می‌کردند، شروع کردند به صحبت کردن، همین‌جوری صفحه‌ها را ورق می‌زدند تا تمام شود. تمام که شد گفتند: خُب! عکس تکی شهید را ندارید؟

یک عکس تکی از شهید پیدا کردند و آوردند گذاشتند جلوی آقا. آقا شروع کردند از شهید تعریف کردن. گفت: خُب! نحوة اسارت، نحوة شهادت اگر چیزی داشته به من بگویید.

ما فهمیدیم نام این شهید بزرگوار، شهید «مانوکیان» است، به اندازة شهیدان «بابایی»، «اردستانی» و «دوران» پرواز عملیاتی جنگی داشته است. هواپیمایش F14، بمب‌افکن رهگیر بوده و بالای صد سُرتی پرواز موفق در بغداد داشته. هواپیمایش را توی دژ آهنی بغداد می‌زنند. شهید، هواپیما را تا آن‌جا که ممکن است، اوج می‌دهد. هواپیما در اوج تا نقطة صفر خودش، که اتمسفر است بالا می‌آید و بقیه‌اش را به‌سمت ایران سرازیر می‌شود. چهار تا موتور هواپیما منهدم می‌شود. هواپیما لاشه‌اش توی خاک ایران می‌افتد، ولی چون دیگر سیستم برقی هواپیما کار نمی‌کرده‌، نتوانسته ایجکت کند و نشد که چتر برای شهید کار کند. هواپیما به زمین خورد و ایشان به شهادت رسید.

ارمنی‌ای بود که حتی حاضر نشد، لاشة هواپیمای جمهوری اسلامی به‌دست عراقی‌ها بیافتد. آن خانواده، این فرزندشان است. این بزرگوار در نیروی هوایی مشهور است. دربارة شهادتش و اخلاقش تعریف کردند.

مادر شهید گفت: امروز فهمیدم که علی(ع) کیست

مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من می‌توانم جمله‌ای به شما عرض کنم؟

آقا گفت: بفرمایید، من آمدم این‌جا که حرف شما را بشنوم.

گفت: ما با شما از نظر فرهنگ دینی فاصله داریم، در روضه‌هایتان شرکت می‌کنیم، ولی خیلی مواقع داخل نمی‌آییم. روز شهادت امام حسین(ع)، روز عاشورا و تاسوعا به دسته‌های سینه‌زنی امام حسین(ع) شربت می‌دهیم. می‌آییم توی دسته‌هایتان می‌نشینیم، ظرف یک‌بارمصرف می‌گیریم، که شما مشکل خوردن نداشته باشید، چون ما توی ظرف آن‌ها آب نمی‌خوریم. توی مجالس شما شرکت می‌کنیم و بعضی از حرف‌ها را می‌شنویم. من تا الآن نمی‌فهمیدم بعضی چیزها را.

می‌گفتند، در دین شما بانویی ـ که دختر پیامبر عظیم‌الشأن اسلام(ص) است ـ را بین درودیوار گذاشته‌اند، سینه‌اش را سوراخ کرده‌اند. میخ، مسمار به سینه‌اش خورده. نمی‌فهمیدم یعنی چی. می‌گفتند مسلمان‌ها یک رهبری داشتند به نام علی(ع). دستش را بستند و در سه دورة ۲۵ ساله، حکومتش را غصب کردند. نمی‌فهیمدم یعنی چی. گفتند، در ۲۵ سالی که حکومتش غصب شده بود، شغلش این بود، آخر شب نان و خرما می‌گذاشت روی کولش می‌رفت خانه یتیم‌هایش. این را هم نمی‌فهمیدم. ولی امروز فهمیدم که علی(ع) کیست.

امروز با ورود شما به منزل‌مان، با این همه گرفتاری‌ای که دارید، وقت گذاشتید و به خانة منِ غیر دین خودتان تشریف آوردید. اُسقُف ما، کشیش محلة ما به خانة ما نیامده است، شما رهبر مسلمین‌ هستید. من فهمیدم علی(ع) که خانة یتیم‌هایش می‌رفت چه‌قدر بزرگ است.

