عالم بی عمل و علم بدون عمل

بسم الله الرحمن الرحیم

عالم بى عمل 

Anes

بدون شك تحصيل علم ، مشكلات فراوانى دارد، ولى اين مشكلات هر قدر باشد در برابر بـركـات حـاصـل از عـلم نـاچـيـز اسـت ، بـيـچـارگـى انـسـان روزى خـواهـد بـود كـه زحـمت تـحـصـيـل عـلم را بـر خـود هـمـوار كـنـد، امـا چـيزى از بركاتش عائد او نشود، درست بسان چـهـارپـائى اسـت كـه سـنگينى يك بار كتاب را به پشت خود احساس مى كند. بى آنكه از محتواى آن بهره گيرد.
در بـعـضى از تعبيرات عالم بيعمل به (شجر بلاثمر) (درخت بى ميوه ) يا (سحاب بـلامـطر) (ابر بى باران ) يا شمعى كه مى سوزد و اطراف خود را روشن مى كند ولى خـودش از بـيـن مـى رود، يـا چـهارپائى كه به (طاحونه )(آسياب ) مى بندند و دائما زحمت مى كشد و طى طريق مى كند، اما چون به دور خود مى گردد، هرگز راهى را طى نمى كند و به جائى نمى رسد و مانند اين
تـشـبـيـهـات كـه هـر كـدام بـيـانـگـر گـوشـه اى از سـرنـوشـت شـوم عـالم بـى عمل است .
در روايات اسلامى نيز در نكوهش اين گونه عالمان ، تعبيرات تكان دهنده اى آمده است :
از جـمـله : از رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) نـقـل شـده كـه فـرمـود: (هر كس علمش افزوده شود ولى بر هدايتش نيفزايد، اين علم ، جز دورى از خـدا، بـراى او، حاصلى ندارد) (من ازداد علما و لم يزدد هدى لم يزدد من الله الا بـعـدا) در جـاى ديـگـر از امـيـر مـؤ مـنـان عـلى (عـليـه السـلام ) مـى خـوانـيـم : (عـلم با عـمـل تـواءم اسـت ، هـر كـس چـيـزى را مـى دانـد بـايـد بـه آن عـمـل كـند و علم فرياد مى زند و عمل را دعوت مى كند، اگر به او پاسخ مثبت نداد، از آنجا كـوچ مـى كـنـد)!: (العـلم مـقـرون بـالعـمـل ، فـمـن عـلم عمل ، و العلم يهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل عنه ).
اصـولا از بـعـضـى از روايـات اسـتـفـاده مـى شـود كـه عـالم بـى عـمـل ، شـايـسـتـه نـام (عـالم ) نـيـسـت ، رسـول خـدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: (لا يكون المرء عالما حتى يكون بعلمه عاملا).
و از اين بالاتر آنكه : او تمام مسؤ ليت عالم را بر دوش مى كشد، بى آنكه از مزاياى علم بـهـره مـنـد بـاشـد، لذا در حـديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم كه ضمن خطبه اى بر فراز منبر فرمود:
ايـهـا النـاس ! اذا عـلمـتـم فـاعـمـلوا بـمـا عـلمـتـم لعـلكـم تـهـتـدون ، ان العـالم العـامـل بـغـيـره كـالجـاهـل الحـائر الذى لا يـسـتـفـيـق عـن جـهـله بل قد راءيت ان الحجة عليه اعظم و الحسرة ادوم :
(اى مردم ! هنگامى كه چيزى را دانستيد عمل كنيد تا هدايت يابيد،
زيـرا عـالمـى كـه بـر خـلاف عـلمـش عـمـل مـى كـنـد، مـانـنـد جاهل سرگردانى است كه هرگز از جهلش هشيار نمى شود، بلكه من حجت را بر چنين عالمى بزرگتر، و حسرت را پايدارتر مى بينم )

برگرفته از تفسیر نمونه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.