بیان اهداف بعثت پیامبر اکرم(ص) در کلام امام علی علیه السلام

بیان اهداف بعثت پیامبر اکرم(ص) در کلام امام علی علیه السلام

 

13931030000592_PhotoA

 

 

پرسش : اهداف رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) در کلام امام علی(علیه السلام) چگونه بیان شده است؟
پاسخ : امام علی(علیه السلام) در بخشی از خطبه دوم نهج البلاغه بعد از تحکیم پایه هاى شهادت به توحید و یگانگى خدا به سراغ دوّمین و مهمترین اصل بعد از توحید یعنى شهادت به نبوّت مى رود و مى فرماید: (من گواهى مى دهم که محمّد بنده و فرستاده اوست)؛«وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».
آرى پیش از آن که محمّد(صلی الله علیه وآله وسلّم) رسول خدا باشد بنده خاصّ او بود و تا بنده خاص نباشد به مقام رسالت نمى رسد؛ ضمناً شهادت به بندگی، پاسخى است به آنها که رسولان خدا را تا سرحدّ الوهیت بالا مى بردند و بزرگترین افتخار آنان را که عبودیتشان بود از آنها مى گرفتند.
سپس رسالت و مأموریت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) را این چنین توصیف مى کند، مى فرماید: (او را با دین و آیین آشکار و نشانه روشن و کتاب نوشته شده و نور درخشان و روشنایى تابنده و امر و فرمان قاطع و بى پرده فرستاد)؛ «اَرْسَلَهُ بِالدّینِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأثُورِ(1) وَ الْکِتابِ الْمَسطُورِ، وَالنُّورِ السّاطِعِ(2) وَ الضِّیاءِ اللامِعِ، وَ الاَمْرِ الصّادِعِ». (3)
در این که این تعبیرات ششگانه عمیق و پرمحتوا اشاره به چه امورى است تفسیرهاى گوناگونى وجود دارد.
نخست این که «دین مشهور» اشاره به آیین اسلام و «علم مأثور» اشاره به معجزات و «کتاب مسطور» اشاره به قرآن و «نور ساطع» اشاره به علوم الهى پیامبر و «ضیاء لامع» اشاره به سنّت آن حضرت و «امر صادع» (به قرینه آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤمَرُ)(4) اشاره به ترک تقیّه و اظهار توحید بدون پرده در برابر مشرکان و مخالفان است.
این احتمال نیز وجود دارد که «نور ساطع» و «ضیاء لامع» توضیحات بیشترى درباره قرآن مجید باشد چرا که قرآن مایه روشنایى افکار و جوامع انسانى است.
سپس به هدف نهایى رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و آوردن قرآن مجید و معجزات و قوانین و احکام الهى مى پردازد و مى فرماید: هدف از این بعثت و تجهیزات همراه پیامبر، چند چیز بود. هدف این بود که (شبهات را از میان بردارد و با دلایل و منطق روشن استدلال کند و به وسیله آیات الهى مردم را از مخالفت خدا برحذر دارد و از کیفرهایى که به دنبال مخالفت دامنگیرشان مى شود بترساند)؛«اِزاحَةً(5) لِلشُّبُهاتِ، وَ احْتِجاجاً بِالْبَیِّناتِ، وَ تَحْذیراً بِالآیاتِ وَ تَخْویفاً بِالمَثُلاتِ». (6)
در تفسیر این چهار تعبیر نیز مى توان گفت که «اِزاحةً لِلشُّبُهاتِ» اشاره به حقایقى است که در پرتو براهین الهى روشن مى شود و هرگونه شک و شبهه را مى زداید و «وَ احْتِجاجاً بِالْبَیِّناتِ» اشاره به معجزات حسّى است که براى گروهى که استدلالات عقلى، آنان را قانع نمى کند، موجب یقین و ایمان است و «تحذیر به آیات» تهدید به مجازاتهاى اخروى و «تخویف به مثلات» تهدید به مجازاتهاى دنیوى است همان گونه که در قرآن به آن اشاره شده است، مى فرماید: «وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مَنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»؛ (آنها پیش از حسنه و رحمت الهى از تو تقاضاى شتاب در سیئه و عذاب مى کنند با این که پیش از آنها بلاهاى عبرت انگیز، بر گذشتگان نازل شده است). (7)، (8)
(1). «مأثور» از ماده «اثر» به معناى علامت و نشانه اى است که از چیزى باقى مى ماند و به همین دلیل علوم بازمانده از پیشینیان را «علم مأثور» مى نامند.
(2). «ساطع» از مادّه «سطوع» به معناى منتشر ساختن است و به معناى بلند شدن و بر افراشته شدن نیز آمده است بنابراین نور ساطع به معناى روشنایى گسترده و منتشر است.
(3). «صادع» از مادّه «صدع» در اصل به معناى ایجاد شکاف در اجسام سفت و محکم است سپس به هر گونه قاطعیّت اطلاق شده است.
(4). سوره حجر، آیه 94.
(5). «ازاحة» از مادّه «زیح» (بر وزن زید) به معناى دور شدن است بنابراین ازاحة به معناى دور کردن و ظاهر نمودن مى آید.
(6). «مثلات» جمع «مثله» (بر وزن عضله) به معناى بلا و مصیبت و ناراحتى است که بر انسان نازل مى شود و مثال و عبرتى براى دیگران مى گردد (مفردات راغب، تحقیق، صحاح و مجمع البحرین).
(7). سوره رعد، آیه 6.
(8). پيام امام امير المومنين عليه السلام‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، 1387 ه. ش‏، ج 1، ص 275.


شکافهای عمیق در اقتصاد ایران

بسمه تعالی

 شکافهای عمیق در اقتصاد ایران

la-mer-sur-le-materiel-photo-ciel_38-4410

نویسنده مقاله :     علی خانی

ایمیل :  alikhani_a58@yahoo.fr

 در ابتدای کلام مایلم به همه کسانیکه قلبشان برای اعتلای کشور اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی می تپد و دغدغه رفع مشکلات از جمله مشکلات اقتصادی ایران را دارند ادای احترام نموده و آرزوی توفیق برای ایشان بنمایم.

عرض ادب ویژه ای دارم خدمت مقام معظم رهبری  که در هر فرصتی رهنمودهای خود را برای اعتلای میهن اسلامی در تمام زمینه  از جمله در خصوص اقتصاد ، اقتصاد مقاومتی ،  حماسه اقتصادی و قطع وابستگی بودجه کشور از درآمد های نفتی کشور بیان می فرمایند.

بنده به نوبه خودم این مقاله را در خصوص وضعیت اقتصادی ، ریشه های اصلی مشکلات اقتصاد کشور و بعلاوه راهکار  ارائه می نمایم. امید آنکه قدمی باشد برای رفع گره  از  اقتصاد ایران عزیز.

