تصاویری از تفحص ۱۷۵ غواص شهید کربلای 4

بسم الله الرحمن الرحیم
تصاویری از تفحص ۱۷۵ غواص شهید کربلای 4  

 

 

شبکه اطلاع رسانی راه دانا برای اولین بار تصاویری از عملیات تفحص 175غواص شهید را منتشر کرد.

فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح چندی پیش از کشف پیکر 175 غواص شهیدی که در عملیات کربلای 4 با دستان بسته زنده به گور شدند، خبر داد.

 

 

 

 

 برای دیدن صحنه هایی از شهدای غواص در فیلم معراجی ها اینجا ::::::::::::کلیک فرمایید کلیک فرمایید

 

یا اینجا را کلیک فرمایید

 

94/03/02 – 12:06

 ○ پست‌هایی که به احترام شهدای غواص منتشر شد+تصاویر 

94/03/02 – 00:03

 ○ دست‌های بسته‌ای که دهان ضدانقلاب را باز کرد/ اشک تمساح از آن سوی مرزها+تصویر 

94/03/02 – 08:00

ناشناس

12:49 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

خون توي رگهاي آدم به جوش مياد. خدا لعنت كند باعث و بانيان اين جنايت هول ناك

حمید در پاسخ به “ناشناس”

… بد نیست آقایون یه نگاه به این عکس ها بندازن بلکه متوجه بشن عزت ، شرف و اقتدار قابل مذاکره نیست بلکه باید محکم پاش بایستیم پاسخ

14:34 چهارشنبه 6 خرداد 1394

برادر شهيد در پاسخ به “ناشناس”

… باني اين جنايتهاي کثيف حزب بعث عراق بود كساني كه به رهبري صدام حسين ملعون خون برادرشهيد من و ديگر شهدا را ريختن مظلومانه دقت كنين مردم اين اتفاقات مال چند سال پيش بوده هم اكنون داعش هم هنوز به همين سبك داره انسان هاي بيگناه را ميكشه حزب بعث عراق كاملا دستش رو شده اونها به شدت از ايراني ها متنفرند بيدار باشيد كه پاي داعش (حزب بعث عراق)به خاك ايران باز نشه كه جنايتهايي كه تا به امروز ديده ايم در برابر آن هيچ چيز كوچكي خواهد بود پاسخ

14:56 چهارشنبه 6 خرداد 1394

ناشناس در پاسخ به “ناشناس”

… یاران چه غریبانه رفتندازاین خانه پاسخ

15:36 چهارشنبه 6 خرداد 1394

حسین در پاسخ به “ناشناس”

… تمام کامنت ها را خواندم ولی عزیزان فراموش کرده اند بگویند مرگ بر امریکا. مسبب تمام این جنایت ها امریکا بود که رامسفلد در دیدار با صدام مجوز آن را داد. پس بلند و با بصیرت بگویید مرگ بر امریکا و مرگ بر امریکا. امریکایی که دارند باهاش مذاکره می کنند. پاسخ

16:46 چهارشنبه 6 خرداد 1394

امیرحسین

13:00 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

بمیرم الهی….

رزمنده سابق لشگر 17

13:02 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

خوشا بحال شهدا که رفتند و بدا به حال ما که گرفتار این همه منیت ها و اشرافی گر یها شدیم. و بدتر اینکه یکسری آدم غافل و یا مغرض هر روز یک گوشه زرین دفاع مقدس را با به اصطلاح صحبت های کارشناسی زیر سئوال می برند در حالی که ما نمی گوئیم اشکال در زمان جنگ وجود نداشته بلکه خوب است انسان شرایط زمانی و مکانی آن دوره را اول در نظر بگیرد و ثانیا اگر واقعا بدنبال رفع ایراد هستید در یک جلسه کارشناسی این مطالب گفته شود نه اینکه بین مردم عادی که جوان و عزیز از دست دادند.

محمدرضا

13:03 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

سلام درود خداوند بر شهیدان راه حق…..!صلوات

ناشناس

13:03 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

بسم رب الشهدا انشا الله امام( حسین ) ع بر سر مزار این عزیزان تشریف فرما شود

حسین اهوازی

13:10 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

روحشون شاد چند روز کنارشون بودیم تو اهواز دلمون آروم بود

ناشناس

13:15 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

خوشا به حال شهدا…..

داعشی ها هم حالا این کارها را با وسایل جدید نشون میدن تا رعب در دل ملت ها بریزن. اون وقت ها جنایات غیر علنی بود و حالا علنی. خدا باعث و بانی این کثافتها را که صهیونیستها و انگلیس و امریکا هستن را به خداشان بیندازد.

ناشناس

13:23 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

درود بر اشرف انان خوشا به حال آنان واي به حال ما

ناشناس

13:36 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

بازگشت ۱۷۵ «ماهی اروند» به وطن. «کربلای چهار»، در آن سه شب سرد زمستانی‌ سال ۶۵ که خون و آتش بود و گلوله، آنها را از ایران گرفت و حالا، ماهیان شجاع اروند که رفته بودند تا جزیره ماهی را بگیرند و «گلوله‌گیر» شدند، به ایران برگشته‌اند. از مرز شلمچه، بعد از ۲۹ سال، دست‌بسته، زنده به گور شده.

يلدا

13:39 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

يا فاطمه زهرا….الهي بميرم براتون …. براي دل مادرتون…

ناشناس

14:27 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

یا حسین یا حسین
اشکم دراومد

ناشناس

14:28 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

دیر نیست عامران و عاملان این جنایان توسط مولا و مقتدای همین شهدا به سزای اعمالشان برسند
یا مهدی

مهدی زمانیان

14:33 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

هر چه فکر کردم چه بنویسم عقل ناقصم قد نداد..در ان وقتی که این بندگان خدا را زنده به گور کردند ما در خانه هایمان راحت خوابیده بودیم …مادر و فرزندان این شهدا چه کشیده اند و چه حقی بر ملت دارند…

ناشناس

14:37 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

من زمان عملیات کربلای 4 دو ماهه بودم.
اینها برای حفظ من و امثال من جان دادند
خدا همشون رو رحمت کنه. انشالا جلوشون رو سفید باشیم

سجاد

14:39 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

شرمنده ی شهدا نشیم

ناشناس

14:40 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

آن ها رفتند براي امنيت ما براي اينكه ايمان بماند و ظلم برود براي اينكه انسانيت عدالت برابري و مساوات برقرار شود و رفتارهاي حزبي جناحي و اختلاس و حق خوري در جامعه محو شود كاش خون شهيدان را گواه بر كارهاي خود بگيريم.

