ماجرای پرواز حامل داروی ایران به یمن از زبان خلبان
خلبان هواپیمای حامل کمکهای بشردوستانه ایران به مردم یمن که روز گذشته با ممانعت جنگندههای سعودی مجبور به بازگشت به ایران شد،
جزئیات شنیدنی از انجام این پرواز مطرح کرد، از اصرار خود برای نشستن تا عصبانیت خلبان جنگنده
F15 به خاطر سلامعلیک دستی با آنها.
کاپیتان بهزاد صداقتنیا در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس درباره پرواز روز گذشته خود به فرودگاه صنعا در یمن و ممانعت جنگندههای عربستانی در فرود این هواپیمای حامل کمکهای بشردوستانه به مردم یمن توضیح داد: این پرواز، پرواز اجارهای هلال احمر بود که برای رساندن دارو و چندین پزشک از ایران به سمت فرودگاه یمن پرواز کرد و در واقع هواپیما چارتر هلال احمر بود.
وی ادامه داد: تا پیش از این دو بار به فرودگاه صنعا پرواز داشتم و این پرواز هم با مجوزهای لازم انجام شده بود؛ پس از شروع پرواز، ابتدا به سمت عمان و سپس یمن حرکت کردم؛ با دور کردن مسیر خود به طول بیش از 400 کیلومتر سعی کردم از کشورهای عربستان، امارات و کویت عبور نکنم بنابراین از مسیر دریای عمان عبور کردم و سپس عمان، بعد از آن از پایین کشور عربستان گذشتم و به یمن رسیدیم.
کاپیتان صداقتنیا گفت: در آسمان یمن عربستان از طریق فرکانس کشور یمن ما را تهدید میکرد که اجازه نشستن در فرودگاه صنعا را ندارید؛ من هم اعلام کردم نیازی نداریم از شما اجازه بگیریم و مسیر را ادامه دادم و به فرودگاه یمن اعلام کردم که قصد داریم در باند پرواز بنشینیم و آماده نشستن هستیم.
* جنگندههای عربستانی بال به بال ما پرواز میکردند؛ با خلبان جنگنده سلامعلیک دستی میکردم
این کاپیتان ادامه داد: پس از این مورد، جنگندههای نظامی عربستانی به ما نزدیک شدند و به قدری به هواپیمای ما نزدیک شدند که به طور مرتب سیستمهای هشدار هواپیما اعلام خطر میکرد، اما بیاعتنا به این سیستمها و جنگنده های عربستانی به مسیر خود ادامه دادیم.
وی درباره تابعیت خلبان جنگنده عربستانی گفت: نمیتوان تشخیص داد که خلبان چه تابعیتی دارد، کلاه کاسکتهای آنها کاملاً آفتابگیر و تیره بود و چهره مشخص نبود، اما به قدری به هواپیمای ما نزدیک بودند که من به صورت کلامی و دستی با خلبان جنگنده صحبت میکردم و حتی با آنها سلامعلیک و خداحافظی کردم و یکی از آنها به شدت عصبانی بود و این از رفتارهایش در کابین مشخص بود.
کاپیتان صداقتنیا افزود: جنگنده عربستانی بال به بال ما پرواز میکرد و اصرار داشتند که ما به دنبال آنها برویم.
* جنگندههای عربستانی علاوه بر باند فرودگاه صنعا برج مراقبت و یک هواپیما را هم بمباران کردند
وی افزود: وقتی که جنگندههای عربستانی متوجه شدند که هدف ما برای فرود در فرودگاه صنعا قطعی است و هیچ عاملی موجب توقف این پرواز نمیشود، آخرین حربه را انتخاب کردند و با بدذاتی فراوان،باند فرودگاه صنعا، برج مراقبت و یکی از هواپیماهای متعلق به ایرلاین یمنی پارکشده کنار باند فرودگاه را بمباران کردند.
این خلبان ماهان با اشاره به اینکه کل فرودگاه صنعا را دود فراگرفته بود، اظهار داشت: در اطراف باند، فقط دود میدیدیم که به ما اعلام شد نمیتوانید فرود آیید زیرا تمام باند بمباران شده است؛ جنگندههای سعودی در گام اول ابتدای باند فرودگاه صنعا را بمباران کردند، اما ما کوتاه نیامدیم و تلاش کردم در قسمت پایانی باند فرود بیایم که برای بار دوم، آنها قسمت دوم باند را هم بمباران کردند و هیچ امکان فرودی نبود.
* تلاش کردم از باند موازی باند اصلی فرودگاه صنعا برای فرود استفاده کنم
کاپیتان صداقتنیا با بیان اینکه جنگندههای عربستانی برای بمباران باند از راکت استفاده میکردند، گفت: باند موازی در کنار باند اصلی فرودگاه وجود داشت که کوتاهتر و باریکتر بود که البته برای فرود آمدن هواپیما مناسب نبود، اما من هنگامی که روی فرودگاه در حال چرخش بودم، شرایط باند موازی را رصد کردم، اعلام کردم که در باند موازی فرود میآیم، این باند را آماده کنید.
وی افزود: فرودگاه صنعا به من اعلام کرد که آمادهسازی این باند حدود 20 تا 25 دقیقه به طول میانجامد، اما به آنها گفتم که حداکثر تا 15 دقیقه دیگر میتوانم روی آسمان منتظر بمانم، اما مطمئن بودم که جنگندههای عربستانی اگر متوجه شوند میخواهم روی این باند فرود آیم، آن باند را هم بمباران میکردند.
وی افزود: در همین اوضاع و احوال، جملهای به مسئول کنترل فرودگاه صنعا گفتم و به تهران برگشتم؛ به زبان انگلیسی و عربی به نحوی که عربستان هم متوجه شود به مسئول کنترل فرودگاه صنعا گفتم که «این خبائث مکالمههای ما را میشنوند و قطعاً باند موازی را بمباران میکنند».
* جنگندههای عربستانی فوق پیشرفته F15 بودند/ هواپیمای ما ایرباس 310 مسافری بود
این خلبان ماهان اظهار داشت: هواپیمای جنگنده کشور عربستان، هواپیمای فوق پیشرفته F15 بود و همه موشکها و راکتهای خود را به ما نشان داد.