شکافهای عمیق در اقتصاد کشور

پرداختن به هریک مشکلات متنوعی که اقتصاد ما از آن رنج می برد امری پسندیده  و ان شاء الله مفید و قابل تقدیر می باشد. اما در این میان مشکلات بنیادین و اساسی که  کلیت شاکله اقتصاد ما را تهدید می کند بایستی بطور جدی تر  مورد اهتمام قرار گرفته ، ریشه یابی شوند  و در جهت برطرف کردن آنها تلاش ویژه ای صورت پذیرد.

1-شکاف (فاصله زیاد) بین ارزش واقعی پول ملی و نرخ برابری آن با ارز خارجی ( دلار)

  • یکی از معضلات عمده ای که طی سالهای گذشته باعث تضعیف اقتصاد ما شده شکاف عمیقی است که بین ارزش واقعی پول ملی و ارزش برابری اعمال شده در تبدیل ریال با ارزهای خارجی ازجمله دلار بوجود آمده است . این شکاف پیوسته رو به افزایش بوده و لطماتی را به اقتصاد کشور وارد کرده است.

این لطمات را میتوان به چند دسته ذیل تقسیم کرد :

 

  • ضربه به صنایع تولیدی صنعتی و غیر صنعتی ، و دریک کلام ضربه به تولید ثروت در کشور
  • تضعیف صادرات کالای ایرانی
  • تقویت و تشویق واردات کالاهای خارجی
  • تشویق و رونق بخشیدن به صنایع مونتاژ
  • تشویق و رونق بخشیدن به خروج سرمایه های کلان از کشور
  • بی رونق کردن ورود سرمایه خارجی به داخل کشور ( سرمایه ایرانیان  مقیم خارج و سرمایه داران خارجی)

منظور از این شکاف (فاصله زیاد در حال افزایش) چیست ؟

ابتدا این نکته را متذکر شویم که امروزه اقتصاد هر کشور بی تردید و خواسته یا ناخواسته  با اقتصاد بین المللی و جهان خارج مرتبط می باشد. تمام کشورها نیاز به وارد کردن کالای خارجی و صادر کردن بخشی از تولیدات خود را به کشورهای دیگر دارند.

ضرورت سیاست گذاری و کنترل منطقی نرخ برابری پول ملی با ارزخارجی.

یکی از ضرورت های حمایت از اقتصاد کشور کنترل صادرات و واردات از طریق و مجرای تنظیم بازار ارز و تبادل پول ملی و ارزهای معتبر جهانی میباشد. بعبارت دیگر بایستی نرخ برابری ارز با پول ملی معقول و حکیمانه باشد.

تغیرات مختلف در نرخ برابری پول ملی  و ارزهای خارجی از جمله دلار   میتواند تاثیرات متفاوتی بر جریان تبادلات تجاری با دیگر کشورها داشته باشد.

 دولتها معمولا بطور مستمر با اعمال سیاست های ارزی آنگونه  که وضعیت اقتصاد آنها اقتضاء می کند، از منافع صنایع داخلی و صادرات دفاع می کنند.  بعنوان مثال کشور چین  در سالهای اخیر برای تقویت بیشتر تولید داخل و صادارات آن ،   پول ملی خود را مقداری ارزان کرد. هرچند این  اقدام باعث اعتراضاتی  از سوی کشورهای رقیب نیز شد.

در واقع با ارزان شدن  (یوان ) پول ملی چین ،  ارز خارجی گرانتر شد  و در نتیجه واردات مقداری گرانتر و کند تر و تولید داخلی به صرفه تر و صادرات این کشور جان تازه ای گرفت. و این اقدام عملا به معنی حمایت از  تولید و صادرات چین و  متعاقب کاهش واردات به این کشور بود.

بایستی توجه داشت نرخ برابری ارز اصلی ترین اهرم  در تنظیم واردات و صادرات است و با کنترل منطقی آن میتوان از واردات بی رویه و ارزان  که سدی در مقابل تولید داخلی و صادرات است جلوگیری کرد.

این یک قاعده کلی است و همه دولتهایی که دغدغه اعتلای اقتصاد خود را دارند بایستی پیوسته وضعیت نرخ برابری ارز را رصد نموده و البته بطور هشیارانه ولی آرام (بدون شتابزدگی و پرهیز از ایجاد شوک در اقتصاد) از تولید ملی حمایت نمایند.

این قاعده کلی در خصوص کشورهایی که وضعیت ویژه ای نظیر تورم بالا دارند بسیار حساستر بوده و مراقبت و هشیاری بیشتری را می طلبد.

به عبارت دیگر نرخ برابری ارز  را می توان به شاهراهی تعبیر کرد که از یک سو واردات کالای خارجی  و از سوی دیگر  صادرات کالاهای ساخت داخل را به هم مرتبط ساخته و سامان می بخشد. بی توجهی به وضعیت این شاهراه میتواند لطمات سنگینی را به اقتصاد ملی وارد کند. البته این اتفاق سالهاست که رخ داده  و تولید ثروت درکشور را کند و فرصت های قابل توجهی را از دست داده ایم.

 فراموش نکنیم. اقتصاد ما شرایط سختی را می گذراند و بی توجهی به این امر مهم می تواند زیان های قابل توجهی را در این شرایط به اقتصاد  و تولید ما وارد سازد.

ما با نرخ برابری ارز با پول ملی چه کرده ایم

قبل از آنکه به وضعیت نرخ برابری ارز برسیم. ابتدا این موضوع را روشن سازیم که ارزش واقعی پول ملی  در گذر سالهای اخیر چه سمت و سویی پیدا کرده است.

فراموش هم نکنیم که چیزی که باعث قوت و تقویت پول ملی هر کشور می شود قدرت تولید ثروت در کشور و به تعبیری داشتن یک اقتصاد پر رونق است. شکوفایی هر چه بیشتر تولید در کشور به پول ملی استحکام و ارزش بیشتری می بخشد.

منظور از ارزش واقعی پول ملی چیست؟

  • ارزش اقتصادی واقعی یک مقدار مشخص از پول هر کشور عبارت است از میزان کالا یا خدماتی را که می توان با آن مقدار پول مبادله صورت پذیرد.

در سطور پایین تر این مقاله به بررسی مسیری که طی 11 سال گذشته ارزش پول ملی ایران طی نموده ، مطرح  و جزئیات آن ذکر می گردد.

در  اینجا موضوع را بصورت خلاصه تر عنوان می کنیم.

مبلغ فرضی رند 1 میلیون تومان را در نظر بگیریم که در انتهای سال 82 و ابتدای سال 83  ارزش مبادله  خرید یک مقدار کالا را داشته است.

این ابتدای محاسبه است.  در ادامه این مبلغ با ضریب تورم سال بعد محاسبه شده و به رقم جدید می رسیم که علیرغم تفاوت رقم جدید با رقم قبلی  که  افزایش رقمی را نشان میدهد ولی عملا ارزش اقتصادی آن همان ارزش اقتصادی  1 میلیون تومان سال قبل می باشد.