شكي

14:43 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

بسم رب الشهدا ء و الصديقين ، درود وسلام خدا و پيامبران و ائمه اطهار (ع) برشهيدان همه جاويدخصوصا شهيدان مظلوم غواص و لعنت خدا بر ظالمين در راءس آنها آمريكاو اسرائيل و استكبار جهاني، دشمنان بدانند ملت بزرگ ايران ادا مه دهنده را ه شهداست و فرمايشات امام راحل و مقام معظم ولايت و رهبري چراغ راه آينده ماست .براي شادي روح پاك شهدا صلوات

ناشناس

14:44 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

توحش دولتهای استکباری غرب یک روز از آستین رژیم دیوانه ای مانند صدام بروز می کند و روز دیگر در غالب وهابیت و داعش بروز می کند.

rezafarsi

14:45 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ

امید

14:45 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

قاتل های این پاره های تن ما داعش امروز هستندکه چنین قتل عامی را با بی برنامگی رقم زدند ،
تسلیت عرض میکنم به ملت بزرگ ایران تسلیت میگم به خانواده این پاره های تن ما . خدایا ما ایرانی ها را همیشه متحد و قوی نگه که توسط دشمن های این مرز و بوم در محاصره هستیم

شیفته

14:47 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

به خدا قسم آنان که رفتند بردند
سلام بر شهیدان

سرباز

14:51 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

خدا لعنت کند هرکس قصد پایمال کردن خون این عاشقان را داشته باشد

001

14:58 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

فدای این شهدا

حجت

14:58 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.

سید

14:59 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

چه مظلومانه و چه غریبانه و چه ………………………….
السلام علیک یا اباعبدلله الحسین(ع)
روحمان با یاد مظلومشان شاد

کیوان

15:01 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

درود بر شهیدان راه حق، امنیت امروزمونو مدیون شهدا هستیم،با دلاور مردیها و از خودگذشتگی ها و خون پاک هموناست که امروز داریم در بین کشورهای منطقه در آرامش به سر می بریم، شهدا بودن که پرچم اسلام ناب محمدی(ص) رو بالا نگه داشتن، خدایا آرمانهاشون رو حفظ کن

محمدرضا

15:01 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

دیروز فریاد می زدیم:
ای شهید راهت را ادامه خواهیم داد

و اما امروز …
همچنان راحت داریم ادامه می دهیم

ناشناس

15:07 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

ما گمشدگان دشت این دنیای برهوت پر از نفاق و طمع ورزی و حقیر شده در دنیای دون را فراموش نکنید شاید لیاقت شفاعت شما رو پیدا کنیم

یاس

15:12 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

یاران چه غریبانه رفتند از این خانه…………..

امیر

15:13 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

فقط باید بگم
شهدا شرمنده یم

ناشناس در پاسخ به “امیر”

… این عزیزان بخاطر شرف وناموس واستقلال این کشور خوشان را فدا کردند. یادمان نرود با کارهای مدیریت شده وبا دیکته ی همین1+5 که قاتلان این عزیزان هستند خونشان را پایمال کنیم .
انشالله با همین دستهای بسته در زمره یاران دست بسته ی مهدی فاطمه باشید عزیزان میهن پاسخ

16:33 چهارشنبه 6 خرداد 1394

محسن

15:15 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

خدایا کمکمان کن تا شرمنده خون شهدا نشویم

فرزند شهید

15:23 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

روحشان شاد خدا به خانواده هایشان صبر بده مسئولین به درد چامعه برسند وگرفتار اشراف گریی نباشند وراه امام وشهدا را ادامه دهند واز رهبر مان پیروی کند

ناشناس

15:23 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

شهیدان زنده اند الله اکبر
واقعیت این است که شهدا زنده اند و ما رفته ایم
یادشان گرامی

ناشناس

15:27 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

ای بی حرم یا زهرا

ناشناس

15:29 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

دست ماروهم بگیرین.کمک کنین بعضی ها بفهمن این کشور چطور عزتمند شد…

محمد

15:36 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

هرچی داریم از صدقه سر همین شهداست که زنده زنده با دست و پای بسته زیر خاک جون دادن تا الان امنیت داشته باشیم ….
هرچی داریم از شهداست . . .

دوست

15:42 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

بسم رب شهدا و صدیقین
خداوند روحشان را شاد و با ائمه معصومین علیهم السلام همنشین گرداند.
خدا قوت به برادرانی که در این راستا کوشا هستند.
التماس دعا . یاعلی…

جوان ایلامی

15:44 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات

جابر خرم نیا

15:48 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

خوش امدید سربازان دلاور. خوش آمدید پهلوانان میهن. ببخشید که امروز مملکت اینجوری است. ببخشید که امروز خیلی ها دارند با طلبکاری دزدی و اختلاس می کنند و خون مردم را می مکند. و عده ای هم دنبال واگذاری آرمان ها و گرفتن رضایت کدخدا هستند. ببخشید سربازان وطن. ببخشید که مملکت را اینجوری کردیم.