وی بیان کرد: هواپیمای ما ایرباس 310 مسافری ماهان بود که ساعاتی قبل از این پرواز هم از کوالالامپور به ایران مسافر آورده بود.
* صداقتنیا: قبلاً خلبان جنگی نبودم/ هراسی از شلیک جنگندههای عربستانی نداشتم
کاپیتان صداقتنیا با بیان اینکه پیش از این، خلبان جنگی هم نبوده است، در پاسخ به این سؤال که آیا هراسی از شلیک جنگندههای عربستانی به هواپیمای خود نداشتید، گفت: هیچ هراسی از شلیک آنها نداشتیم.
وی توضیح داد: البته ما خلاف مقررات و قوانین بینالمللی عمل کردیم، وقتی که یک جنگنده کنار هواپیمای مسافری و یا باری میآید و آنها را تهدید میکند، هواپیما باید به دنبال هواپیمای جنگنده و تابع آن حرکت کند و بعداً میتواند موضوع را از نظر حقوقی پیگیری کند، اما نباید اجازه دهد خطری برای هواپیما رخ دهد که ما این کار را نکردیم، زیرا ما راه قانونی خود را میرفتیم و هیچ مشکلی نداشتیم.
این خلبان پرواز حامل کمکهای بشردوستانه ایران به یمن افزود: من بسیار عادی با جنگنده عربستان صحبت کردم.
* کشورهای دیگر هم هواپیمای حامل کمکهای بشردوستانه به صنعا فرستاده بودند
وی اظهار داشت: تا پیش از این هم کمک های بشردوستانه از کشورهای دیگر به فرودگاه صنعا آمده بود و بعد از ما هم در فضای عمان یک فروند هواپیما قصد فرود در فرودگاه صنعا را داشت و وقتی این شرایط را مشاهده کرد، به سمت دبی برای فرود حرکت کرد که این هواپیما هم کمکرسان بود.
* عربستان حق تهاجم نداشت
کاپیتان صداقتنیا تأکید کرد: هیچ کشوری حتی اگر با کشور مقصد در حال جنگ باشد، نباید چنین مشکلی ایجاد کند و کشور مهاجم هیچ حقی نداشت، خصوصاً در فضای کشوری دیگر، چنین رفتار ناجوانمردانهای داشته باشد.
این خلبان ماهان افزود: پس از بروز این اتفاق فرود نیامدیم و به تهران برگشتیم؛ من تأسف میخورم که این کمک های بشردوستانه به مردم یمن نرسید و از این بابت ناراحتم.
* موقعیت پیش آید حتماً دوباره به یمن پرواز میکنم
وی گفت: حتماً اگر موقعیت دیگری پیش آید به یمن پرواز میکنم، البته همکاران من نیز همه مایل هستند چنین سعادتی داشته باشند و برای چنین کارهایی از یکدیگر سبقت میگیرند و آنها هم آمادگی دارند.
* عربستان صلاحیت تجهیز به سلاحهای جنگی ندارد
کاپیتان صداقتنیا بیان کرد: این قوم، قومی است که صلاحیت تجهیز به سلاحهای پیشرفته را ندارد و واقعاً سلاحهایی که در اختیار کشور عربستان است، سلاحهای خطرناکی است و این قوم وحشی و وهابی، جنایتهای زیادی در اسلام انجام میدهند و به نفع صهیونیستها گام برمیدارند.
به گزارش فارس هواپیمای باری ایرانی که دیروز سهشنبه قصد داشت محموله کمکهای امدادی خود را به دست مردم یمن برساند 15 دقیقه پس از ورود به حریم هوایی یمن، از طرف دولت سعودی پیغامی دریافت کرد مبنی بر اینکه اجازه فرود در فرودگاه صنعا را ندارید.
کاپیتان صداقتنیا هم در پاسخ به برج مراقبت سعودی گفته بود که ما در فضای یمن هستیم و این قضیه ارتباطی به عربستان ندارد؛ محموله هواپیمای ما نیز مشخص است و در صنعا آماده پاسخگویی هستیم.
صداقتنیا برای ایجاد اطمینان از صداقت ایرانیها در ثبت و اعلام بار هواپیما به طرف سعودی میگوید که در فرودگاه صنعا میتوانید (بار هواپیما را) بازرسی کنید که طرف سعودی هم تهدید میکند که در صورت ادامه مسیر فعلی، جنگنده به پرواز درمیآید.
بنا به گفته کاپیتان صداقتنیا، لحظاتی بعد جنگندههای سعودی در آسمان پدیدار شدند و در حالی که بسیار نزدیک به هواپیمای ایرانی پرواز میکردند، خواستند در فرودگاهی در عربستان به زمین بنشیند، که با بیاعتنایی هواپیمای ایرانی مواجه میشوند؛ اما با نزدیک شدن به صنعا ارتباط رادیویی هواپیمای ایرانی با برج مراقبت ایران قطع میشود و در حالی که هواپیما برای فرود آماده میشد به ناگاه باند فرودگاه صنعا هدف چند فروند موشک و بمب قرار گرفت و در واقع جنگندههای عربستانی مانع نشستن هواپیمای ایرانی میشوند.
بنابراین گزارش احمد العسیری سخنگوی ائتلاف متجاوز به یمن هم در اینباره گفته است: به دنبال بیتوجهی خلبان ایرانی به هشدارهای نظامی، جنگندهها باند فرودگاه صنعا را بمباران کردهاند.
احمد العسری گفته بود که نمیفهمد چرا هواپیمای ایرانی دستورات جنگندههای ائتلاف سعودی را جدی نگرفته و با فرود در فرودگاه «بیشه» عربستان موافقت نکردهاند.
به گفته مقامات سعودی و یمنی، جنگندههای ائتلاف متجاوز روز سهشنبه دست کم هفت مرتبه فرودگاه صنعا را بمباران کردند تا به گفته خودشان از فرود هواپیمای ایرانی جلوگیری کنند.
همچنین روزنامه نیویورکتایمز هم به انتقاد از این اقدام پرداخته و نوشته است بمباران این فرودگاه یکی از آخرین راهها برای امدادرسانی به مردم یمن را در معرض تهدید قرار داده است.