از ورود آقای خامنه‌ای به منزلشان، به علی(ع) و ۲۵ سال حکومت غصب شده‌اش و زهرا(س) پی برد. خُب! این برود مشهد، امام رضا(ع) شفایش نمی‌دهد؟

بعد از بازگشت حضرت آقا، پاسداران را توبیخ کردند

ما چهل دقیقه با این خانواده بودیم. عین چهل دقیقه،‌ به اندازة چند کتاب از این‌ها درس گرفتیم. آقا در خانة ارامنه آب، چایی، شربت، شیرینی و میوه‌شان را خورد. بعضی از دوست‌های ما نخوردند. کاتولیک‌تر از پاپ هم داریم دیگر. رهبر نظام رفته خورده، پاسدار، من نوعی، نخوردم. حزب‌اللهی‌تر از آقا هستم دیگر.

با آن‌ها خداحافظی کردیم و به‌سمت دفتر به‌راه افتادیم. وقتی رسیدیم آقا فرمودند: این بچه‌ها را بگویید بیایند.

آمدند. گفتند: این کار احمقانه چه بود که شما کردید؟ ما مهمان این خانواده بودیم. وقتی خانه‌شان رفتیم چرا غذایشان را نخوردید؟ این اهانت به این‌ها محسوب می‌شود. نمی‌خواستید داخل نمی‌آمدید.

* ماهنامه امتداد
توسط سردبیر در اندیشه | انقلاب اسلامی بدون دیدگاه

برچسب‌ها: وقتی ولی امر مسلمین, به مهمانی یک خانواده ارمنی رفت

پاسخ ظریف به تمسخرکنندگان لهجه نماینده مجلس در فیسبوک

پاسخ ظریف به تمسخرکنندگان لهجه نماینده مجلس در فیسبوک
يکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۲۳
ظریف در صفحه فیس بوک خود به تمسخر لهجه نماینده ارومیه واکنش نشان داد
پاسخ ظریف به تمسخرکنندگان لهجه نماینده مجلس در فیسبوک
گروه سیاسی: دکتر محمد جواد ظریف از ماه ها قبل در شبکه اجتماعی فیسبوک عضویت داشت اما پس از معرفی وی به عنوان وزیر جدید امور خارجه، روز(شنبه ۱۹ مردادماه) برای اولین بار پروفایل فیسبوکش را به روز کرد.

به گزارش افکارنیوز، پس از چند روز غیر فعال شدن(دی اکتیو) پروفایل دکتر ظریف، ۲۰ مرداد ضمن تبدیل پروفایل به صفحه، یک عکس جدید از وی در این صفحه منتشر شده است که در آن دکتر ظریف را با ریش پرفسوری در حاشیه یکی از ملاقات های دیپلماتیک دکتر حسن روحانی نشان می داد.

اما در جدیدترین به روزرسانی صفحه شخصی ظریف در فیس بوک، وی عکسی از نادر قاضی پور، نماینده مردم ارومیه را که در مخالفت با وزیر امور خارجه نطق کرده بود، منتشر کرد. همزمان با انتشار این عکس، متاسفانه تعدادی از اعضای این جامعه مجازی در کامنت های خود اقدام به تمسخر این نماینده مجلس کردند. ظریف نیز در کامنتی علت انتشار عکس را توضیح داد و این تمسخر را بی پاسخ نگذاشت. جوابی که ظریف به تمسخرکنندگان نماینده مخالف وی داد، این بود: ” اگر مي خواهيم دنيا به گذرنامه ايراني احترام بگذارد خودمان بايد به يکديگر احترام بگذاريم ”