ناشناس در پاسخ به “جابر خرم نیا”

… ببخشید ببخشید ببخشید که با تبلیغات ماهواره ها حیا وحجاب جقدر تنزل پیدا کرده .واقعا شرمنده ایم پاسخ

17:12 چهارشنبه 6 خرداد 1394

حسینی

15:50 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

من فقط دلم بحال امثال خودم میسوزه که از قافله عقب افتادیم
موهامون سفید شد معلوم نیست چقدردیگه زنده باشیم
وعاقبت کارمون به کجا بکشه شادی روح شهدا صلوات

ناشناس

15:58 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

ببخشيد من اصلا متوجه نشدم اين عزيزان چرا دست بسته بودند و چرا زنده بگور شدند

ناشناس در پاسخ به “ناشناس”

… چون قبل از انجام عملیات کدخدا /همان امربکا / با هواپیماهای جاسوسی عملیات را به بعثی ها اطلا ع داده بود .اون وحشی ها هم این معامله رو با این عزیزان کردند
مرگ برآمریکا یادتان نرود پاسخ

17:10 چهارشنبه 6 خرداد 1394

مهدی

15:58 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

خدایا ما رو ببخش

هادی

16:05 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

بهترین کار اینه که فیلم این حماسه ساخته بشه

علي

16:07 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ

ناشناس

16:13 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

من المومنین الرجال صدوقوا ما اعهدالله علیه

ناشناس

16:18 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

فارس عکسهای بیشتری بذار

ناشناس

16:28 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

روحشون شاد .

علی رضـــا

16:36 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

روحشان شاد و یادشان گــــرامی..

آراز

16:43 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

هر کی این صحنه ها رو دیده یه فاتحه واسه روح پاکشون بخونه….

ناشناس

16:47 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

از خبرگزاری فارس خواهش میکنم این تصاویر را یرای تیم مذاکره کننده بفرستند تا یادشان نرود خرمشهر وخرمشهر ها با رشادت این پاره های تن ایران آزاد شد. مواظب باشند برای آزادی خرمشهرهای نفتی امروز کشور را دست بسته به اجانب تحویل ندهند آن هم مدیریت شده!

حسین

16:47 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

پیام خون تو ای شهید رسید. استوار می مانیم و با فرزندان قابیلیان می جنگیم

شرمنده و روسیاه

16:54 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

درود بر شرافتتان وشیر پاک مادرانتان ولقمه حلال پدرانتان
روحتان شاد و یادتان گرامی باد ای شهیدان راه حسین(ع)

محمد

17:04 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

لعنت خداوند بر صدام و حامیان مزدورش

ناشناس

17:14 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

درود به روح و روان پاک شهدای 8 سال جنگ تحمیلی … و شتمام شهدایی که در طول تاریخ خون و جونشون رو برای ایران دادند

م ص اهواز

17:23 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

خوشا به سعادتشون . خدا با سيدالشهداء(ع) محشورشان كنه. يادشان گراميباد. خدا به پدر و مادرانشان اگر در قيد حياتند عمر با عزت و اگر به ديار باقي شتافته اند ، اجر و رحمت عطا نمايد.آمين.

مجید انارکی

18:22 چهارشنبه 6 خرداد 1394

پاسخ

اللهم العن اول ظالم ظلمه حق محمد وآل محمد. خدا لعنت کنه باعث و بانیش رو . و ماهمچنان در راه شهدا ثابت قدمیم  

روزي یک عرب ساکن صحراء

 

بسم الله الرحمن الرحیم

روزي یک عرب  ساکن صحراء

 

10306562_10203018847751926_8449519145619775291_n

روزي یک عرب بیابانی خدمت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله آمد و حاجتی داشت وقتی که جلو آمد روي حساب آن چیزهایی
که شنیده بود ابهت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله او را گرفت و زبانش به لکنت افتاد !

پیغمبر صلی اللّه علیه و آله ناراحت شدند
و سؤ ال کردند : آیا از دیدن من زبانت به لکنت افتاد ؟ سپش پیامبر صلی اللّه علیه و آله او را در بغل گرفتند و بطوري فشردند که
بدنش ، بدن پیغمبر صلی اللّه علیه و آله را لمس نماید ،

آنگاه فرمودند : آسان بگیر از چه می ترسی ؟ من از جبابره نیستم . من پسر
آن زنی هستم که با دست خودش از پستان گوسفند شیر می دوشید ، من مثل برادر شما هستم . ((هر چه می خواهد دل تنگت
بگو)) اینجاست که می بینیم آن قدرت و نفوذ و توسعه و امکانات یک ذره نتوانسته است در روح پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله تاءثیر بگذارد.