نیویورکتایمز نوشته است: «حملات هوایی باند فرود اصلی را هدف قرار داده، که این امر یکی از آخرین فرودگاههای قابل استفاده و نقطه کلیدی انتقال محمولههای امدادی بینالمللی را در معرض خطر قرار داده است؛ یک مقام فرودگاه صنعا گفته است که خسارت به حدی است که استفاده از باند فرودگاه را غیرممکن کرده است.»
این روزنامه با اشاره به ادعای سعودیها در مورد نقش ایران در یمن، نوشته است: «اتهامزنیهای سعودیها مبنی بر اینکه حوثیها به عنوان ابزاری برای اعمال قدرت ایران عمل میکنند، به نظر بسیاری از یمنیها و دیپلماتهای غربی اغراقشده و نابهجا است. حتی اگر آنطور هم باشد، جنگ یمن تنشها را افزایش داده و نگرانیها در مورد بروز یک درگیری گستردهتر را بالا برده است.»
گفتوگو از سعید مؤذنی
انتهای پیام/
الهام بخش جهاد مردم عراق
سردار «هادی عامری» معروف به «ابوحسن» که این نام را از جنگ دفاعی کشورمان در برابر رژیم «صدام» به یادگار دارد، از دلیرمردانی است که با آغاز تحرکات داعش در سوریه و سپس عراق، لباس وزارت در دولت «نوری مالکی» را از تن کند و لباس سبز «بدریون» را پوشید و برای نجات سرزمینش همه دوستان «بدر»ی را به کمک طلبید تا دشمن را که جرات کرده بود نزدیک بغداد بیاید و برای تخریب عتبات عالیات و کشتار شیعیان رجزخوانی میکرد، به عقب براند و اکنون توانسته با به مشورت گرفتن از برادران دینیاش در ایران، حتی بخشهای زیادی از سرزمینهای سنینشین را به رغم برخی بیمهریها از دست تروریستهای تکفیری آزاد کند.
عامری به شدت عاشق جوانان و نیروهای مردمی است و رزمندگان نیز به او عشق میورزند، او را «شیخالمجاهدین» مینامند و با دیدن او در خطوط مقدم جبهه، عنان از دست داده و به سر و رویش بوسه میزنند و برای تبرک به سر و صورت او دست میکشند و صلوات میفرستند.
او دو پسر و یک دختر دارد که همگی در سطح دکترا و فوق لیسانس تحصیل کردهاند. هر دو پسرش اسلحه در دست گرفته و سایه به سایه پدر با دشمن میجنگند.
اکنون (پنجشنبه) که این گفتوگو صورت میگیرد، ساعت 11شب به وقت عراق است و در شهر سامرا در جوار مرقد مطهر و مقدس حرمین عسکریین هستیم.
سردار عامری امروز روز پرکاری در خطوط مقدم جبهه با رزمندگان داشت و دیدار با سران طوایف و قبایل سنی حویجه، کرکوک و موصل که برای عذرخواهی و ندامت از ترویج شایعات علیه سپاه بدر و رزمندگان جان بر کف مردمی و درخواست ادامه عملیات رزمندگان برای آزادسازی دیگر مناطق سنینشین از دست داعش به حضورش رسیده بودند، او را به شدت خسته کرده بود، با این حال با اشتیاق تمام پای گفتوگوی یک ساعته با خبرنگار کیهان نشست و به سوالات ما این پاسخها را داد:
* ابتدا تشکر میکنم از شما از اینکه اجازه دادید در این هفت روز از خطوط مقدم جبهه بازدید و با رزمندگان باحالی که ما را به یاد هشت سال دفاع مقدسمان انداخت به گفتوگو بنشینیم. اولین سوال بنده در خصوص علت کنارهگیریتان از مسئولیت وزارت راه در دولت است و دیگر اینکه شما حتی سال گذشته در انتخابات مجلس عراق پیروز شدید ولی بر کرسی مجلس تکیه نزدید، چرا؟
– سقوط استان نینوا توسط داعش بحران بسیار بزرگی در وضعیت سیاسی عراق به وجود آورد و باعث نگرانی مردم و حاکمیت عراق شد، به طوری که شرایط بد سیاسی عراق را بدتر از گذشته کرد و به هم ریخت. من قبل از وقوع این حادثه تلخ پیشبینی کرده بودم که داعش همزمان با سوریه یا با کمی فاصله زمانی به عراق نیز حمله خواهد کرد به طوری که بعد از سقوط موصل و جنوب استان کرکوک و دیاله تهدید کل عراق موضوعیت پیدا کرد. لذا بنده تشخیص دادم که با این رخداد نمیتوان برای حفظ موقعیت و پستهای مدیریتی با بیتفاوتی از کنار آن عبور کرد و نمیتوان از پشت این میزها دشمن متجاوز را از خاک کشورمان بیرون کرد. لذا به تبعیت از رهنمودهای پیامبرگونه امام خمینی که در جنگ دفاعی خود با صدام اولویت را به جنگ میدادند، بنده هم به این نتیجه رسیدم که تا رفع فتنه در منطقه و بیرون راندن داعش از عراق لباس جنگ و مبارزه را بپوشم تا لباس دولتی.
* فتوای جهاد آیتالله سیستانی در این تصمیم شما تاثیرگذار بود یا دلایل دیگری هم برای این اراده داشتید؟
بنده یک سال قبل از فتوای آیتالله سیستانی تشخیص داده بودم که منطقه آبستن حوادث ناگواری است و به همین خاطر بود که دوستانم در سپاه بدر را تشویق کردم تا برای جلوگیری از شعلهور شدن و گسترش و تکمیل این سناریو که به قطع و یقین میدانستم طراح اصلی و خالق آن آمریکا و اربابش اسرائیل هستند، برای کمک به سوریه عزیمت کنند. حتی در یک سخنرانی که در مراسم استقبال از شهدای سوریه انجام دادم تاکید کردم و هشدار دادم که اگر امروز از حریم حضرت زینب دفاع نکنیم، فردا مجبور خواهیم شد که از کل منطقه دفاع کنیم.