کد مطلب: 254522
عبدالرضا
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۲-۰۵-۲۷ ۱۴:۵۵:۰۲
آقایان محترم ایران دارای قومیت زیادیست ازجمله ترک ، لر، عرب ،بلوچ ، سیستانی ، کرد، فارس وغیره اگر قرار بر این است دولت ویا مجلس فقط از یک قوم باشد پس الفاتحه : پس بنابراین باید تمام اقوام ایرانی بصورت فعال باشندوبه مملکت خدمت نمایندکه خدا را شکر هستن و امیدوارم درهیچ جای ایران لهجه هموطنان عزیزمان را به تمسخر نگیرند.
پاسخ به اين اظهار نظر
۲۷۰

Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۲-۰۵-۲۷ ۱۴:۵۷:۳۳
درود برشما اقای وزیر وبا تبریک وموفقیت شما در تمام زمینها.
پاسخ به اين اظهار نظر
۵۲۳

ايراني
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۲-۰۵-۲۷ ۱۶:۲۵:۵۸
همين تمسخر كنندگان هستند كه به دشمنان غربي و صهيونيستي روحيه هر اقدام وحشيانه مي كنند.
پاسخ به اين اظهار نظر
۱۹۰

muhamad
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۲-۰۵-۲۷ ۱۶:۳۹:۵۴
ای‏ ‏کسانیکه‏ ‏ایمان‏ ‏اورده‏ ‏اید‏(‏نه‏ ‏بی‏ ‏ایمانها‏)‏‏ ‏همدیگررا‏ ‏مسخره‏ ‏نکنید‏ ‏و‏ ‏به‏ ‏القاب‏ ‏زشت‏ ‏همدیگر‏ ‏را‏ ‏ننامید.قران‏ ‏تمامش.
پاسخ به اين اظهار نظر
۲۰۰

لاله
Iran, Islamic Republic of
۱۳۹۲-۰۵-۲۷ ۱۶:۴۲:۴۷
آفرین آقای وزیر امیدوارم همیشه همینطور بمونین

بدرقه تا ابدیت / از نواختن تار و نی بر سر مزار تا خوردن بره بریان

بدرقه تا ابدیت / از نواختن تار و نی بر سر مزار تا خوردن بره بریان

این روزها مراسم‌های ترحیم رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است، از مشاوره قبل از فوت برای بازماندگان تا نواختن تار بر سر مزار متوفی و سرو بره بریان برای بازماندگان، که تغییر سبک زندگی و گسترش چشم و همچشمی را نشان می‌دهد.
خبرگزاری فارس: بدرقه تا ابدیت / از نواختن تار و نی بر سر مزار تا خوردن بره بریان

به گزارش خبرنگار جامعه فارس، وقتی خانواده‌ها در شرایطی قرار می‌گیرند که مطلع می‌شوند یکی از عزیزانشان تنها چند روز دیگر میهمان آنها خواهد بود تلاش می‌کنند تا بهترین‌ شرایط را برای روزهای باقی مانده فراهم کنند و حتی در برخی مواقع خانواده، اقوام و بستگان مقدمات مراسم بعد از فوت را نیز آماده می‌کنند تا در آن لحظات که وضعیت روحی حاکم بر خانواده وضعیت مطلوبی نیست کارهای بر زمین مانده‌ای وجود نداشته باشد.

با تغییر شرایط زندگی طی سال‌های اخیر و روی آوردن به سبک زندگی متفاوت در میان خانواده‌ها شاهد هستیم که شرکت‌های انجام مراسم تشریفات ترحیم هر روز بیشتر می‌شوند و در برخی موارد تعدادی از این شرکت‌ها از روزهای قبل از فوت کارهایی مانند انجام مشاوره برای بازماندگان و آماده کردن آنان را برای پذیرش این موضوع آغاز می‌کنند.

این در حالی است که در گذشته بزرگان یک خانواده با حضور در کنار بازماندگان سعی می‌کردند تا حدودی جای خالی از دست رفته را برای بازماندگان پر کنند و نیازی به مشاوره هم نبود.