بنقل از کتاب سیره نبوی          

نوشته استاد مطهری صفحه 329              

اسارت تعداد کثیری از داعشی ها توسط کتائب حزب الله عراق

images

مکالمه زبان عربی

آموزش مکالمه زبان عربی

téléchargement

گردآورنده مجیدمومنی

~~از ديدن شما خرسندم: أنَا سَعيدٌ بِلِقائِکَ. إِنِّي مَسرُورٌ لِرُؤيَتِکَ. (لِلمُذَکَّر)
أنَا سَعيدَةٌ بِلِقائِکِ. إِنِّي مَسرُورَةٌ لِرُؤيَتِکِ. (لِلمُؤَنَّث)
از شما خواهش می کنم با من به جای عاميانه به زبان فصيح حرف بزنيد: أَرجُوکَ أَن تَتَکَلَّمَ مَعي بِاللُّغَةِ الفُصحَی بَدلاً مِنَ العامِيَّةِ.
از عواطف شما نسبت به خودم سپاسگزارم: أَشکُرُکَ لِعَواطِفِکَ تِجاهي. (لِلمُذَکَّر)
أَشکُرُکِ لِعَواطِفِکِ تِجاهي. (لِلمُؤَنَّث)
از کمک شما سپاسگزارم: شُکراً لِمُساعِدَتِکَ. (لِلمُذَکَّر)/ شُکراً لِمُساعِدَتِکِ. (لِلمُؤَنَّث)
از همه شما سپاسگزاری می کنم: أَشکُرُکُم جَميعاً.
اشکال ندارد: لا بَأسَ.
اختيار داريد: لا داعِیَ لِلشُّکرِ.
آب و هوای اين شهر چگونه است؟ کَيفَ مُناخُ هذِهِ المَدينَةِ؟
آب و هوای اين شهر خوب است: مُناخُ هذِهِ المَدينَةِ جَيِّدٌ.
حداقل دما در اين شهر 15 و حداکثر 45 درجه سانتيگراد است: في هَذِه المَدينَةِ دَرَجَةُ الحَرارَةِ الصُّغرَی هِيَ خَمسَ عَشرَةَ دَرَجَةً مِئَوِيَّةً وَ العُظمَی خَمسَةٌ وَ أَربَعُونَ دَرَجَةً.
اسم من… است: إسمي…/ إسمِي سَعيدٌ./ إسمي فاطِمَةُ .
اطمينان ندارم، مطمئن نيستم: لَستُ مُتَأَکِّداً (لِلمُذَکَّر) / لَستُ مُتَأَکِّدَةً. (لِلمُؤَنَّث)
آفرين برتو! خدا به شما بركت دهد: بارَكَ اللهُ فيكَ. (لِلمُذَکَّر) بارَکَ اللهُ فِيکِ.(لِلمُؤَنَّث) . بارَكَ اللهُ فِيکُم (لِلمُخاطَبِينَ) / بارَكَ اللهُ فِيکُنَّ. (لِلمُخاطَبات)
افسوس، حيف: يا لَلْخَسارَة.
اگر به ديدن من بياييد خوشحال خواهم شد. سَوفَ أَکُونُ مَسرُوراً إذا جِئتَ لِزيارَتِي (لِلمُذَکَّر) / سَوفَ أَکُونُ مَسرُورةً إذا جِئتَ لِزيارَتِي. (لِلمُؤَنَّث)
البته: طَبْعاً، بِالطَّبْعِ
اوقات خوشی را برايت آرزو می کنم: أتَمَنَّی لَکَ وَقتاً طَيِّباً. (لِلمُذَکَّر)
أتَمَنَّی لَکِ وَقتاً طَيِّباً. (لِلمُؤَنَّث)
أتَمَنَّی لَکُم وَقتاً طَيِّباً. (لِلمُخاطَبِينَ) / أتَمَنَّی لَکُنَّ وَقتاً طَيِّباً. (لِلمُخاطَبات)
أتَمَنَّی لَهُم وَقتاً طَيِّباً. (لِلغائِبينَ) / أتَمَنَّی لَهُنَّ وَقتاً طَيِّباً. (لِلغائِبات)
آيا می توانی به من کمک کنی؟ هَلْ تَسْتَطيعُ أنْ تُساعِدَنِی؟
بله، می توانم به شما کمک کنم: نَعَم، أَستَطِيعُ أَنْ أُساعِدَکَ.
نه، نمی توانم به شما کمک کنم: لا، لا أَستَطِيعُ أَنْ أُساعِدَکَ.
آيا مطمئن هستی؟ هَل أَنتَ واثِقٌ؟/ بله، کاملاً مطمئن هستم: نَعَم کُلَّ الثِّقَةِ.
آيا ميل داريد با من بيرون بياييد؟ هَل تَرغَبُ بِالخُرُوجِ مَعِي؟
بله، دوست دارم با تو بيرون بيايم: نَعَم، أُحِبُّ الخُروجَ مَعَکَ.
آيا شما متأهل هستيد يا مجرد؟ هَل أَنتَ مُتَزَوِّجٌ أَم أَعزَب؟ (لِلمُذَکَّر)
من متأهل هستم: أَنَا مُتَزَوِّجٌ.
آيا شما متأهل هستيد يا مجرد؟ هَل أَنتِ مُتَزَوِّجَةٌ أَم عَزباء؟ (لِلمُؤَنَّث)
من مجرد هستم: أَنَا عَزباء.
آيا شما بچه داريد؟ هَل عِندَکَ أَولادٌ ؟ (لِلمُذَکَّر) / هَل عِندَکِ أَولادٌ ؟ (لِلمُؤَنَّث)
بله بچه دارم: نَعَم، عِندِي أَولادٌ. نه بچه ندارم: ما عِندِي أَولادٌ.
أيا خجالت نمی کشی! أَلا تَخجَلُ! (لِلمُذَکَّر) / أَلا تَخجَلِينَ ! (لِلمُؤَنَّث)
با اجازه شما: عَنْ إذْنِکَ. (لِلمُذَکَّر) / عَنْ إذْنِکِ. (لِلمُؤَنَّث)