فتوای آقای سیستانی در شرایطی صادر شد که سه ماه قبل از آن بچههای مجاهد و از جمله سپاه بدر جبههای را علیه داعش در حواشی بغداد منتهی به استان الانبار گشوده و به دفاع از سرزمینشان مشغول بودند.
فتوای آیتالله سیستانی در همصدایی و همنوایی با نظرات صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی (ایران) بود، به طوری که کل جوانان مومن برای دفاع از سرزمین و ناموس و مقدسات با حضورشان به این فتوا لبیک گفتند.
* از کرسی نمایندگی مجلس چرا کناره گرفتید و به مجلس نمیروید، آیا این هم به خاطر شرایط جنگی است؟
من معتقدم موضوع تجاوز به سرزمینمان به قدری اهمیت دارد که باید کرسی نمایندگی مجلس را هم کنار گذاشت. باید هرچه زودتر نسل داعش را از کشورمان ریشهکن کنیم و الا همه چیز را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. همانطور که خود شما در این یک هفته از نزدیک شاهد خیلی از ماجراها بودید به رغم اینکه استان صلاحالدین، تکریت و مناطق دیگر را آزاد کردهایم امروز خبر آوردند که داعشیها دوباره به «بیجی» و «الانبار» حمله کردهاند. بنده موقعی به مجلس برمیگردم که امنیت کامل عراق تضمین شده باشد و عرض و ناموس مردم اعم از شیعه و سنی که ما را راهی مجلس کردهاند در امان باشد. من نمیتوانم بر کرسی نمایندگی تکیه کنم ولی در شهرهای کشورم توسط عدهای جنایتکار سرها بریده شود یا ناموس مردم مورد تجاوز و خرید و فروش قرار گیرد.
* امروز در تکریت تعدادی از سران طوایف و قبایل سنی حویجه، کرکوک و ظاهرا موصل با شما دیدار کردند.
کسانی که به ملاقاتم آمده بودند از سران طوایف و عشایر حویجه و استان کرکوک بودند و درخواست ادامه عملیات تا آزادسازی همه استانهای سنینشین را داشتند که ما هم با شرایطی قبول کردیم.
* با چه شرایطی؟
در جریان آزادسازی استان صلاحالدین به نیروهای ما تهمت زده بودند که پس از آزادسازی به اموال مردم دست بردهاند یا سپاه بدر را متهم کرده بودند که قصد اشغال استانهای سنینشین را دارد. در حالی که اگر این اتهامات صحت داشت پس چرا مردم فوج فوج به خانهها و مزارع خودشان بر میگردند؟ لذا سران طوایف آمده بودند تا در برابر خبرنگاران ضمن تکذیب این ادعاها درخواست خودشان را مطرح کنند. آنها با خود شمشیر مرصعی را به نشانه صلح و دوستی و مودت میان شیعه و سنی آورده بودند که بنده نیز پذیرفتم.
* آیا میتوان گفت که فتوای آیتالله سیستانی در نوع خودش یک انقلاب بود تاثیرات بیرونی این فتوا چه بود؟
– بله، قطعا یک انقلاب بود چون اگر چنین فرمانی از سوی این مرجع عالیقدر صادر نمیشد معلوم نبود سرنوشت کشورمان و حتی منطقه به کجا میانجامید. فتوای آیتالله سیستانی، هم در داخل و هم در خارج تاثیر به سزایی داشته است. در داخل هجوم امواج خروشان نیروهای مخلص و مطیع مرجعیت به جبههها را به دنبال داشت و در بیرون نیز باعث نگرانی و به دست و پا افتادن دشمن به ویژه داعش شد.
* با توجه به تحلیل خودتان تا رفع کل فتنه، این جنگ به این زودیها تمام شدنی نیست. بنابراین برای حفظ نیروهایتان نیاز به فرهنگ بسیجی دارید، فرهنگی که بتواند حتی در شرایطی که دستمزد هم به آنها داده نشد، سلاح را بر زمین نگذارند و به خاطر خدا و فی سبیلالله به مبارزه ادامه بدهند؟ برای این مقصود چه کردهاید و چه طرحهایی دارید؟
بچههای بسیجی ما به خاطر پول و حقوق به جبهه نیامدهاند و آمادگی کامل برای ادامه نبرد در هر شرایط را دارند، حتی اگر حقوقی به دستشان نرسد. برای آنها ملاک اصلی، فتوای آیتالله سیستانی و اعتقاد قلبی است که به مقام معظم رهبری دارند و حقوق فرع بر این قضیه است.
ترویج فرهنگ بسیجی در میان نیروهای جوانمان از ضرورتهای این جنگ است؛ به همین خاطر به عنوان اولین قدمها و آغاز این حرکت، دستور دادهایم محل استقرار فرماندهان حتما باید در کنار نیروهایشان باشد تا نیروها اولا در ارتباط مستقیم با فرماندهانشان باشند و دیگر اینکه فرمانده را از خودشان بدانند و اگر اطاعتی هم است به معنای اطاعت از ولی و پیروی از شیوه مدیریت پیامبر در جنگ با دشمنان است. در ضمن این مسئله باعث میشود که یک رابطه عاطفی و مرید و مرادی میان نیروها و فرماندهان ایجاد شود. میدانم که این کافی نیست ولی زمان بیشتری نیاز است تا به هدف اصلی خودمان برسیم.
* شما در این یک هفته که در رکابتان بودم چندین بار به بنده یادآور شدید که داعش یک غده سرطانی است، اما من فکر میکنم که داعش وسیله و ابزار دست استکبار است و غده سرطانی واقعی آمریکا و اسراییل هستند. این چطور قابل توجیه است که آمریکا که ریشه اصلی این فتنه است، در داخل کشورتان تحمل میشود؟
– ما در اینکه داعش مولود نامشروع آمریکاست شکی نداریم. من و همرزمانم هرگز زیر بار دخالت آمریکا و هم پیمانانش در عراق نمیرویم و از اول هم نظرمان همین بوده است.