 این محاسبه برای هر سال انجام شده تا به سال  1393 می رسیم و  نتیجه می گیریم که همان ارزش اولیه 1 میلیون تومان پس از 11 سال یعنی سال 1393 به رقم (8767383   ) یعنی 8 میلیون و 767 هزار  و  383 تومان رسیده است.

  ارزش واقعی این مبلغ جدید و ارزش تبادل آن با کالاها  مساوی با 1 میلیون تومان پول ملی در 11 سال قبل یعنی سال 83 می باشد.

بعبارت دیگر می توانیم بگوییم همان کالایی که در ابتدای سال 83    1 میلیون تومان ارزش داشت.  در سال 93 قیمت عددی آن بعلت تورم بالای پی در پی  اکنون رقمی  نزدیک به 9 میلیون تومان می باشد.

ارزش اقتصادی آن کالا در فاصله 11 سال تفاوتی نکرده و این پول ملی ماست که ارزش آن به 1 نهم کاهش یافته است. (جزئیات این محاسبات را در سطور پایین تر می توانید مشاهده کنید.)

این سیر تحول ارزش اقتصادی پول ملی ما طی 11 سال گذشته  می باشد.

آیا نرخ برابری ریال و دلار سیرمنطقی را طی نموده است؟

سوالی که اینجا مطرح می باشد این است که آیا تعیین نرخ ارز طی سالهای یاد شده منطقی بوده یا بعبارت دیگر آیا ارزش گزاری نرخ ارز  بدرستی انجام شده است. یعنی حتی اگر قصد حمایت بیشتری از صادارات نداشته ایم آیا سعی کرده ایم رابطه  نرخ تبدیل ارز را با ارزش اقتصادی پول ملی بنحو صحیحی حفظ کنیم تا تولید داخل حداقل  شرایط عادلانه ای  در مقابل کالاهای وارداتی داشته باشد ؟

وضعیت کاهشی ارزش واقعی و اقتصادی پول ملی ما  طی این سالها تا سال جاری ارائه شد. اکنون ببینم ارز یا مشخصا دلار 11 سال پیش چه نرخی داشته و اکنون در مقابل پول ملی  علیرغم کاهش به حدود 1 نهم چگونه مبادله می شود.

مقایسه نرخ دلار در 11 سال قبل با نرخ سال 1393

در ابتدای سال 1383   نرخ  دلار آزاد 832 تومان بوده است . اگر بخواهیم همان ارزش دلار را  با ارزش فعلی تومان ( که به حدود 1 نهم کاهش یافته) سال 1393  در نظر بگیریم به محاسبه ذیل می رسیم

832 تومان ضرب در ضریب افزایش تورم 11 ساله یعنی 76/8   برابر شدن قیمت= مساوی است با  7 هزار و 288 تومان

بعبارتی اگر ارزش دلار را ثابت فرض کنیم اکنون با توجه به حدود 9 برابر شدن حجم تومان  (یا ریال) قیمت دلار بایستی در  پایان سال 1393   رقم   7227 تومان می بود.

این رقم را مقایسه کنید با نرخ ارزی که تحت عناوین نرخ دولتی و مبادله ای در اختیار وارد کنندگان قرار می گیرد.

 البته با توجه به وجود تورم در سطح جهانی ( که بمراتب کمتر از تورم اقتصاد ما بوده) ارزش واقعی دلار بایستی مقداری کمتر از رقم یاد شده باشد.

دلار را گران کرده ایم یا ارزان ؟

  • اگر ارقام فعلی میزان پول ملی که در مقابل 1 دلار مبادله یا صرف میشود را بدون در نظر گرفتن ارزش واقعی ارقام آنها در نظر بگیریم بایستی گفت طی یازده سال دلار گران شده است.
  • اما اگر تورمی را که پول ملی  طی سالهای متمادی با آن مواجه بوده در نظر بگیریم و در اثر آن ارزش پول ما به نزدیک یک نهم خود کاهش یافته است.  پس باید بپذیرم که عملا طی این سالها ما ارز (دلار) را مرتبا ارزان و ارزانتر کرده ایم.

این وضعیت بنفع کی و به ضرر چه کسی بوده  و هست

باید در نظر گرفت این واقعیت که اقتصاد ما طی سالهای متمادی دچار تورم بوده و ارزش پول ملی به بمرور  کاهش یافته است و مقایسه آن با میزان افزایش رقمی به این نتیجه می رسیم که ما دلار را ارزانتر از قیمت واقعی آن در مقابل ریال و تومان مبادله کرده ایم. در واقع دلار را ارزان کرده ایم.

اکنون این سوال مطرح می شود ، در کشوری که سالها تورم بالا را تجربه کرده و ارزش پولی ملی کاهش یافته ارزانی دلار چگونه اتفاق می افتد. پاسخ این است که کشور ما یک کشور صادر کننده نفت می باشد. ازسوی دیگر وضعیت اقتصاد ما طوری است که مقدار قابل توجهی از بودجه دولت از طریق درآمد ارزی ناشی از صادرات این محصول بدست می آید پس دولت عرضه کننده عمده ارز در بازار بوده و قیمت ارز را با نیت خیرخواهانه  ( که حکیمانه بودن این اقدام جای بحث دارد )کنترل می کند و مانع از افزایش معقول قیمت ارز به موازات تورم و  با توجه به کاهش ارزش پول ملی می شود.

سوال دیگر این است که آیا این وضعیت بنفع دولت می باشد

 

  • دولت بدلیل تورم با مشکل افزایش هر ساله ارقام هزینه های خود از جمله در زمینه پروژه های عمرانی و هزینه های جاری مواجه است.  و از آنجا که دلار حاصل از نفت با نرخ هایی که تعمدا از نرخ تورم داخلی تقریبا مستثنی شده و مطابقت و همخوانی را ندارد عرضه می شود، دولت  برای تامین ارقام بودجه بالا رفته بعلت تورم ،ارز بیشتری را عرضه می کند که این خود باعث پایین ماندن نرخ دلار می شود.

  • دولت طی سالهای گذشته معمولا کسر بودجه خود را با استقراض از بانک مرکزی تامین نموده و خود این شیوه باعث افزایش بیشتر میزان تورم شده است. و تورم اضافی بازهم فاصله ارزش واقعی پول ملی و ارز را بیشتر می کند. و این سیرخطرناک تداوم می یابد. در نتیجه شرایط بنفع واردات و به ضرر تولید داخلی و صادرات کالای ساخت ایران شکل میگیرد.

  • تولید ثروت از رشد و شکوفایی مورد انتظار باز مانده و تولید ثروت در داخل کشور در معنا بخشیدن به ارزش پولی ملی و ارتقاء این ارزش ناتوان می شود.