با دلی سرشار از محبت و ارادت نامه ام را آغاز می کنم : أَبدَأُ رِسالَتِي بِقَلبٍ مُفعَمٍ بِالحُبِّ وَ الإخلاصِ.
با دلی سرشار از اندوه به شما تسليت می گويم: أُعَزِّيکُم بِقَلبٍ مِلؤُهُ الحُزنُ وَ الأَسَی.
ببخشيد: عَفْواً.
بدبختانه، متأسفانه: مِنْ سُوءِ الحَظِ.
بدون شک،بدون ترديد: لا شَکَّ
برای او آرزوی پيروزی کرد: تَمَنَّی لَهُ النَّجاحَ .(لِلمُذَکَّر) / تَمَنَّتْ لَها النَّجاحَ. (لِلمُؤَنَّث)
برايت خوشبختی آرزو می کنم: أتَمَنَّی لَکَ حَظّاً سَعيداً. (لِلمُذَکَّر)
أتَمَنَّی لَکِ حَظّاً سَعيداً. (لِلمُؤَنَّث)
أتَمَنَّی لَکُم حَظّاً سَعيداً. (لِلمُخاطَبِينَ)
أتَمَنَّی لَکُنَّ حَظّاً سَعيداً. (لِلمُخاطَبات)
أتَمَنَّی لَهُ حَظّاً سَعيداً .(لِلغائب)
أتَمَنَّی لَها حَظّاً سَعيداً. (لِلغائِبة)
برايت موفقيت آرزو می کنم: أتَمَنَّی لَکَ نَجاحاً.(لِلمُذَکَّر)
أتَمَنَّی لَکِ نَجاحاً. (لِلمُؤَنَّث)
برايتان موفقيت آرزو می کنم: أتَمَنَّی لَکُم نَجاحاً. (لِلمُخاطَبِينَ)
أتَمَنَّی لَکُنَّ نَجاحاً. (لِلمُخاطَبات)
بسيار متأسفم: آسِفٌ جِدّاً. (لِلمُذَکَّر) / آسِفَةٌ جِدّاً. (لِلمُؤَنَّث)
بفرما: تَفَضَّلْ.(لِلمُذَکَّر) / تَفَضَّلي (لِلمُؤَنَّث)
بِفرما: شَرِّف. (لِلمُذَکَّر) / شَرِّفِي. (لِلمُؤَنَّث) (در سوريه و لبنان)
بفرما بنشين:تَفَضَّلْ بِالجُلُوسِ.(لِلمخاطب)/ تَفَضَّلِي بِالجُلُوسِ.(لِلمخاطبة)
تَفَضَّلُوا بِالجُلُوسِ. (لِلمُخاطَبِينَ) / تَفَضَّلنَ بِالجُلُوسِ. (لِلمُخاطَبات)
بقای عمرشما باد« درتسليت»:البَقِيّة في حياتِكُمْ.
به تو قول می دهم: أُعاهِدُكَ. (لِلمُذَکَّر) / أُعاهِدُكِ. (لِلمُؤَنَّث)
به اميد ديدار: إلی اللِّقاء./ به سلامت: مَعَ السَّلامَة./ به ما افتخار داديد: شَرَّفتُمُونا.
به من اجازه می دهيد؟ هَلْ تَسْمَحُ لِی؟ (لِلمُذَکَّر)
هَلْ تَسْمَحِينَ لِی؟(لِلمُؤَنَّث)
بله به شما اجازه می دهم: نَعَم، أَسمَحُ لَکَ. (لِلمُذَکَّر)
نَعَم، أَسمَحُ لَکِ. (لِلمُؤَنَّث)
به من اجازه بدهيد: اِسْمَحْ لِی.(لِلمُخاطَب) / اِسْمَحِي لِی.(لِلمُخاطَبَة)
به… نياز دارم: اَحْتاجُ إلی…/ به خودکار نياز دارم: اَحتاجُ إلی قَلَمٍ جافٍّ./ به مداد نياز دارم: اَحتاجُ إلی قَلَمِ رَصاصٍ./ به خودنويس نياز دارم: اَحتاجُ إلی قَلَمِ حِبرٍ.
به پدرت سلام برسان: سَلِّم إلی أَبِيکَ. (لِلمُخاطَب)
سَلِّمي إلی أبيکِ . (لِلمُخاطَبَة)
به برادرت سلام برسان: سَلِّم إلی أَخيکَ. (لِلمُخاطَب)
سَلِّمي إلی أَخيکِ. (لِلمُخاطَبَة)
به زودی اين کشور را ترک خواهم کرد: سَأُغادِرُ هَذَا البَلَدَ قَريباً.
به زودی اين کشور را ترک خواهيم کرد: سَنُغادِرُ هَذَا البَلَدَ قَريباً.
هرگز اين کشور را ترک نخواهم کرد: لَن اُغادِرَ هَذَا البَلَدَ.
هرگز اين کشور را ترک نخواهيم کرد: لَن نُغادِرَ هَذَا البَلَدَ.
تبريک،مبارک باشد: مَبْرُوک./ هزار بار تبريک: ألْف مَبْروک./ تبريک های قلبی: التَّهانِیَ القَلْبِيَّة.
تلفن شما چند است؟ کَم رَقَمُ هاتِفِکَ؟
تو اشتباه می کنی: أنْتَ غَلْطان .(لِلمُخاطَب) / أنتِ غَلطانَة . (لِلمُخاطَبَة)
تو را به خدا می سپارم: أسْتَوْدِعُکَ اللهُ. (لِلمُخاطَب) / أسْتَوْدِعُکِ اللهُ. (لِلمُخاطَبَة)
تو مرا بدبخت کردی: أَنتَ خَرَّبتَ بَيتي. (لِلمُخاطَب)
أَنتِ خَرَّبتِ بَيتي. (لِلمُخاطَبَة)
حال شما چطور است؟ کَيفَ حالُکَ ؟ (لِلمُخاطَب) / کَيفَ حالُکِ ؟ (لِلمُخاطَبَة)
من خوبم، تو چطوری؟ أَنَا بَخَيرِ، کَيفَ أَنتَ ؟ (لِلمُخاطَب)