* مطالب زیادی با هدف ایجاد تفرقه میان ایران و عراق گفته میشود. آخرین نمونه آن اتهام تشکیل امپراتوری در منطقه توسط ایران است و استناد میکنند به سخنان نابجای یکی از دولتمردان ما که اخیراً این شبهه را ایجاد کرده بود. تحلیل و نظر شما در این رابطه چیست و چقدر به صداقت ایران اعتماد دارید؟
– من باورم این است که این گفتهها اگر نگوییم به عمد، ولی قطعاً ناشی از جهالت است و به ضرر ما تمام میشود. داعش دشمن ایران و عراق است یا به تعبیری دشمن مشترک ما است و اتفاقاً همه باید متحد بشویم برای نابودی آن. در صورتی که این فرد میتوانست بگوید، ایران این آمادگی را دارد که با این دشمن مشترک بجنگد، اما تعبیر ایشان که عراق را به عنوان بخشی از ایران دانسته، یک اشتباه استراتژیک بود و اینگونه حرفها نباید گفته بشود. اگرچه ما معتقدیم همه تلاشهای ایران و عراق در کل منطقه علیه داعش است، چون این غده سرطانی برای همه کشورهای منطقه خطر است.
* در مجلس عراق نمایندگانی هستند که چنین تفکری دارند و با استناد به سخن نابجای این مسئول ایرانی علیه کشورمان شایعه پراکنی میکنند، چه پاسخی به آنها دارید؟
– البته در میان نمایندگان مجلس عراق هم مثل مجلس ایران اختلاف نظر وجود دارد. این یک چیز طبیعی در تمام مجالس دنیاست. در مجلس ما هم نمایندگان مختلفی از اقوام و طوایف مختلف وجود دارد که امکان دارد چنین تفکری داشته باشند و نظرات مختلفی را بیان کنند.
* نگاه شخصی شما به اصل ولایت فقیه چیست و درمورد مطلقه بودن آن چه نظری دارید؟
– من از همان ابتدا اعتقاد جدی به ولایت فقیه داشتم و از مقلدین شهید «محمدباقر صدر» و در برخی استفتائات هم مقلد «امامخمینی» بودم و بعد از رحلت ایشان تا این لحظه، مقلد مولایم حضرت آیتالله «خامنهای» هستم و افتخار میکنم به اینکه زمانی مقلد رهبری شدم که تعدادی از دوستان و همکارانم در سپاه (بدر) هنوز مقلد رهبر معظم انقلاب نشده بودند. بنده به مرجعیت و رهبری حضرت سیدعلی خامنهای و مطلق بودن ولایت ایشان اعتقاد راسخ دارم.
* این علاقهمندی شما به رهبر معظم انقلاب براساس چه ویژگی است که شما در ایشان دیدهاید که این قدر مجذوبتان کرده است؟
– در این رابطه به یک خاطره اشاره میکنم. قبل از رحلت امام(ره) در گفتوگویی با یکی از دوستانم در ایران درباره جانشینی ایشان با سند و دلیل گفتم؛ تنها کسی که لیاقت این جایگاه و مسئولیت را دارد، شخص سیدعلی خامنهای است. این چیز مسلمی هم بود ویژگیهایی از قبیل تدینشان، تواضعشان، تعهدشان و شجاعت و اقتدارشان که همه اینها شرایط و لازمه رهبری است، تنها در ایشان متعین و مسجل است.
* چه خلأهایی را در جهان اسلام در مبارزه با استکبار میبینید؟
– ما ابتدا باید تشخیص بدهیم که دشمن اصلی کیست و سپس این را با استدلال و مدرک به مردم و بخصوص جوانان منتقل کنیم، چون دشمن به رنگهای مختلف و در لباسهای متفاوت، باتوجه به شرایط زمانی نمایان میشود، یک وقت در لباس القاعده در افغانستان، یک وقت در قالب گروه النصره در سوریه و امروز با نقاب داعش در کل منطقه؛ بنابراین ما باید جوانانمان را با دقت و ظرافت تمام آموزش دشمنشناسی بدهیم.
وقتی دشمن مشخص شد باید عزمی برای از بین بردن آن ایجاد شود و این اتفاق نخواهد افتاد مگر آنکه همه مجاهدین و طرفداران مقاومت برای نابودی این دشمن مشترک و شناخته شده که ابرقدرتها پشت آن قرار دارند یک دست شوند، اما افسوس که تشخیص دشمن در میان ما مسلمانان بسیار کمرنگ است. درحالی که در آن طرف که آنها هم دشمن مشترکشان، یعنی اسلام واقعی را خوب شناختهاند، اما با این تفاوت که آنها در از بین بردن اسلام واقعی یک دل هستند و همانطور که مشاهده میکنید با مقاومت در بحرین، یمن، عراق و لبنان چهها که نمیکنند. بنابراین ما چه لبنانی باشیم و چه بحرینی و یمنی و ایرانی و عراقی باید در جنگ با آنها به ید واحده تبدیل شویم.
* ظاهراً شما به غیر از مدرک دانشگاهی در رشته حسابداری، یک مدرک نظامی هم در «دافوس» دارید، قطعاً در ایران که بودید با خیلی از فرماندهان ایرانی همدوره بودید، میتوانید برخی از آنها را نام ببرید؟
– بله، بنده دوره دافوس را در یک مرکزی که زیرنظر سپاه اداره میشود گذراندهام. البته کادر آموزشی ما عربی بود.
با خیلی از فرماندهان دوران جنگ تحمیلی کشور شما علیه صدام همکاری داشتم و در دوره آموزشی هم در کنار هم بودیم. کسانی مثل همین آقای دانایی فرکه هماکنون سفیر کشورتان در عراق است و سرداران دیگر از جمله سلامی، ذوالقدر، قاسم سلیمانی، وحیدی و برادر عزیز جعفری و شمخانی و محسن رضایی ارتباط داشتم و باهم رفیق بودیم.
* میدانم که خیلی خسته هستید و دیر وقت هم هست، ولی اگر امکان دارد یکی از خاطرات خودتان را از دورانی که در ایران بودید بیان کنید؟
– خاطرات تلخ و شیرین زیادی از ایران و از دوران جنگ دفاعی شما دارم، ولی الان حضور ذهن ندارم. بعضی مواقع در خلوت یک به یک آنها را مرور میکنم و لذت میبرم. یادم است بعد از آتش بس و پذیرش قطعنامه 598 خوابی دیدم. خواب دیدم که عراق به کرمانشاه حمله کرده و مردم نگران و وحشتزده به سمت شهر صحنه درحال فرار بودند و من هم که از تهران به کرمانشاه میرفتم به مردم میگفتم که برگردید، چون دشمن فرار کرده تا اینکه از خواب بیدار شدم و گفتم، انشاءالله که خیر است.