اکنون به این سوال بازگردیم که این وضعیت یعنی شکاف عمیق بین ارزش واقعی پول ملی و نرخ ارز بسود چه کسی است

 

به موارد ذیل دقت فرمایید:

 

  • تولید خارجی که به داخل کشور وارد می شود

بدلیل پایین بودن نرخ ارز  در نتیجه ارزانتر بودن خرید کالای خارجی نسبت به تولیدات داخلی ،تولیدات خارجی بطور گسترده وارد بازار  شده و عرصه را بر تولیدات داخل تنگ می نماید. مردم  بدلیل فشار تورم  قدرت خریدشان کاهش میبابد تمایل بیشتری به خرید اجناس وارداتی نشان می دهند و تولید کننده داخلی هم در تولید معمولی خود مشکل دارد و مجال ارتقاء کیفیت و کمیت جنس خود را ندارد.  در نتیجه پایین بودن کیفیت کالای داخلی خود مزید برعلت شده و خریدار خود را مایوس می کند.

این نکته را هم در نظر داشته باشید که خرید کالای خارجی در این اوضاع ارزان است ولی وارد کننده کالای وارداتی خود را در همین بازار تورم زده داخلی می فروشد و سود کلانی را بدست می آورد. و مهیا می شود برای خرید های بعدی و تکرار خرید ارزان و فروش زیر قیمت کالاهای داخلی و معلوم است در این رقابت نابرابر حاصل از حمایت غیر حکمیانه از نرخ ارز چه بروز تولید و تولید کننده داخلی خواهد آمد.

  • خروج سرمایه های کشور بسمت خارج

پایین بودن نرخ ارز  و بالا بودن تورم داخلی وضعیتی است که  باعث رونق گرفتن پدیده خروج سرمایه های داخلی  می شود.

 صاحب سرمایه ای که   سرمایه غیر نقدی خود را بعد از مدتی  (فرضا 2 یا 3 سال)  با اتکاء به  تورم  در مقابل ارقام بالاتر  بفروشد می تواند وجه حاصله را  به ارزی که دولت  ارزان در بازار فروخته است  تبدیل می کند و مقداری بیشتری دلار بدست آورده و آن را به خارج انتقال دهد.. این یعنی تشویق کسی که مایل است سرمایه خود را به خارج انتقال دهد.

  • شرکتهای صاحب صنایع مونتاژ

  این شرکتها با ارزی که ارزان بدست می آورند. کالای خارجی نظیر خودرو ، لوزام خانگی و غیره  را بصورت قطعات وارد کرده و پس از سرهم بندی (معروف به مونتاژ) آن را در بازار داخلی که  درگیر با  تورم بالاست به قیمت بالا بفروشد و با پول آن دلار ارزان  تهیه  واین مسیر را توسعه داده و دامنه فعالیت خود را گسترش می دهد.

این وضعیت بضرر چه کسی است

1 – تولید داخلی

تولید کننده ای که واقعا در پی تولید داخلی باشد. ازیک سو درگیر تورمی است که مرتبا  بخشی سرمایه در گردش آن را ذوب می کند. و از سوی دیگر هزینه تولید او بدلیل تورم مرتبا در حال افزایش است. اگر محصول با کیفیت تولید کند هزینه تولید و قیمت نهایی کالایش بمراتب گرانتر از کالای خارجی است که با ارز  ارزان وارد کشور می شود.

 تولید کننده ایرانی اگر کالای تولید خود را که با هزینه بالای ناشی از تورم،  تولید کرده به خارج صادر کند ارز حاصله موقع تبدیل به ریال بدلیل پایین بودن نرخ ارز ،  مبلغ کمی  را به او برمی گرداند. که جوابگوی هزینه های افزایش یابنده تولید آتی او نخواهدبود. و این مانعی بزرگ برای صادرات است.

2 – شرکت های قطعه ساز داخلی

 این شرکت ها در فروش قطعات تولیدی خود به صنایع بزرگ مشکل دارند چراکه صنایع بزرگتر استفاده از قطعات ساخت خارج را بدلیل ارزانتر بودن (بعلت ارزانی نرخ ارز) بر استفاده از  قطعات داخلی که مرتبا هزینه تولید بالاتری دارند ترجیح میدهند.

  • در این وضعیت رشد توسعه این شرکتهای قطعه ساز از نظر کیفی و کمی چه وضعی خواهد داشت؟
  • و چه آینده ای برای آنها متصور است؟
  • افراد جدیدی که مایل به تاسیس شرکتها و کارگاههای قطعه سازی هستند چه آینده را برای خود تصور می کنند؟

3 – وارد کننده سرمایه به کشور

    اتباع ایرانی یا اتباع دیگر کشورها که  بخواهند سرمایه ای وارد کشور ما کنند متوجه میشوند در اوضاع کنونی  تبدیل سرمایه ارزی به پول ملی ما  مساوی است با ارزان فروختن سرمایه ارزی خود (بدلیل ارزانی نرخ ارز)  و تبدیل آن به پولی است که  پیوسته بخاطر تورم بالا از ارزش واقعی (قدرت خرید)  آن کاسته میشود.

چه بایدکرد؟

ما در کشور معظلی داریم به اسم تورم اگر ریشه زایش تورم درمان نشود حرکتهای سطعی مقابله با تورم ممکن است برای مدتی رشد تورم را کند  نماید، ولی مشکل حل نخواهد شد.

این را همه قبول دارند که ارزش پول ملی در واقع به ثروت و تولید ثروت در کشور بستگی دارد و پول ملی وسیله ای است برای تبادل و داد و ستد تولیدات و خدمات در کشور. کاهش تولید ثروت یا کند بودن روند رشد آن الزاما کاهش هرچه بیشتر ارزش پول ملی را در پی خواهد داشت.

 اگر ما بخواهیم ارزش پول ملی را تقویت کنیم راه آن ،  حمایت از تولید ثروت  در داخل کشور است و با رونق گرفتن تولید ثروت (تولید کالای داخلی) پول ملی هم بمرور قویتر  می شود .

 همه کشورهایی که پول قوی دارند و حجم بالایی از پول آنها در سطح بین المللی دست بدست می چرخد کشورهایی هستند که تولید ثروت در تمام بخشهای صنعتی و غیر صنعتی آنها  با قوت به پیش می رود و توسعه می یابد و دولتهای آنها حمایت کافی از تولید ثروت درکشورشان را جدی می گیرند.

بنابر این اگر به  افزایش ارزش پول ملی خود می اندیشیم بایستی راهکار اصلی آن که حمایت از تولید داخلی و فعالان بخش های مختلف هستند را نصب العین خود قرار دهیم. لذا گلوگاه صادرات و واردات از طریق کنترل حساب شده و هوشمندانه ارزش برابری نرخ ارز با پول ملی ، پیوسته رصد و کنترل گردد.

حتی کالاهایی که از طریق غیر رسمی (قاچاق) وارد می شوند مجبورند از این گلوگاه عبور کنند. چرا که دست کم کالای خود را با نرخ معقول خرید خواهند کرد.