أَنَا بَخَيرِ، کَيفَ أَنتِ ؟ (لِلمُخاطَبَة)
حال مادرت چطور است؟ کَيفَ حالُ أُمِّکَ؟
او خوب است، سپاسگزارم: هِيَ بَخَيرٍ، شُکراً لَکَ
حال خانواده خوب است؟ هَلِ العائِلَةُ بِخَيرٍ؟
بله، آن ها خوبند، بسيار سپاسگزارم: نَعَم، هُم بَخَيرٍ، شُکراً جَزيلاً.
حق با توست: الحَقُّ مَعَکَ. (لِلمُخاطَب) / الحَقُّ مَعَکِ. (لِلمُخاطَبَة)
خدا حافظ: في أَمانِ اللهِ./ خدا را شکر: الحَمْدُ لِلّهِ./ خدا نکند: لا سَمَحَ اللهُ.
خدا قوت: اللهُ يُقَوِّيكَ. (لِلمُخاطَب) / اللهُ يُقَوِّيكِ. (لِلمُخاطَبَة)
خداقوت! خسته نباشی! ساعَدَكَ اللهُ. (لِلمُخاطَب)
ساعَدَكِ اللهُ. (لِلمُخاطَبَة)
خدا خيرت دهد: بَشَّرَكَ اللهُ. (لِلمُخاطَب) / بَشَّرَكِ اللهُ. (لِلمُخاطَبَة)
خدا عمرت دهد! الهي پيرشی! أَطالَ اللهُ عُمرَكَ. (لِلمُخاطَب)
أَطالَ اللهُ عُمرَكِ. (لِلمُخاطَبَة)
خدا عمرتان دهد! الهی پير شويد! أَطالَ اللهُ عُمرَكُم. (لِلمُخاطَبِينَ)
أَطالَ اللهُ عُمرَکُنَّ. (لِلمُخاطَبات)
خدا تو را حفظ كند: رَعاكَ اللهُ. (لِلمُخاطَب) / رَعاكِ اللهُ. (لِلمُخاطَبَة)
خدا از تو درگذرد، خدا تو را بيامرزد: سامَحَكَ اللهُ. (لِلمُخاطَب)
سامَحَكِ اللهُ (لِلمُخاطَبَة)
خدا از شما در گذرد، خدا شما را بيامرزد: سامَحَکُمُ اللهُ. (لِلمُخاطَبِينَ)
سامَحَكُنَّ اللهُ. (لِلمُخاطَبات)
خدا را شکر سالم برگشتی(خطاب به مسافر):الحَمْدُ لِلهِ عَلَى السّلامةِ.
خداوند به شما برکت دهد: اللهُ يُبارِکُ فيکَ. (لِلمُخاطَب) / اللهُ يُبارِکُ فيکِ. (لِلمُخاطَبَة)
خداوند به تو سلامتی بدهد: اللهُ يُعْطِيکَ العافِيَة. (لِلمُخاطَب)
اللهُ يُعْطِيکِ العافِيَة. (لِلمُخاطَبَة)
خداوند به شما سلامتی بدهد: اللهُ يُعْطِيکُمُ العافِيَة. (لِلمُخاطَبِينَ)
اللهُ يُعْطِيکُنَّ العافِيَة. (لِلمُخاطَبات)
خداوند تو را از هر بلايی سلامت نگه دارد: اللهُ يَسلِمُکَ مِن کُلِّ بَلِيَّةٍ. (لِلمُخاطَب)
اللهُ يَسلِمُکِ مِن کُلِّ بَلِيَّةٍ. (لِلمُخاطَبَة)
خداوندشما را از هر بلايی سلامت نگه دارد: اللهُ يَسلِمُکُم مِن کُلِّ بَلِيَّةٍ. (لِلمُخاطَبِينَ)
اللهُ يَسلِمُکُنَّ مِن کُلِّ بَلِيَّةٍ. (لِلمُخاطَبات)
خداوندآن ها را از هر بلايی سلامت نگه دارد: اللهُ يَسلِمُهُم مِن کُلِّ بَلِيَّةٍ.(لِلغائِبِينَ)
اللهُ يَسلِمُهُنَّ مِن کُلِّ بَلِيَّةٍ.(لِلغائِبات)
خوابت خوش: صَحَّ النَّوم.
خواهش می کنم: أرْجُو،أرْجُوکَ.
خوب،بسيار خوب: طَيِّب، حَسَناً./ خوب، من بايد بروم: حَسَناً، يَجِبُ أَن أَذهَبَ.
خوبم : أَنَا بِخَيرٍ ./ ما خوبيم: نَحنُ بِخَيرٍ.
او خوب است : هُوَ بِخَيرٍ. (لِلمُذَکَّر) / هِيَ بِخَيرٍ. (لِلمُؤَنَّث)
خوش آمديد: أهْلاً وَ سَهْلاً ، مَرْحَباً.
خوش به حالت: ماأسْعَدَكَ.طُوبَی لَکَ. (لِلمُخاطَب)
ماأسْعَدَكِ.طُوبَی لَکِ. (لِلمُخاطَبَة)
خوشوقت شديم: تَشَرَّفْنا، فُرصَة سَعيدَة./ خوشبختانه: مِن حُسْنِ الحَظِ.
خوشحال می شوم که ترا بار ديگر ببينم: يَسُرُّني جِدّاً أن أَراکَ ثانِيةً،
يَسُرُّني جِدّاً أنْ أَراکَ مَرَّةًثانِيَةً.
چشم!،اطاعت: سَمْعاً وَ طاعَةً، أمْرُكَ.
چشمت سلامت:سَلِمتْ عَيناكَ. (لِلمُخاطَب) / سَلِمتْ عَيناكِ. (لِلمُخاطَبَة)
چه خبر؟ مَا الخَبَرُ؟
چه وقت يکديگر را می بينيم؟ مَتی نَلتَقِی؟
فردا يکديگر را خواهيم ديد: نَلتَقي غَداً.
چه فرمايشی داريد؟ ماذا تَأمُرُ ؟ (لِلمُخاطَب) / ماذا تَأمُرِينَ ؟ (لِلمُخاطَبَة)
ماذا تَأمُرُونَ؟ (لِلمُخاطَبِينَ) / ماذا تَأمُرنَ؟ (لِلمُخاطَبات)
چه وقت تشريف آورديد؟ مَتَی وَصَلتَ؟ (لِلمُخاطَب) / مَتَی وَصَلتِ؟ (لِلمُخاطَبَة)