مؤسس یکی از این شرکت‌های برگزاری مراسم ترحیم به خبرنگار جامعه فارس می‌گوید: در گذشته برگزاری تشریفات مراسم عروسی را انجام می‌دادیم اما پس از مدتی و تقریبا هشت سال گذشته انجام تشریفات مراسم ترحیم را آغاز کردیم که در ابتدا با استقبال خوبی مواجه نشدیم اما با گذشت مدتی درخواست‌ها افزایش پیدا کرد.

وی ادامه داد: با ادامه فعالیتمان به مرور زمان فعالیت‌مان در نظر عموم مردم جا افتاد و با استقبال خوبی مواجه شد و هم اکنون حتی افرادی که در خارج از کشور حضور دارند و در داخل کشور فامیلی ندارند از ما می‌خواهند پس از فوت به عنوان مثال پدر یا مادرشان کارهای کفن و دفن و برگزاری مراسم‌ها را انجام دهیم به عنوان مثال هفته گذشته از کشور ایتالیا با ما تماس گرفته بودند و می‌خواستند تا خودشان به کشور برسند برگزاری کفن و دفن و مراسم ترحیم را برگزار کنیم.

او می‌گوید: برای تعدادی از خانواده‌ها حتی مهم است که با چه ماشینی متوفی را به بهشت زهرا می‌برند و خانواده‌‌ای را داشتیم که مرده را ساعت‌ها در منزل نگه داشتند تا ماشین بنز نقره‌ای گل‌کاری شود، پرچم‌های ترحیم نصب شود و فیلمبردار در محل حاضر شود.

این مدیر شرکت تشریفات ترحیم اظهار داشت: همچنین مراسمی را داشتیم که به دلیل داشتن رودربایستی با تعدادی از همکارانشان از ما می‌خواستند تعدادی گریه کن برای آنها ببریم که ساعت کار آنها نیز قیمت‌های متفاوتی دارد.

یکی دیگر از مدیران شرکت‌های خدمات برگزاری مراسم ترحیم به خبرنگار فارس گفت: معمولاً افرادی که می‌خواهند این مراسم برای آنها برگزار شود در مناطق شمالی و غربی تهران هستند و در شرق و جنوب تهران هنوز با استقبال زیادی مواجه نشده است.

وی ادامه داد: اگر خانواده متوفی محل برگزاری مراسم را داشته باشد برگزاری بقیه مراسم همراه با مهماندار و خوش‌آمدگو برای 400 نفر، 36 میلیون تومان هزینه خواهد داشت.

500 هزار تومان تا 40 میلیون تومان هزینه مردن در این روزها!

وی در خصوص هزینه‌های برگزاری این گونه مراسم گفت: قیمت خدمات ارائه شده بستگی به منوی انتخابی از سوی خانواده متوفی دارد به عنوان مثال ما منویی را داریم که با 100 تا 500 هزار تومان هم ارائه خدمات می‌دهیم و هم چنین مراسمی را داشتیم که تا 40 میلیون تومان برآورد هزینه‌های آن مراسم شده بود.

این مدیر شرکت‌ تشریفات ترحیم ادامه داد: در منوی ارائه شده ما مشاوره قبل از فوت را نیز برای اقوام و بستگان برگزار می‌کنیم تا آمادگی برخورد با این موضوع را داشته باشند و پس از آن از صفر تا صد مراسم را حتی تا چهلم و سالگرد متوفی بر عهده می‌گیریم.

ادای نماز و روزه استیجاری برای متوفی

وی ادامه داد: در کنار مراسم تشریفات ادای نماز قضای میت ، نماز و روزه استیجاری ، نماز قضا و روزه قضا برای میت نماز و روزه قضای پدر یکی از اموری است که بعد از فوت پدر بر پسر بزرگ واجب می باشد و به تاخیر افتادن نماز و روزه قضای میت منجر به عدم آرامش روح میت در عالم برزخ می‌گردد، به همین جهت در بجا آوردن آن از افراد متخصص و مؤمنی استفاده می‌کنیم تا آرامش برای متوفی ایجاد شود.