بایستی به تولید کننده داخلی مجال حرکت و تولید داد و با کنترل واردات از طریق منطقی کردن نرخ ارز و کند کردن واردات بی رویه امکان فعالیت قویتر و بالا بردن کیفی و کمی تولیدات  را به تولیدکنندگان داخلی داد. باید کاری کرد که تولید در داخل کشور قدرت نفس کشیدن را داشته باشد.  کنترل منطقی نرخ ارز اهرمی است که کشورهای  دارای اقتصاد قوی نیز از آن بهره می برند.

بایستی طوری عمل کنیم که صاحبان صنایع بزرگ داخلی نفع خود را دراستفاده از قطعات ساخته شده در داخل ببیند.

اگر ما بتوانیم تولید ثروت در داخل کشور را تقویت کنیم و ارتقاء بخشیم خواهیم دید که روند نزولی کاهش ارزش پول  ملی ما جای خود را به روند صعودی خواهد داد .  خواهیم دید که سرمایه های خارجی  در اختیار اتباع بیگانه و اتباع ایرانی مقیم خارج نیز به سرمایه گزاری در ایران متمایل خواهند شد.

تولید ثروت  در کشور افزایش یافته و دولت می تواند با اتکاء به مالیات اخذشده از شرکتهای تولیدی قوی ایرانی که صادرات پر رونق هم داشته باشند بودجه خود را تامین نماید و اتکاء به نفت کم شده و بمرور بودجه کشور از درآمدهای نفتی جدا می شود.

اگر نرخ ارز منطقی باشد تولید کننده داخلی از یک سو مواجه با سیل بنیان کن واردات  نخواهد بود. و از سوی دیگر چون نرخ ارز مناسب است وقتی جنسی را صادر کرد موقع برگشت ارز ناشی از صادرات هنگام تبدیل آن به ریال مبلغ بالاتر بدست خواهد آورد که هم جوابگوی هزینه های اوست و هم به سود معقولی دست خواهد یافت.

ما به اسم اجتناب از تورم بیشتر مانع منطقی شدن نرخ ارز می شویم.  در نتیجه واردات را بیش از اندازه ارزان می کنیم با روانه ساختن سیل واردات عرصه را بر تولید تنگ می کنیم. در نتیجه این رفتار بظاهر خیر خواهانه  تولید ثروت در داخل کشور کند و کندتر می شود  وقتی ثروت کافی در کشور  تولید نشود طبعا افزایش تورم هم خواهیم داشت.

.

براستی چه باید کرد

 طبیعی است تغیر و اصلاح نرخ ارز بایستی  با شیبی ملایم صورت گیرد چون هر گونه حرکت شتابزده فعالان اقتصادی کشور را سردرگم و مردد می کند.  اما لازم است واقعیت ها را درست دید باورشان کرد و حرکت در مسیر درست را بصورت جدی شروع  و ادامه دهیم.

 اگر قبول داریم در کشور تورم وجود دارد نبایستی  نرخ ارز را بطور مصنوعی از تطبیق با حقایق ناشی از آن معاف کرد.

شکاف عمیق بوجود آمده بین رابطه ارزش واقعی پول ملی و نرخ ارز را بپذیریم . لطمات ناشی از این شکاف عمیق که به تولید ثروت در کشور وارد آمده را جدی گرفته و تصمیم بگیرم که این شکاف عمیق تر نشود.

 اجازه بدهیم  وقتی تورم بر تولید ثروت در داخل کشور فشار می آورد  این فشار را بر کالاهای وارداتی هم تحمیل کنیم.

البته بایستی حرکت درمسیر کاهش این شکاف را با شیب ملایم آغاز کنیم ولی جدی باشیم و این روند را سال به سال ادامه دهیم. و شرایط را برای ارتقاء کمی و کیفی بنگاههای کوچک و بزرگ اقتصادی روز بروز مناسب تر نماییم.

محاسباتی که در بالا به آن اشاره شد را بطور مفصل تر در ذیل مطالعه فرمایید.

محاسبه میزان کاهش ارزش پول ملی طی 11 سال از سال 83 تا 93

 در این محاسبه پایان سال 82 و آغاز سال 83 بعنوان  مبداء دوره مورد بررسی در نظر گرفته شده است.

 در ابتدی این دوره  نرخ برابری دلار  دولتی 828 تومان  و نرخ دلار آزاد 834 تومان بوده است

ما رقم رند 1 میلون تومان را در نظر می گیریم که با ارز دولتی(دلار 828 تومانی)   پایان سال 82 و اوایل سال 83 در مقابل    1207  دلار  قابل تبدیل بوده است  و  همین 1 میلیون تومان با نرخ آزاد  (دلار 834 تومانی)در مقابل مبلغ    1199  دلارمبادله  می شده است

حال ببینم ارزش واقعی 1 میلیون تومان طی 11 سال  چه مسیری رفته و در سال 93 چه وضعیتی پیدا کرده است.

  • سال 83 –  در  پایان سال 83 با توجه به نرخ تورم 2/15 درصدی  برای تهیه همان مقدار کالا بایستی مبلغ 1 میلیون تومان بعلاوه 2/15 درصد از 1 میلیون دلار اضافه پرداخت شود.

رقمی که بدست می آید بالغ بر 1 میلیون و 152000 تومان می شود

  • سال 84 در پایان این سال با توجه به تورم 4/10 درصدی  برای خرید همان کالا علاوه بر مبلغ 1 میلیون و 152 هزار تومان بعلاوه تورم  4/10 درصد آن (یعنی 119808 تومان) بیشتر پرداخت شود که به رقم 1 میلیون 271 هزار و 808 تومان  می رسیم

با توجه به آنچه در بالا ذکر شد هر سال با توجه به تورم جدید  معادل ارزش واقعی 1 میلیون تومان پایان سال 1382 با توجه به ارزش واقعی مبادله ای آن با کالا به  رقم جدیدی می رسیم.

 سال به سال همان میزان ارزش واقعی مورد نظر مساوی با ارقام جدیدی است که سال به سال افزایش یافته است.

حال ببینیم طی سالهای بعد با توجه به تورم سالیانه به چه ارقامی می رسیم که صرفا رقم بالاتر است ولی ارزش مبادله آن با کالا همان میزان 1میلیون تومان اولیه است.

سال 85 –  تورم 9/11 درصدی رقم بدست آمده      1423153

سال 86 – تورم 4/18 درصدی رقم بدست آمده      1685013

سال 85 – تورم 9/11 درصدی رقم بدست آمده     1885529

سال 86 – تورم 4/18 درصدی رقم بدست آمده     2227564

سال 87 – تورم 4/25 درصدی رقم بدست آمده    2793365

سال 88 – تورم 8/10 درصدی رقم بدست آمده    3095048

سال 89 –  تورم 4/12 درصدی رقم بدست آمده   3478834

سال 90 – تورم 5/21 درصدی رقم بدست آمده   4226783

سال 91 – تورم 5/30 درصدی رقم بدست آمده   5515951

سال 92 – تورم 7/34 درصدی رقم بدست آمده   7429986

سال 93 – تورم 18 درصد (پیش بینی شده ) رقم بدست آمده  8767383

بنا بر آنچه گفته شد  ارزش واقعی( قدرت خرید) 1 میلیون تومان ابتدای سال 83  را در نظر بگیریم در پایان سال 93   اگر همان توان خرید را بخواهیم داشته باشیم  به  مبلغ 8 میلیون 767 هزار و 383 تومان (8767383)  می رسیم . ارزش واقعی و خرید این رقم جدید برابر است با   قدرت خریدی که  1 میلیون تومان در پایان  سال 82 داشته است.