هنوز دو روز از این خواب نگذشته بود، سردار نقدی که آن موقع با نام مستعار «شمس» شناخته میشد زنگ زد و گفت خود را سریع به کرمانشاه برسانید چون دشمن وارد قصرشیرین و گیلانغرب شده و به سمت کرمانشاه درحال حرکت است. خوابم را به آقای نقدی تعریف کردم و گفتم میترسم خوابم تعبیر شود و واقعاً کرمانشاه سقوط کند. ولی سردار نقدی جدی نگرفت و گفت: تمام کشورهای عربی هم جمع شوند، نمیتوانند کرمانشاه را بگیرند.
تمام نیروهایم در سپاه بدر را به سمت گیلانغرب حرکت دادم، اما در چنین شرایطی بود که دوباره زنگ زدند که اسلامآباد دست منافقین افتاده، من تعجب کردم و فوری به کرمانشاه رفتم و در جلسهای که مرحوم آیتالله «زرندی» امام جمعه و «معین» استاندار وقت کرمانشاه هم بودند، همگی از من خواستند که اسلامآباد را از دست منافقین نجات بدهم. هنوز نیرو مسافتی را به سمت اسلامآباد نرفته بود که سردار «احمدی مقدم» را دیدم. او دستور تغییر مسیر به طرف تنگه «حسنآباد» (تنگه مرصاد) را داد و گفت: اسلامآباد تسخیر شده و منافقین الان در تنگه حسنآباد (تنگه مرصاد) درحال پیشروی هستند.
به حول قوه الهی طی دو روز درگیری شدید که شهدای زیادی هم تقدیم نهضت کردیم، توانستیم منافقین را معطل کنیم تا نیروهای دیگر به ما ملحق شدند. آن روز یعنی روز سوم که منافقین آخرین تلاشها برای شکستن خط میکردند، این تنگه را قتلگاه منافقین که عده زیادی از آنها زن بودند، کردیم. اینجا بود که متوجه شدم تعبیر خواب من این بوده، چون همسرم در تماسی که با من داشت میگفت در این چند روز مردم از ترسشان درحال فرار بودند. روز بعد از این پیروزی بود که رهبر معظم انقلاب به منطقه آمدند که گزارشی از جزئیات درگیریها داده شد.
* شنیدم که شما دو پسر تحصیلکرده دارید که در تمامی عملیات اسلحه به دست سایه به سایه شما میجنگند، این درست است؟
– (با خنده) بچههای من در سپاه بدر نیروی آزاد هستند. پسر کوچکم «علی» فقط در زمان عملیات در جبهه حضور پیدا میکند، پسر بزرگم «مهدی» هم تقریباً در همه عملیات شرکت کرده است. علی مهندس است و به کارهای مهندسی عملیات رسیدگی میکند.
* چطور توانستهاید فرزندانتان را با خود همفکر کنید؟
– من از همان ابتدا به بچههایم اجازه گفتوگو و مطرح کردن نظراتشان را میدادم، الان هم همینطور است. باهم مسائل مختلف را بررسی میکنیم. آنها مقلد امام خامنهای هستند و ایشان را خیلی دوست دارند، معتقد به نظام جمهوری اسلامی هستند و به سپاه بدر هم خیلی علاقهمند هستند و از همکاری با سپاه بدر خیلی خرسندند. خدا را شکر میکنم که بچههایم در این امر مقدس جهاد همفکر هستند.
* دخترتان چطور، ایشان هم بر این عقیده هستند؟
– بله، شاید هم بیشتر از من. دخترم فوقلیسانس «آی.تی» است و شاید اعتقاداتش در این زمینه بیشتر و محکمتر از برادرانش باشد. کلاً خانواده منسجم و همفکری دارم.
* و خانمتان؟
– همسرم هم با من همفکر و کمی محکمتر از من و در مسایل نظامی خبره کار است و برخی مواقع با من به بحث مینشیند.
* در ارتباط با سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان چه نظری دارید؟
– «سیدحسن» عزیز و برادر بزرگ من است و واقعاً ارادت و محبت زیادی به ایشان دارم هرچند که از لحاظ سنی من از ایشان اندکی بزرگتر هستم.
من بارها گفتهام که اگر سیدحسن نطقی کرد و در آن نطق دستوری و فرمانی صادر کرد بر ما واجب است که اطاعت کنیم.
سید نصرالله مردی شجاع و سازشناپذیر است. او ایمان عمیق و اعتقاد راسخ و قوی نسبت به رهبری دارد، بهطوری که اگر رهبری فرمایشی کنند، ایشان معتقد هستند که حتماً این دستور بدون کوچکترین اما و اگری اجرایی شود.
* رئیس ستاد بسیج نیروهای مردمی سپاه بدر میگفت، تعداد نیروهای جذب شده بسیار زیاد هستند، ولی فرصت کافی برای آموزش آنها نداریم. چرا نیروهایتان را برای آموزش به ایران یا لبنان نمیفرستید؟
– شرایط ما در این جنگ عیناً شبیه شرایط شما در اوایل جنگ تحمیلی (علیه صدام) است. یعنی برخلاف کل دنیا که نیروهای نظامی و انتظامیشان همیشه درحال آموزش دیدن هستند تا شاید روزی جنگی رخ دهد و از آنها استفاده کنند، اما وضعیتمان شبیه سپاه پاسداران شما در جنگ با صدام است و همزمان با جنگ آموزش میدهیم.
ما از ده ماه پیش که غائله داعش آغاز شده تاکنون درحال جنگ هستیم، حتی یک ماه روزهای بدون جنگ نداشتهایم تا بتوانیم نفسی تازه کنیم و به سازماندهی و آموزش بپردازیم. پس از هر عملیات به نیرو مرخصی میدهیم و سریع به دنبال اقدامات لازم برای عملیات بعدی میرویم.