مَتَی وَصَلتُم ؟ (لِلمُخاطَبِينَ) / مَتَی وَصَلتُنَّ ؟ (لِلمُخاطَبات)
چه خبر اندوه باری! يا لَهُ مِنْ خَبَرٍ مُحزِنٍ!/ چه خبر شادی! يا لَهُ مِنْ خَبَرٍ مُفرِحٍ !/ چه رستورانی! يا لَهُ مِنْ مَطعَمٍ !/چه داستانی! يا لَها مِنْ قِصَّةٍ !/چه رُمانی! يا لَها مِنْ رِوايَةٍ!/ چه باغی! يا لَها مِنْ حَديقَةٍ !
چقدر اندوهگينم! مَا أَشَدَّ حُزنِي!/ چقدر خوشحالم! ما اَشَدَّ سُرُورِي! ما اَشَدَّ فَرَحِي!
در امان خدا: فی أمانِ اللهِ./ در پناه خدا: في رِعايَةِ اللهِ.
دريغا،افسوس: وا أَسَفاهُ، وا حَسرَتا.
دستت درد نکند: سَلِمَتْ يَداکَ، عَاشَتْ يَداکَ. (لِلمُخاطَب)
سَلِمَتْ يَداکِ، عَاشَتْ يَداکِ. (لِلمُخاطَبَة)
دوست دارم: أُحِبُّ. / دوست داريم: نُحِبُّ
دوست داری: تُحِبُّ. (لِلمُخاطَب) / دوست داری: تُحِبِّينَ. (لِلمُخاطَبَة)
دوست داريد: تُحِبُّونَ. (لِلمُخاطَبِينَ) / دوست داريد: تُحبِبنَ. (لِلمُخاطَبات)
دوست داريد کمی موسيقی گوش کنيد؟ هَل تُحِبُّ أَن تَسمَعَ قَليلاً مِنَ المُوسيقَی؟
بله، دوست دارم کمی موسيقي گوش کنم: نَعَم، اُحِبُّ أَن اَسمَعَ قَليلاً مِنَ المُوسيقَی.
نه، دوست ندارم موسيقي گوش کنم: لا، لا اُحِبُّ أَن اَسمَعَ المُوسِيقَی.
ديدارت چقدر مرا شاد می کند: کَم يَسُرُّنِي لِقاؤُکَ. (لِلمُخاطَب)
کَم يَسُرُّنِي لِقاؤُکِ. (لِلمُخاطَبَة)
ديروز، پريروز کجا بودی؟ أَينَ کُنتَ أَمسِ ، أَمسِ الأَوَّل؟
در خانه پسر عمويم بودم: کُنتُ فِي بَيتِ إبنِ عَمِّي.
ديشب کجا بودی؟ أَينَ کُنتَ اللَّيلَةَ الماضِيَّةَ؟
در خانه برادرم بودم: کُنتُ في بَيتِ أخي.
روز بخير: نَهارُکَ سَعيد.
روز خوبی را برايت آرزو می کنم: أَتَمَنَّی لَکَ يَوماً مُمتِعاً. (لِلمُخاطَب)
أَتَمَنَّی لَکِ يَوماً مُمتِعاً. (لِلمُخاطَبَة)
زنده باشی: حَيَّاکَ اللهُ. (لِلمُخاطَب) / حَيَّاکِ اللهُ. (لِلمُخاطَبَة)
سال نو مبارک: کُلُّ عامٍ وَ أنتَ بِخَير.کُلُّ عامٍّ وَ أَنتُم بِخَيرٍ.
سپاسگزارم: شُکراً./ بسيار سپاسگزارم: شُکراً جَزيلاً.
خيلی از شما سپاسگزارم: أشْکُرُکَ جِدّاً. (لِلمُخاطَب) / أشْکُرُکِ جِدّاً. (لِلمُخاطَبَة)
أشْکُرُکُم جِدّاً. (لِلمُخاطَبِينَ) / أشْکُرُکُنَّ جِدّاً. (لِلمُخاطَبات)
سخت نگير: هَوِّنْ عَلَيْکَ. (لِلمُخاطَب) / هَوِّني عَلَيکِ. (لِلمُخاطَبَة)
سفر بخير: رِحلَةٌ سَعيدَةٌ.
سفر چطور بود؟ کَيفَ کانَتِ الرِّحلَةُ؟
سفر بسيار خوب بود: کانَتِ الرِّحلَةُ جَيِّداً جِدّاً.
سلامت باشی:سَلَّمَكَ اللهُ. (لِلمُخاطَب) / سَلَّمَكِ اللهُ: (لِلمخاطبة)
سلام مرا به… برسان: بَلِّغْ سَلامی إلی…
سلام مرا به خانواده ام برسان: بَلِّغْ سَلامي إلی أَهلِي .
سلام مرا به همسر گراميتان برسانيد. بَلِّغ تَحِيَّاتِي إلَی زَوجَتِکَ الفاضِلَة.
سلام مرا به شوهر گراميتان برسانيد: بَلِّغِي تَحِيَّاتِي إلَی زَوجِکِ الفاضِل.
سلام، حالتان چطور است؟
أَهلاً، کَيفَ حالُکَ؟(لِلمُخاطَب)
أَهلاً، کَيفَ حالُکِ؟(لِلمخاطبة)
سپاسگزارم ، من خوبم: شُکرا، أَنَا بِخَيرٍ.
شب بخير،عصر بخير: مَساءَالخَير./ شب خوش: لَيلَةً سَعيدَة.
شب خوش: طابَتْ لَيلَتُکَ. (لِلمُخاطَب) / طابَتْ لَيلَتُکِ. (لِلمخاطبة)
شب خوش: تُصْبِحُ عَلَی خَيْرٍ. (لِلمُخاطَب) / تُصبِحينَ عَلَی خَيْرٍ. (لِلمُخاطبة)
شگفتا، عجبا: يا لَلعَجَبِ.
شما اهل کجا هستيد؟ مِن أَينَ أَنتَ ؟ (لِلمُخاطَب) / مِن أَينَ أَنتِ ؟ (لِلمُخاطبة)
مِن أَينَ أَنتُم ؟ (لِلمُخاطَبِينَ) / مِن أَينَ أَنتُنَّ ؟ (لِلمُخاطَبات)