به عبارت دیگر  برای تهیه کالایی که در پایان سال 82  بایستی 1میلیون تومان پرداخت می شد در پایان سال 93  بایستی 8 میلیون و 767383 تومان پرداخت شود  ( رقمی نزدیک 9 برابر رقم اسمی پول ملی در سال 82 )

این ارقام بخودی خود گویا آن است که طی 11 سال منتهی به اسفند 93 مورد بحث چه مقدار پول ملی ما ارزش خود را از دست داده است.

اکنون در اوایل سال 95 هستیم .  نرخ تورم سال گذشته یعنی 94 نیز حدود 12  گفته شده است .

در نظر بگیرید طی سال گذشته نیز قدرت خرید پول ایران 12 درصد دیگر هم کاهش یافته است.

در سال 82  قیمت دلار  کمتر از 900 تومان بوده و در حال حاضر قیمت دلار رسمی دولت 3000 تومان اعلام شده . یعنی قدری بیشتر از 3 برابر نرخ 13 سال پیش .

البته این افزایش رقمی است و نه واقعی چون ارزش و قدرت خرید تومان سال 82 کجا و قدرت خرید تومان سال 95 کجا. با توجه به تورم مکرر طی این سالها منطقی است که بگوییم دلار را مرتبا ارزان و ارزانتر کرده ایم.

به عبارت دیگر وارد کننده در سال جاری دلار را به سه برابر قیمت رقمی(نه ارزش واقعی) سال 82 بدست آورد و خرید های خود را انجام و کالاهای ساخت خارج را روانه بازار نماید.

یعنی برای خرید کالای خارجی درامسال نسبت به 13 سال قبل بایستی 3 برابر نقدینگی داشت.

عنایت بفرمایید تولید کننده داخلی برای تولید کالا در سال 95 بایستی حدود 10 برابر میزان سال 82 هزینه نماید.( محاسبه تا اخر سال 93 به تورم سال 94 اضافه فرمایید)

با این مقایسه می توان گفته خرید کالای خارجی (فروش همین کالا در داخل بحث دیگری است) نسبت به تولید داخلی (بعلت غیر منطقی بودن نرخ ارز)  مزیت 3 برابری دارد.

این شکاف که طی سالها مدیریت نامناسب نرخ ارز شکل گرفته آنقدر عمیق است که نفس تولید کننده و تولید را به تنگ کرده و همانطور در رسانه ملی نیز اعلام شده چندین هزار واحد تولیدی در کشور عملا تعطیل شده اند.

در برنامه هایی که برای اصلاح اقتصاد کشور مطرح می شود اگر این موضوع حیاتی در نظر گرفته نشود و فکر چاره نباشیم یقینا چندان اثر بخش نخواهند بود.

شکاف عمیق بین  حقوق تعیین شده برای کارگران و هزینه های زندگی آنان

طی سالهای اخیر در تعیین حقوق کارگران تورم هرساله،  آنطور که باید لحاظ نشده و بین میزان حقوق سالیانه که رسما اعلام می شود و هزینه های زندگی که بدلیل تورم بالا رفته تناسبی وجود نداشته و  این  منجر به بروز شکاف عمیق شده است.

کافی است حقوق تعیین شده برای سال 93 که حدود 600 هزار تومان  و سال 95  حدود 800 هزار توماند می باشد را با حداقل هزینه های خانوار مقایسه شود.

علت چیست ؟

صنایع داخلی کشور  از یک سو مواجه با تورم و افزایش هزینه های تولید می باشد و از سوی دیگر در وضعیتی نا برابر در مقابل  واردات ارزان قیمت ناشی از وضعیت فعلی ارز قرار دارد. تلاش می کند از هر نوع افزایش هزینه (از جمله افزایش دستمزد ها ) اجتناب کند.

مسئولین ذیربط دولتی که صنایع تولیدی را در تنگنا می بینند با افزایش ناقص دستمزد ها کنار می آیند. تا مشکل اضافی برای تولید کننده داخلی پیش نیاید و فرصت های شغلی هم حفظ شود.

در این خصوص بایستی توجه داشت اگر مشکلات اساسی شرکتهای داخلی کاهش یابد و از همه مهمتر واردات بی رویه از طریق منطقی کردن نرخ ارز کنترل شود. وضعیت این شرکت ها بهتر شده و خواهند توانست حقوق مناسب تری پرداخت نماید. با توسعه صنایع و بهبود وضع اقتصاد داخلی فرصت های شغلی جدیدی ایجاد خواهد شد.

و من الله التوفیق

 علی خانی

.

Lettre ouverte au Président du Sénégal, Macky Sall

Lettre ouverte au Président de la République Macky Sall

macky sall

Son Excellence Monsieur le Président de la République,

Permettez-moi d’abord de vous adresser de sincères salutations. En effet, la Grande Nation Sénégalaise vous a témoigné sa confiance en vous confiant son avenir à 65 % de voix. Un chiffre qui rassure dans un continent habitué à des coups d’Etats militaire, ou soulèvements populaires,  ou à des scores davantage folkloriques.

Etre Président de la République du plus grand pays comme le Sénégal, revêt une triple importance :

– Par le devoir de rendre le sourire et la confiance à votre peuple, par le dialogue et la concorde pour que la paix et la stabilité règnent dans notre chère patrie
– Par l’influence que votre seul nom assoie sur le monde Arabo-islamique;
– Pour les relations que vous souhaiteriez prendre avec toutes les nations du monde sans exception, pour une paix durable, pour une émergence socio-économique réelle des peuples.

Selon des informations qui nous parviennent de Votre éventuelle décision de vouloir envoyer des soldats Sénégalais pour combattre aux côtés des saoudiens contre le Yémen.

Excellence Monsieur le Président de la République, chef suprême des armées

Cette guerre injuste que mène l’Arabie Saoudite contre le Peuple innocent yéménite n’est pas la nôtre, ni sur le plan géopolitique ni géostratégique. Si vous le faites les sénégalais dans leur écrasante majorité vous demanderons  pourquoi leurs soldats iraient mourir dans une guerre qui n’est pas la leur et qui se situe a des milliers de kilomètres de leur pays et que peu d’entre eux connaissent. Alors que   Vous aviez refusé en premier lieu de tout envoi de soldats sénégalais au Mali, pays frère et premier partenaire commercial du Sénégal pour le soutenir dans sa lutte contre l’occupation de son territoire par des groupes terroristes et n’eut été la demande française vous n’alliez pas revenir sur votre décision. Vous avez également refusé d’engager les troupes sénégalaises  dans le contingent de soldats retenus par l’Union Africaine pour combattre le Bokko Haram au Nigeria, au Cameroun, au Niger  et au Tchad plus proche du Sénégal sur le plan social, culturel, religieux, linguistique, etc.