* به عنوان سؤال آخر اینکه اگر نیروهای حزباللهی ایران بخواهند بیایند و بخواهند در رکاب شما با داعش بجنگند مجوز میدهید؟ مثلاً اگر من جلیقه خبرنگاری را دربیاورم و اسلحه دست بگیرم اجازه میدهید؟
– چرا مجوز ندهیم؟ وقتی فتوا برای جهاد صادر میشود شامل همه میشود، ولی ما صلاح نمیدانیم چون خیلی بیشتر از انتظار نیرو داریم. ما در این مدت بحرانی عراق از دوستان ایرانیمان خیلی استفاده کردهایم. قسم میخورم وجود برادران ایرانی در بین ما نعمات و برکات زیادی به همراه داشته است. به نظر من همین حرفه خبرنگاری بزرگترین جهادی است که شما میکنید و اتفاقاً کار تبلیغاتی شما از نزدیکترین مکان به معرکه یکی از خلاءهای تبلیغاتی ما را در این جنگ نابرابر پر میکند. مدعیان دروغین نابودی داعش که به بهانه آن ائتلاف راه انداختهاند، اما کمی آن طرفتر تمامی رسانههای خود را دربست در اختیار داعش گذاشتهاند و در واقع یک جبهه رسانهای را در حمایت از این جنایتکاران در مقابل رزمندگان عراقی و سوری باز کردهاند، پس چرا نباید رسانههای جبهه مقاومت دست به این کار نزنند که البته امیدوارم شما و روزنامهتان آغازگر این جهاد فی سبیلالله باشید.
گفت و گو از: رحیم چوخاچی زاده مقدم
ننه علی مادر همه شهیدان است
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، آیین رونمایی از کتاب «ننه علی، مادر تمام شهیدان» با حضور جمعی از مادران شهدا، خانواده ننه علی و مسئولان شهری از بنیاد شهید و شهرداری تهران در فرهنگسرای مهر برگزار شد.
*ننه علی الماس درخشان در دل شبهای تار
سعید رنجبریان، مدیر فرهنگی هنری منطقه 19 و رییس فرهنگسرای مهر در مراسم رونمایی از کتاب « ننه علی، مادر تمام شهیدان» با بیان اینکه ننه علی تنها مادر شهیدی است که در مزار شهدای بهشت زهرا و کنار فرزندش آرمیده است، گفت: بانوی مکرمه ننه فتح اللهی معروف به ننه علی اسوه ایثار، شکیبایی و مهر مادری بود که اراده پولادین و لطافت قلب سرشار از ایمانش او را به نمادی از مادران غیور ایرانی تبدیل کرد. او ننه علی را تصویر درخشانی از اوج وفاداری به آرمانهای بلند شهدای انقلاب اسلامی دانست که با عشق و شوق مادرانه در هم آمیخته شد و به نمادی از مادر انقلابی در دنیای معاصر تبدیل شد.
رییس فرهنگسرای مهر «ننه علی» را همچو الماسی درخشان در دل شبهای تار دانست و گفت: او اسوه ایمان، صبر، انتظار و اهل دل بود و سالها بدون خستگی در کلبه نورانیاش، وفاداریاش را به انقلاب اسلامی و فرزند شهیدش نشان داد.
*استقبال گسترده از رونمایی کتاب خاطرات ننه علی
سپس عباس بابازاده قائم مقام شهردار منطقه با بیان اینکه مسئولان شهرداری برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره مرحوم ننه فتح اللهی کوچه و میدانی به احترام ننه علی در شهرک بستان نامگذاری کردهاند، گفت: مردم منطقه احترام خاصی به خانواده ننه علی قائلند و همین موضوع باعث استقبال گسترده مردم از مراسم رونمایی کتاب «ننه علی، مادر تمام شهیدان» شد.
او در بخش دیگر صحبتهایش از نگارش چنین کتابی از شهدای منطقه استقبال کرد و گفت: خانوادههای شهدا تنها یادگاران شهیدان هستند که میتوانند اطلاعات خوبی از شهدا در اختیار ما بگذارند. وظیفه ماست که به سراغ آنها برویم و از آنها بیشتر بنویسیم. من از نگارش کتاب در زمینه شهدا استقبال میکنم و همین جا آمادگی خود برای حمایت از این کتابها را اعلام میکنم.
*ننه علی مادر همه ما است
در ادامه این مراسم الناز عباسیان که روایتگر ناگفتههای زندگی مادر شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست از زبان دختر و نوهاش است، گفت: ننه علی یکی از مادرانی است که با پدید آمدن شرایط خاص در زندگیاش، جلوههایی از روح عالی و عاطفه مادرانه را نمایان ساخت که تحسین همگان را برانگیخت. کاری که ننه علی انجام داد، بیشتر شبیه افسانه و رویا بود تا واقعیت اجتماعی.
عباسیان در مراسم رونمایی کتاب «ننه علی، مادر تمام شهیدان» ادامه داد: به حق ننه علی مادر همه ما و شهیدان و اسوه صبر و ایستادگی است و در زمان حیاتش همیشه به این موضوع تاکید داشت. به همین خاطر عنوان کتابم را «ننه علی، مادر تمام شهیدان» انتخاب کردم.
او در پاسخ به این سوال مجری که چرا برای نگارش کتاب سراغ این مادر شهید رفته است گفت: تقریبا 8 سال پیش برای نوشتن گزارشی از روز مادر در هفته نامه همشهری محله، به دنبال یک مادر با ویژگیهای خاص و متمایز در میان صدها مادر نمونه منطقه بودیم. به پیشنهاد سردبیر به سراغ کلبه ننه علی در قطعه 24 بهشت زهرا (س) رفتیم. این گزارش شروع خوبی برای آشنایی بیشتر با ننه علی و خانوادهاش بود. پس از سالها رفت و آمد با خانواده ننه علی و دیدن و شنیدن ناگفتههای زندگی ننه علی به فکر نگارش کتاب افتادم و پیش از فوت او کتاب را تکمیل کردم. متاسفانه به علت مشغلههای کاری و چاپ کتابهای دیگر، این موضوع چند سالی به تعویق افتاد. بعد از چاپ گزارش یادواره ننه علی در هفته نامه همشهری محله در سوم اسفند سال گذشته، به پیشنهاد کتابخانه خانه فرهنگ تلاش، مراسم رونمایی این کتاب را در هفته گرامیداشت مادر در نظر گرفتیم.