مخالفت دختر با مداحی پرسوز و گداز در غم از دست دادن مادر

وی گفت: در یکی از این مراسم‌ها که مادر خانواده فوت شده بود به دختر خانواده پیشنهاد دادم که اگر می‌خواهند مداح با سوز بیشتری اجرا کند اما با مخالفت جدی دختر خانواده مواجه شدم. او گفت: مادرم از خیرین بود و خوشحالم که از خود یاد نیکی بر جای گذاشته است بنابراین از فوت او ناراحت نیستم.

این مدیر شرکت تشریفات ترحیم افزود: برعکس در مراسم دیگری مهماندار ما فقط درحال پخش آب قند در بین اعضای خانواده متوفی بود و در هنگام اجرای برنامه توسط مداح نیز تعداد زیادی از اعضای خانواده از حال می‌رفتند و باید آنها را سریعتر به بیمارستان منتقل می‌کردیم.

بدرقه به ابدیت با نواختن تار و نی!

یکی دیگر از اقداماتی که شایان توجه است استفاده ازگروه‌های موسیقی سنتی و تارزنی در مراسم تدفین و مراسم ترحیم درگذشتگان است، مسئول یکی از گروه‌های موسیقی سنتی که یکی از شرکت‌هایی است که برای اینگونه مراسم مداح و تارزن می‌فرستد با بیان اینکه از مداحان معروف و چهره در صداو سیما برای اینگونه مراسم استفاده می‌کند به خبرنگار جامعه فارس می‌گوید: مداحان ما از 100 هزار تومان تا بالای یک میلیون تومان هستند و بستگی به نوع درخواست خانواده متوفی برنامه‌های خود را اجرا می‌کنند.

در میان اسامی که مدیر این شرکت می‌گوید مداحان به‌نامی نیز حضور دارند که از چهره‌های به نام در سیما هستند و با قیمت‌های بالاتر در مراسم‌ها حاضر می‌شوند.

مدیر یکی از تالارهای جنوبی تهران نیز از استقبال خوب مردم از برگزاری مراسم ترحیم در تالارها خبر می‌دهد و می‌گوید: ارزان ترین مراسمی که برگزار کردیم به ازای هر فرد 8 هزار تومان بود و گران‌ترین مراسم نیز به ازای هر فرد 30 هزار تومان بوده است.

احمد سیدی مدیر یکی از تالارهای شمال تهران می‌گوید: با توجه به کوچک شدن فضای خانه‌ها طبیعی است که برای برگزاری مراسم خود به استفاده از تالارها روی می‌آورند و ممکن است در ماه از یک تا 8 مراسم ترحیم را برگزار کنیم.

وی اظهار داشت: از سوی دیگر چون در آن وضعیت شرایط روحی خانواده‌ها مناسب نیست و نمی‌توانند نگرانی پذیرایی از میهمانان را هم داشته باشند ما تلاش می‌کنیم تا گوشه‌ای از ناراحتی و دغدغه آنها را از بین ببریم.

وی ادامه داد: مراسمی را برگزار کردیم که از بره بریان در آن سرو می‌شد تا انواع کتلت‌ها و در انتهای مراسم ظرف‌های غذای زیادی بدون اینکه استفاده شود تنها دست‌خورده شده بودند و اسراف زیادی شد.

در پایان گفت‌وگو با مدیر تالار همراه شدم و به محل پذیرایی از میهمانان که قرار بود تا ساعتی دیگر به تالار بیایند رفتم.

بوی عود اولین چیزی بود که در مسیر پله‌ها تا سالن به مشام می‌رسید و مدیر تالار می‌گفت برای دادن آرامش به میهمانان از بوی عود و عطر یاس برای معطر کردن فضا استفاده می‌کند.

