بنام خدا
جوادالائمه(ع) : فرازهایی از زندگی امام نهم علیه السلام
دو لقب «تقی و جواد» مشهورترین القاب امام محمد بن علی است، چون حضرت در دوران نوجوانی و دوران پذیرش مسئولیت امامت و جوان بودن در هنگام شهادت، به صفت پارسایی آراسته بوده و سخاوتمندی نسبت به مردم کار همیشگی ایشان بوده است.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، امام جواد(ع) پیشوای نهم شیعیان در سال 203 هجری قمری پس از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا(ع) در سن هشت سالگی به تصریح پیشوایان گذشته و با تعیین امام رضا(ع) عهده دار امامت شد، بیشتر عمر 25 ساله حضرت یعنی 17 سال دوران امامت او با زمامداری مأمون (218- 203) و معتصم (220- 218) مصادف بود.
از آنجا که امام جواد(ع) در سن کودکی به امامت رسید، بعضی از شیعیان، در امامت آن جناب تأملی داشتند تا آنکه علماء و افاضل و اشراف شیعه از اطراف عالم متوجه حج شدند و بعد از مناسک حج به خدمت آن حضرت شرفیاب شده و از مشاهده فضائل و معجزات و کرامات ایشان اقرار به امامت آن منبع سعادت کردند و رنگ شبهه از آیینه خاطرات خود زدودند، در ادامه مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم به برخی از فضائل و کرامات آن حضرت اشاره میکند:
فضائل امام جواد(ع) را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: 1. فضائل علمی 2. فضائل اخلاقی
– فضائل علمی امام(ع)
امام جواد(ع) از دو جهت به مناظرات علمی کشانده میشد.
نخست: از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم آن حضرت میخواستند علم الهی را دریابند.
دوم: از طرف حکومت، به ویژه مأمون و معتصم، دو خلیفه معاصر آن حضرت؛ خلفا میکوشیدند با تشکیل مناظره، شیعیان را رو در روی برخی از دانشمندان به نام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان از این رهگذر، در اعتقاد خود (وجود علم الهی نزد ائمه اهل بیت(ع)) دچار مشکل شده و از پیروی آنها دست بردارند، ولی در همه این بحثها و مناظرات علمی، حضرت جواد(ع) با پاسخهای قاطع و روشنگر، اعتقاد و اطمینان کامل شیعیان به امامت آن حضرت را تثبیت کرد و ابرهای تیره ابهام و شبهه را از فضای فکر و ذهن آنان کنار زد و خورشید حقیقت را آشکار ساخت.
از جمله مناظرات آن حضرت، به مناظره با یحیی بن اکثم(1) اشاره میکنیم:
«در مجلسی که بزرگان عباسی و مامون حضور داشتند یحیی بن اکثم از حضرت جواد(ع) پرسید: مُحرِمی که حیوانی را کشته، وظیفه اش چیست؟ امام در جواب از وی پرسید: آیا فرد مُحرِم، صید را در حرم کشته یا بیرون از آن؟ آیا مُحرِم جاهل به حکم بوده یا عالم به حکم؟ آیا عمداً آن را کشته یا به خطا؟ آیا مُحرِم آزاد بوده یا برده؟ آیا بالغ بوده یا نابالغ؟ هنگام رفتن به مکه آن را کشته یا در موقع بازگشت؟ صید از پرندگان بوده یا غیر از آن؟ صید کوچک بوده یا بزرگ؟ مُحرِم اصرار بر عمل خود دارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب صید را کشته یا در روز؟ مُحرِم در حال عمره بوده یا حج؟»(2)
با این فروضی که امام جواد(ع) برای مسأله طرح کرد، یحیی حیرت زده و درمانده شد تا جایی که همه حضار از رنگ باختن چهره اش شکست او را به وضوح دریافتند. آنگاه امام از یحیی بن اکثم پرسید: مرا از مردی خبر بده که زنی در اوایل صبح بر او حرام بود، روز که بالا آمد آن زن بر وی حلال شد و در هنگام ظهر دوباره بر او حرام گردید و در موقع عصر حلال شد و در هنگام غروب برای او حرام گردید در موقع عشاء حلال و در نیمه شب باز بر او حرام و در هنگام طلوع آفتاب حلال شد. مسأله این زن چیست؟ و چگونه بر او حلال و حرام میشود؟ – یحیی گفت: به خدا سوگند که من جواب این مسأله را نمیدانم شما بفرمایید تا یاد بگیرم.
حضرت فرمود: این زن کنیز شخص دیگری بوده که بر این مرد حرام بود، روز که بالا آمد کنیز را از صاحبش خریداری کرد و حلال شد. ظهر او را آزاد کرد و بدین جهت بر او حرام شد. عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. هنگام غروب او را ظهار(3) کرد و در نتیجه بر او حرام شد و در وقت عشاء کفاره ظهار داد و دوباره بر وی حلال شد، نیمه شب او را طلاق داد و به این علت حرام شد. صبح رجوع کرد و دوباره بر او حلال شد.