Rares sont ceux qui ont pris le temps de se poser une question fondamentale : cette guerre est-elle légale ?

Il y a plus d’un mois, une coalition de pays menée par l’Arabie saoudite a commencé à bombarder le Yémen pour chasser un groupe dit rebelle soutenu par l’Iran qui a pris le contrôle de Sanaa, la capitale du Yémen, à la fin de l’année dernière. Les bombardements ont fait des centaines de morts, dont de nombreux civils.

L’Arabie  Saoudite a prétexté que ces attaques étaient une manière de venir en aide à son voisin sur une demande exprès de son dirigeant, ce qui est légal en vertu du droit international.

Le président yéménite Abdu Rabo Mansour Hadi avait en effet demandé une intervention, car son régime était menacé par les rebelles du mouvement houti dit t-il.

Mais M. Hadi a dépassé la durée de son mandat, il a déjà démissionné et il a même quitté le pays. Sa légitimité est donc discutable et la légalité de l’opération militaire de l’Arabie saoudite n’est donc pas évidente. 
Les exemples de gouvernements demandant du soutien pour une opération militaire sur leur territoire ne manquent pas. L’Irak a ainsi récemment demandé l’aide des États-Unis pour combattre le groupe autoproclamé État islamique. Le droit international considère ce genre d’intervention comme légal.

Mais le cas du Yémen est moins évident. M. Hadi avait depuis longtemps perdu le contrôle de grandes parties de son pays. Les troupes d’Ansarullah  houthi — un courant zaïdiste (Branche Chiite), qui s’opposait de manière récurrente au gouvernement depuis des années — s’étaient emparés de Sanaa en septembre et une grande partie de l’armée n’obéissait plus à M. Hadi.

Le mandat démocratique de M. Hadi n’était pas non plus très solide. Il avait gagné les élections de 2012, auxquelles il était le seul à se présenter après les manifestations du printemps arabe qui avaient entraîné la chute d’Ali Abdullah Saleh, au pouvoir depuis de longues années. Son mandat devait se terminer par des élections véritablement démocratiques en février 2014, mais il avait été prolongé d’un an sans scrutin. 

En janvier, M. Hadi avait annoncé sa démission avant même la fin officielle de son mandat, lorsque les houthi s’étaient emparés du palais présidentiel.

Après avoir fui Sanaa pour se réfugier dans la ville portuaire d’Aden, il était revenu sur son annonce, affirmant qu’elle avait été prononcée sous la contrainte. Puis, peu après avoir appelé à une opération militaire, il a quitté le pays et s’est installé en Arabie saoudite, où il demeure encore à l’heure actuelle.

De ce fait, pourrons-nous interroger sur la légalité du président Hadi pour une demande d’intervention, le fait qu’il ait démissionné n’invalide t-il pas son consentement ? 

 Si M. Hadi se trouvait toujours à Sanaa et n’avait affaire qu’à une rébellion relativement modeste, il pourrait probablement consentir à ce que d’autres États interviennent pour l’aider. Cela n’est pas vraiment sujet à controverses du point de vue du droit international.  Mais moins l’auteur de la demande a le contrôle, plus sa demande prête à controverse. En l’occurrence, le pays semble hors de contrôle.  

Mais la reconnaissance internationale demeure un arbitrage de poids en géopolitique.

La justification de l’invasion par M. Hadi ne fait que compliquer les choses. Dans une lettre adressée au Conseil de sécurité des Nations Unies pour demander une intervention militaire, il a invoqué l’article 51 de la Charte des Nations Unies, qui donne aux pays le droit à l’autodéfense, y compris collective. Mais l’article 51 régit les conflits internationaux et non nationaux.

« L’article 51 est applicable lorsqu’un État fait usage de la force sur le territoire d’un autre État ou pour répondre à une attaque de l’extérieur. Ce n’est pas le cas ici ». Il s’agit d’un conflit entre le gouvernement du Yémen et un groupe dit rebelle important à l’intérieur du pays — cela n’a rien à voir avec l’article 51. 

Est-ce qu’un régime comme celui d’Arabie Saoudite peut-il prétendre instaurer la démocratie et la légitimité ?

 L’Arabie saoudite a décrit ce conflit comme une menace sous-régionale à sa propre sécurité. Alors que les troupes d’Ansarullah- houthi ne représente pas de menace contre les pays voisins pour justifier une intervention militaire, surtout que d’autres techniques telles que des sanctions ou une médiation n’ont pas encore été testées. Et depuis le début de cette agression saoudienne contre le peuple Yéménite aucune balle n’est tirée en direction du territoire saoudien. Donc, qui des deux Saoudiens ou Yéménite représente une menace pour l’autre ?

Excellence Monsieur le Président de la République

Vous devrez vous inspirez de la position des États-Unis qui n’apportent qu’un soutien logistique disent t-ils  à la campagne de bombardement, celle de l’Egypte qui a dit à haute voix que son Armée est faite pour défendre les intérêts des égyptiens ainsi que celle du Pakistan dont les députés ont voté à l’unanimité pour une résolution selon laquelle le Pakistan devrait maintenir la neutralité par rapport au conflit yéménite pour être capable de jouer un rôle diplomatique proactif de résolution de la crise et non de combattre a coté des saoudiens contre le Yémen pays jugé parmi les 20 plus pauvres au Monde.

Excellence Monsieur le Président de la république

Pourquoi n’avez-vous pas pris le temps de demander la raison de la réticence de ces grands pays beaucoup dont les armées sont beaucoup plus puissantes et plus équipées que notre vaillante armée sénégalaise ?

En guise de rappel historique, en 1962, Arabie saoudite, avec en arrière-plan les Soviets et les Américains. L’imam appartenait à la secte chiite des Zaydis, la même que celle des Houthi, que Saoudiens et Egyptiens combattent aujourd’hui. Une “armée panarabe” dirigée par L’Egypte avait essayé d’envahir et d’occuper le Yémen, Le Président Jamal Abdel Nasser, d’Egypte  a été contraint, de retirer son armée de plus de 50 000 hommes de ce qui était devenu le “Vietnam de l’Egypte” comme il l’a lui-même tristement reconnu plus tard.

Le Général Sissi président d’Egypte, est particulièrement réticent, du fait qu’il a été élevé dans le souvenir de la défaite humiliante de l’Egypte lorsqu’elle a tenté de soumettre le Yémen. L’Egypte, qui a perdu 25 000 hommes durant cette guerre et a vu son économie s’effondrer. Sans parler de la catastrophique défaite de 1967 face à Israël.