*به تعداد مادران شهدا ننه علی داریم
او در ادامه به مادران شهدا اشاره کرد و گفت: به تعداد تمام شهدای میهن اسلامیمان، ننه علی داریم و باید وقتی زنده هستند به سراغ آنها برویم و از شهدای آنها بنویسم. دورانی که ما در آن قرار داریم، دوران حساسی است و اگر دیر اقدام کنیم مرگ زودتر از ما به سراغ این عزیزان میرود و ما شرمنده شهدا میمانیم.
عباسیان افزود: خانم ننه فتح اللهی مرودشت، معروف به ننه علی، 19 سال شبانه روز در اتاقک کوچک با دیوارهای فلزی که کنار مزار فرزندش ساخته بود، زندگی کرد و اواخر عمرش در عزلت و تنهایی به دور از لنز دوربین ها و نگاه های متعجب رهگذران بهشت زهرا، در خانه دخترش دار فانی را در 90 سالگی وداع گفت.
نویسنده کتاب «ننه علی، مادر تمام شهیدان» گفت: قربانعلی رخشانی مهماندوست عضو اصلی شاخههای مبارزه با ساواک و رژیم شاهنشاهی بوده و در روزی که ماموریت انتقال بخشی از اعلامیههای حضرت امام (ره) به اهواز را داشت، دستگیر شد و به دلیل شکنجه زیاد به شهادت رسید و در همانجا به خاک سپرده شد. به گفته عباسیان، دلبستگی بسیار مادر به فرزند، سبب شد تا کسی نتواند خبر شهادتش را به او بدهد، اما وقتی مادر از شهادت فرزندش مطلع شد، ساک کوچکی جمع کرد و راهی اهواز شد. پیکر قربانعلی را در گورستان اموات غریبه اهواز دفن کرده بودند، او قبر بی نام و نشان فرزندش را به آغوش کشید و از همان لحظه پاگیر قبر قربانعلی شد و هرچند که دخترش بارها برای برگرداندن او به خانه به سراغش رفت، اما او حاضر به بازگشتن نشد.
عباسیان علت روحیه انقلابی شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست را نحوه تربیت مادرش دانست و گفت: قربانعلی در محیط خانه و زیرسایه ننه علی با انقلاب و اهداف متعالی امام خمینی(ره) آشنا شد، مادری که با چنگ و دندان فرزندان خود را بزرگ کرده بود و به آنها آموخته بود تا دنبال رزق و روزی حلال باشند و از آزار و اذیت دیگران خودداری کنند.
روایتگر کتاب «ننه علی مادر تمام شهیدان» درباره نبش قبر و انتقال شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست به بهشت زهرای تهران توضیح داد: پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ایراد سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) در بهشت زهرا، سبب شد تا توجه همگان به ویژه مسئولان به شهدای انقلابی معطوف شود، تا اینکه مقدمات کار برای انتقال پیکر شهید به تهران به دستور رهبر انقلاب و با حکم امام جمعه اهواز فراهم شد، نبش قبر صورت گرفته و انتقال شهید به تهران انجام میشود و این مقدمهای بر 19 سال سکونت او در کنار مزار فرزندش و یاسین خوانی او برای روح شهدا بود.
*ننه علی مادری را معنا کرد
او ادامه داد: ننه علی نشان داد که مادر بودن یعنی چه؟ نشان داد که اوج مهر و عطوفت و مهربانانه تا کجاست، او تا پایان عمر که دیگر چشمانش کم سو شده و قدرت تکلم نداشت و دچار فراموشی شده بود، اما قربانعلی را فراموش نکرده بود و به عکسش چشم دوخته بود. او تنها مادری است که پس فوت در کنار شهدا و مزار پسرش به خاک سپرده شده است.
در ادامه مراسم عالیه پناهی مقدم، دختر ننه علی، لحظاتی کوتاه از مادرش صحبت کرد و گفت: مادرم 19 سال شبانه روز در اتاقک کوچک با دیوارهای فلزی که کنار مزار برادرم ساخته بود، زندگی کرد. بارها به سراغش میرفتم و از او میخواستم که به خانه برگردد و او در پاسخ به من میگفت من اینجا با شهدا راحتم و بگذار تنها بمانم. من دیگر مادر علی نیستم من مادر همه این شهیدان شدم. هر وقت به سراغش میرفتم میدیدم جارو کوچکی در دست گرفته و روی مزار شهدا را آب و جارو میکند.
او به علت رفت و آمد های بسیار به بهشت زهرا (س) و دیدار با مادرش در طول این سالها، دچار عارضه شدید پا درد شده و توان راه رفتن ندارد. با این حال خودش را به سختی به مراسم رونمایی کتاب رسانده است و میگوید: خوشحالم که مادرم حتی بعد از مرگش هم مورد احترام و توجه است و از برگزار کنندههای این مراسم یادواره و رونمایی تشکر میکنم.
*ننه علی در 12 روایت
آنچه در این کتاب 85 صفحهای نگاشته شده، 12 روایت ساده و روان از زندگی ننه علی از ابتدای ورودش از شهرستان مرشت از توابع اردبیل به تهران و فراز و نشیبهای زندگیاش است. کتاب حاضر به صورت روایت و خاطره از زبان دختر و نوه ننه علی، ناگفتههای زندگی این پیر زن و شهید رخشانی را به تصویر کشیده است. هم چنین در این کتاب که به همت انتشارات راز نهان منتشر شده، نویسنده به اشعار و متون ادبی که تا کنون نویسندگان مطرح کشور پیرامون این مادرشهید سروده بودند، با ذکر منبع اشاره کرده است. بیش از 50 فرم تصویر هم در صفحات این کتاب گنجانده شده تا درک روایتهای نویسنده برای خواننده ملموستر شود.
در این مراسم که همزمان با هفته گرامیداشت مقام زن و با حضور علاقمندان به کتاب و کتاب خوانی برگزار شد، از 5 بانو نمونه و موفق منطقه 19 نیز تقدیر به عمل آمذ
د.