مأمون بار دیگر در مقابل دانش امام اظهار شگفتی کرد و گفت: کمی سن مانع از کمال عقل برای این خاندان نمی شود».(4)
*آگاهی امام جواد(ع) از نیات درونی
محمد بن حمزه از محمد بن علی هاشمی نقل کرده که او گفت: صبح روز ازدواج امام جواد(ع) با امالفضل بر او وارد شدم و به علت دارویی که شب قبل خورده بودم عطش مرا فرا گرفته بود ولی از حضرت خجالت کشیدم آب طلب کنم، امام به صورتم نگاهی کرد و فرمود: خیلی تشنه ای درست است؟ گفتم: بله! حضرت به غلامش فرمود آب بیاور من با خودم فکر کردم الان برایم آب زهرآلود میآورد، غلام آب را آورد حضرت لبخندی زد پس آب را از غلام گرفت و مقداری نوشید، سپس به من داد و من نوشیدم؛ مدت زیادی نزد حضرت ماندم، دوباره تشنهام شد، حضرت بار دیگر آب طلبید و همان کاری را که دفعه اول انجام داده بود انجام داد. محمد بن حمزه گفت که محمد بن علی هاشمی به من گفت: به خدا سوگند ابو جعفر(ع) آنچه را در دلها باشد، میداند چنانکه شیعیان میگویند».(5)
-فضائل اخلاقی امام جواد(ع)
از میان القاب امام جواد(ع) دو لقب «التقی و الجواد» مشهورترین القاب است که خود دلیل بر این است که آن حضرت در دوران نوجوانی و دوران پذیرش مسئولیت امامت و جوان بودن در هنگام شهادت، به صفت پارسایی آراسته بوده و خدمترسانی و سخاوتمندی نسبت به مردم و اطرافیان کار همیشگی او بوده است،
کارنامه امام در سه سال حاضر نبودن پدر در مدینه و ارجاع امور دینی و اجتماعی و خانوادگی توسط امام هشتم به وی، گواه کاردانی و جامعیت و فضیلت امام نهم است.
امام هشتم به آن حضرت توصیه کرد: ورود و خروج تو از درب بزرگ باشد، به همراه خود طلا و نقره داشته باش و کمتر از پنجاه دینار به عموهای خود عطا نکن، انفاق کن و از فقر هراسناک مباش که قدرت الهی با تو است و امام جواد(ع) طبق توصیه پدر بزرگوارش عمل می کرد.(6)
بهرهگیری از فرصت برای رفع مشکلات مردم و گرهگشایی از کار آنان از مسلمات سیره امام جواد(ع) است. چنان که «مردی از اهالی سجستان خراسان در سفر حج به محضر امام رسید و از بدهی خود در دیوان والی شهر خود صحبت کرد و اعلام داشت که والی سرزمین ما، شما خاندان پیامبر را دوست دارد، با نامهای از وی بخواهید در خراج (مالیات) به من احسان کند، حضرت کاغذی گرفت و مکتوب کرد: «رساننده نامه مدعی است شما عقیده شایستهای دارید، پس به وی احسان نما» با ورود به سجستان، والی به دلیل اطلاع از نامه امام به استقبال وی آمد و پس از پرسش از مشکل او، مالیات را بخشید و کمک مناسبی نیز به او کرد.(7)
*نمونههایی از معجزات و کرامات حضرت جواد(ع)
1. «هنگامی که امام جواد(ع) با ام الفضل همسر خود از بغداد به مدینه مراجعت میفرمود در کوفه به خانه مسیّب رسید و آن هنگام غروب آفتاب بود پس حضرت داخل مسجد شد و در صحن مسجد درخت سدری بود که میوه نمی داد، حضرت کوزه آبی طلبید و در زیر آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب را به صورت جماعت به جا آورد… سپس وقتی که مردم کنار درخت آمدند و دیدند که میوه بسیار خوبی دارد تعجب کردند و از سدر آن خوردند، دیدند که شیرین است و دانه ندارد، سپس مردم با آن حضرت وداع کردند و ایشان به مدینه تشریف بردند».(8)
2. از حسین مکاری نقل شده که گفت زمانی که امام محمد تقی(ع)ـ در بغداد بود وارد بغداد شدم، دیدم که حضرت نزد خلیفه در نهایت جلالت است، با خودم گفتم که حضرت جواد(ع) با این مقام و مرتبهای که اینجا دارد و از حیث جلال و طعامهای لذیذی که در اختیار دارد، دیگر به مدینه بر نخواهد گشت، همین که این خیال در خاطر من گذشت، دیدم آن جناب سر به زیر افکند، سپس سر بلند کرد در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود فرمود:« ای حسین نان جو با نمک نیمکوب در حرم رسول خدا(ص) نزد من بهتر است، از آنچه که در اینجا مشاهده میکنی.(9)
3. از اسماعیل بن عباس هاشمی نقل شده که گفت: روز عیدی خدمت حضرت جواد(ع) رفتم و از تنگی معاش خود نزد حضرت شکایت کردم، آن حضرت از محل نماز خود یک مشت خاک برداشت، خاک به برکت دست آن حضرت پاره طلایی گداخته شد، پس آن را به من عطا کرد و من به بازار بردم که 16 مثقال بود.(10).
*پینوشتها:
1. یحیی یکی از دانشمندان نامدار زمان مأمون، خلیفه عباسی، بود که شهرت علمی او در رشته های گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود.
2. شیخ مفید، الارشاد، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص283.
3. ظهار عبارت از این است که مردی به زن خود بگوید: پشت تو برای من مانند پشت مادرم یا خواهرم یا دخترم است، در این صورت باید کفاره ظهار بدهد تا همسرش مجدداً بر او حلال گردد.
4. فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ص353.
5. شیخ مفید، الارشاد، چاپ کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص291.
6. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365ش، ج4، ص43.
7. همان، ج5، ص111.
8. علی بن عیسی إربلی، کشف النعمه، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381ش، ج2، ص357.
9. قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق، ج1، ص383.
10. همان.
انتهای پیام/