وارد سالن که شدیم میزهایی مزین شده با دسته‌گل‌های رز سفید و روبان مشکی و شمع‌های سیاه که خدمتگزاران در حال روشن کردن آنها بودند و بطری‌های محتوی آب قند و گلاب فضا را به خوبی برای پذیرایی از میهمانان آماده کرده بود.

اما سفره ترمه کوچکی که در وسط سالن خودنمایی می‌کرد بیشتر از همه توجهم را جلب کرد سفره‌ای شبیه به سفره عقد اما با ظروف کریستال ساده و روبان‌های مشکی و عکس متوفی که جوانی 28 ساله بود.

مدیر تالار می‌گوید: این سفره که نمایی از سفره عقد را دارد به درخواست خانواده متوفی و به دلیل اینکه این جوان ازدواج نکرده بود آماده شده است.

در حال خروج از سالن به شمع‌های سیاه و روشن فکر می‌کردم که در کنار نورپردازی سالن غم را به خوبی نشان می‌داد اما ناگهان حضور میهمانان با ماشین‌های تزئین شده بیشتر توجهم را جلب کرد و با خود می‌گفتم آیا این شمع های روشن و این تجملات می‌تواند شمعی را برای روشنایی خانه آخرت این جوان روشن کند؟

تجمل گرایی و چشم و همچشمی اولین میهمان مراسم ترحیم

به گزارش فارس، رهبر معظم نقلاب اسلامی در دیدار با جوانان خراسان شمالی در فرمایشاتی حکیمانه اشاره به تغییر سبک زندگی کردند و با مطرح کردن سؤالاتی در جنبه‌های مختلف زندگی امروز، مسئولان را به تدبیر برای جلوگیری از گسترش این تغییرات و بازگشت به سبک زندگی اسلامی ایرانی فراخواندند.

در این مراسم ایشان «سبک زندگی» را بخش اساسی و حقیقی پیشرفت و تمدن سازی نوین اسلامی خواندند و با دعوت از نخبگان و صاحبان فکر و اندیشه برای «پرداختن به این مفهوم مهم، آسیب شناسی وضع موجود سبک زندگی در ایران و چاره جویی در این زمینه» تأکید کردند ویکی از سؤالاتی که در این مراسم مقام معظم رهبری مطرح فرمودند این بود که: چرا مصرف گرایی، برای برخی افتخار شده است؟

تجمل گرایی و چشم و همچشمی امروزه چهره مراسم‌های ترحیم را تغییر داده است و تعداد گل‌دسته‌های جلوی مساجد و تالارها، برگزاری مراسم ترحیم در فلان تالار و سرو انواع غذاهای ایرانی و خارجی و استفاده از مداحان معروف و به‌نام، استفاده از گلدان‌ها و شمعدان‌های کریستال بر سر مزار متوفی، معیار اصالت خانواده‌ها شده است و دیگر در مناطق زیادی از کشور خبری نیست از سنت‌ها و مراسم‌های قدیمی که باعث تحکیم روابط خانوادگی می‌شد.

اما چرا سبک زندگی غربی و تجمل گرایی حتی مراسم بدرقه یک فرد به سوی ابدیت را رها نکرده است؟و چرا قرائت قرآن بر سر مزار متوفی با نواختن نی و تار جایگزین شده است؟

آیا بهتر نیست هزینه‌های گزافی که هیچ خیری برای متوفی ندارد صرف اموری شود که خیرات و مبراتی برای درگذشته باشد و بهتر نیست به جای برگزار کردن این مراسم در تالارهای مجلل با برگزار کردن این مراسم در مساجد باعث رونق مساجد شویم و یا با هزینه کردن این مبلغ در امور خیریه قدم مثبتی برای شادی روح متوفی برداریم؟

گزارش از زیبا فلاحی

انتهای پیام/