En 2009,  l’incompétence de l’armée saoudienne a été révélée au grand jour lorsque leur importante offensive contre les Houthi de long de la frontière Arabie Saoudite/ Yémen a été repoussée et que, dans la contre-offensive qui a suivi, les combattants Houthi, légèrement armés, ont pénétré jusqu’à 60 kilomètres et ont parvenu à conquérir ainsi  un grand morceau de territoire saoudien.

Les problèmes au Yémen ne viennent pas d’une opposition entre chiites et sunnites ou entre l’Iran et l’Arabie saoudite. Ils ne viennent pas de Barack Hussein Obama, dont l’administration est restée assise sur le banc de touche et de regarder la famille royale saoudienne se lancer dans cette aventure insensée dont les répercussions ne seront que bénéfiques pour l’Amérique et faciliteront l’exécution du plan machiavélique élaboré en vue de dislocation   de l’Arabie saoudite.

Les problèmes au Yémen viennent tous de conflits tribaux qui remontent à des siècles, et la seule façon de les résoudre est d’entamer un long et fastidieux processus de négociations. En 1990, un accord de paix qui aboutissait à la réunification du Yémen avait vu le jour avec beaucoup de difficulté.

Les Saoudiens lancent cette guerre contre le peuple yéménite par orgueil et arrogance, mais aussi par une sorte de paranoïa : ils craignent soi-disant d’être encerclés par un anneau “d’ennemis chiites menés par l’Iran”, c’est, du moins ce que voudraient nous faire croire certains médias occidentaux et arabes.

Les Houthi, qui en peu plus  d’être perpétuellement négligés par le gouvernement yéménite et qui voulaient en finir avec une politique qui engendre des famines au Yémen, ont conclu un accord avec l’ancien Président Ali Abdallah Saleh, dont le fils dirigeait l’armée yéménite à l’époque de l’accord que l’Arabie Saoudite et les États du Golfe ont fait avaler de force aux yéménites, il y a deux ans, et ont lancé une offensive pour s’emparer du pays.

Depuis le début les Houthi réclament des négociations tout en disant clairement qu’ils ne permettront pas aux Wahhabites “d’Al-Qaida et de l’dans la péninsule arabique” et ‘’Etat Islamique’’ principalement composés de fanatiques saoudiens en exil de se maintenir au Yémen.

D’après les nouvelles, la guerre fait rage à la frontière Yémeno- saoudienne, et il est intéressant de noter que l’armée saoudienne n’a pas encore fait là de progrès sérieux. Etant donné que la majeure partie des combattants Houthi se sont regroupés pour prendre d’assaut Aden dans le sud pétrolifère du Yémen, la tentative militaire saoudienne d’envahir le cœur du territoire Houthi n’est pas très concluante.

À ce stade, l’armée saoudienne se livre surtout au massacre aérien du peuple sans défense du Yémen et à la destruction sytèmatique de toutes les infrastructures du pays. Si et quand l’offensive terrestre promise commence sérieusement, on verra des milices Houthi aguerries se battre contre une armée prétendument panarabique qui a peu d’expérience de la vraie guerre. Avec, en face d’elle, des guerriers qui défendent leurs maisons et leurs familles, comme les Viet Kong au Vietnam, l’Arabie saoudite et ses acolytes vont  se retrouver dans un bourbier yéménite, qui sera leur “Vietnam”.

Excellence Monsieur le Président de la République

Et Président du Comité pour la Défense des Droits Inaliénables du peuple palestinien

Vous devez insister beaucoup sur l’Arabie Saoudite, afin qu’elle n’abandonne pas la Cause palestinienne  ouvrant ainsi la voie à l’Israël  de tuer, de démolir, et d’exproprier davantage de palestiniens. Alors que la Palestine mérite  plus d’égards et d’attention particulière plus que tout moment.

J’attire votre attention sur le fait que tous les groupes terroristes à travers le monde qui sèment la mort et la désolation partout ils sont, sont issus du Wahhabisme qui est la religion d’Etat en Arabie Saoudite. Pour ne citer qu’ Al Qaida, En Afghanistan, groupe Etat islamique en Irak et en Syrie, Front Al Nosra en Syrie, Boko Haram au Nigeria, les Shababs en Somalie, Ansaru Beit-el Moqades en Egypte, Ansarou Dine, Mojao au Mali voisin etc. Tous  se réclament du Wahhabisme-salafisme-jihadisme.Des produits finis de cette Arabie saoudite à qui vous voulez porter secours. Ne nous voilons pas la face.

Excellence Monsieur le Président de la République

La véritable raison de cette guerre est l’échec de l’Arabie saoudite et la perte de son emprise sur ce pays. Les Saoudiens ont réalisé qu’ils ne peuvent plus parier sur leurs valets dans ce pays, ils ne peuvent plus compter sur les  Wahhabites- Salafistes-Takfiristes (vaincus dans plusieurs régions), le Yémen appartient désormais à son peuple. L’Arabie ne peut pas supporter ce choix. La véritable motivation de cette guerre est la reprise du contrôle de ce pays et point à la ligne.
En conséquence, Je demande solennellement à Votre excellence et au nom de toutes celles et ceux  qui sont contre cet envoi de troupes sénégalaises au Yémen de sursoir à de telle décision qui ne fera qu’exacerber  des tensions inutiles et de lourdes conséquences sur la oummah islamique mais également dans le monde entier qui est devenu un village inter planétaire.

Chérif Mballo

Chercheur-Directeur du Centre islamique de Recherche et de Documentation

Président-fondateur du Mouvement Ali Yacine

mballosherif@yahoo.fr

Dakar-Sénégal

پـاداشـها و فضيلتهائى كه براى سوره هاى قرآن بيان شده

بنام خدا

téléchargement (7)

 پـاداشـها و فضيلتهائى كه براى سوره هاى قرآن بيان شده هرگز براى خواندن تنها نيست ، بلكه خواندنى است كه توأ م با تفكر و انديشه ، و سپس الهام گرفتن براى عمل بوده باشد.
مخصوصا در يكى از همين روايات مربوط به فضيلت اين سوره ميخوانيم فرق قلبه عند ذكـر الوالديـن : كـسى كه اين سوره را بخواند و به هنگامى كه به توصيه هاى خداوند در ارتـبـاط بـا پـدر و مـادر در ايـن سـوره مـيرسد، عواطف او تحريك گردد و احساس ‍ محبت بيشتر نسبت به پدر و مادر كند داراى چنان پاداشى است .
بـنـابـراين الفاظ قرآن هر چند بلاشك محترم و پر ارزش است ، ولى اين الفاظ مقدمه اى اسـت بـراى مـعـانـى و مـعـانـى مـقـدمـه اى اسـت بـراى عمل .

متن فوق از تفسیر نمونه  در مقدمه تفسیر سوره اسراء آمده است

موفق باشید