من عراقی هستم: أَنَا عِراقِيٌّ. (لِلمُذَکَّر)/ أَنَا عِراقِيَّة. (لِلمُؤَنَّث)
ما عراقی هستيم: نَحنُ عِراقِيُّونَ. (لِلمُذَکَّر)/ نَحنُ عِراقِيَّاتٌ. (لِلمُؤَنَّث)
شما را به خدا می سپارم: أَستَودِعُکَ اللهَ. (لِلمُخاطَب) / أَستَودِعُکِ اللهَ. (لِلمُخاطبة)
شما عربی را به روانی حرف می زنيد: أَنتَ تَتَحَدَّثُ (تَتَکَلَّمُ) العَرَبِيَّةَ بِطَلاقَةٍ.(لِلمُخاطَب)
شما عربی را به روانی حرف می زنيد: أَنتِ تَتَحَدَّثينَ (تَتَکَلَّمينَ) العَرَبِيَّةَبِطَلاقَةٍ.(لِلمُخاطبة)
صبح به خير: صَباحَ الخَير، صَباحَ النُّور.
صباحَ بِنْتِ القُنْصُل: ترجمه: صبح شما سرخ فام باد! معادل معنايی: صبح بخير.[1]
صباحَ الفُلّ: صبح شما بسان گُل نيلوفرباد! معادل معنايی: صبح بخير!
صباحَ القِشْطة: ترجمه: صبح شما بسان سرشيرباد! معادل معنايی: صبح بخير!
عجب سخن درستی! يا لَهُ مِن قَولٍ سَليمٍ!
عذر شما موجّه نيست: إعتِذارُکَ غَيرُ مُبَرَّرٍ. (لِلمُخاطَب)/ إعتِذارُکِ غَيرُ مُبَرَّرٍ. (لِلمُخاطبة)
کاملاً اطمينان ندارم : لَستُ مُتَأَکِّداً تَماماً. (لِلمُذَکَّر)/ لَستُ مُتَأَکِّدةً تَماماً. (لِلمُؤَنَّث)
گمان نمی کنم: لا أَظُنُّ. / گمان نمی کنيم: لا نَظُنُّ .
گمان نمی کنی: لا تَظُنُّ. (لِلمُخاطَب) / گمان نمی کنی: لا تُظُنِّينَ. (لِلمُخاطبة)
گمان نمی کنيد: لا تَظُنُّونَ. (لِلمُخاطَبِينَ) / گمان نمی کنيد: لا تَظنُننَ. (لِلمُخاطَبات)
لطفاً: مِنْ فَضْلِکَ ، رَجاءً./ لطفاً به من نشان… بده: أرِنِی مِن فَضْلِکَ./ لطفاً اين پارچه را به من نشان بده: أَرِني هَذَا القُماشَ مِن فَضلِکَ .
لطفاً به آرامی صحبت کنيد: مِن فَضلِکَ تَکَلَّم بِهُدُوءٍ . رَجاءً تَکَلَّم بِبُطءٍ. (لِلمُخاطَب)
لطفاً به آرامی صحبت کنيد: مِن فَضلِکِ تَکَلَّمي بِهُدُوءٍ. رَجاءً تَکَلَّمي بِبُطءٍ. (لِلمُخاطبة)
زيرا نمی فهمم منظور شما چيست: لِأَنَّي لا أَفهَمُ ما تَقصُدُ. (لِلمُخاطَب)
لِأَنَّي لا أَفهَمُ ما تَقصُدِينَ. (لِلمُخاطبة)
لطفاً سلام مرا به برادرت برسان: مِن فَضلِکَ بَلِّغ سَلامِي إلَی أَخيکَ. (لِلمُخاطَب)
مِن فَضلِکِ بَلِّغی سَلامِي إلَی أَخيکِ. (لِلمُخاطبة)
مبارک باشد: مَبْرُوک، تَهانينا./ مبارك باشد! هزارتبريك:أَلْفُ مَبْروك.
متأسفم: آسِف. (لِلمُذَکَّر)/ آسِفَة. (لِلمُؤَنَّث)
بسيار متأسفم: أَنَا آسِفٌ جِدّاً. (لِلمُذَکَّر)/ أَنَا آسِفَةٌ جِدّاً. (لِلمُؤَنَّث)/ متأسفانه: مَعَ الأسَفِ.
مدت زيادی اينجا بوديد؟ هَل قَضَيتَ وَقتاً طَويلاً هُنا ؟ (لِلمُخاطَب)
هَل قَضَيتِ وَقتاً طَويلاً هُنا ؟ (لِلمُخاطبة)
نَعَم، قَضَيتُ وَقتاً طَويلاً هُنا: بله، مدت زيادی اينجا بودم.
لا، ما قَضَيتُ وَقتاً طَويلاً هُنا:نه، مدت زيادی اينجا نبودم.
مزاحم شما نمی شوم: لا اُزاحِمُکَ. (لِلمُخاطَب) / لا اُزاحِمُکِ. (لِلمُخاطبة)
معذرت می خواهم: أرْجُو المَعْذَرَة، مَعْذَرَةً.
معرفی می کنم ايشان آقای، خانم، دوشيزه..: اُقَدِّمُ السَّيِّد، السَّيِّدَة، الآنِسَة…
أُقَدِّمُ السَّيِّدَ جَعفرِيّ، السَّيِّدَةَ مُحَمَّدِيّ، الآنِسَةَ مُوسَوِيّ
مرا ببخشيد: سامِحني. (لِلمُخاطَب) / سامِحِينِي. (لِلمُخاطبة)
مرا سرزنش نکن. لا تُؤَاخِذنِي.لا تَلُمُنِي.
موفق باشی، پيروزباشی: وَفَقَّكَ اللهُ. (لِلمُخاطَب) / وَفَقَّكِ اللهُ. (لِلمُخاطبة)
من باور نمی کنم: لا اُصَدِّقُ./ من سخن شما را باور نمی کنم: أَنَا لا أُصَدِّقُ کَلامَکَ.
من بايد بروم: يَجِبُ أَن أَذهَبَ./ بايد به دانشگاه بروم : يَجِبُ أَن أَذهَبَ إلَی الجامِعَةِ .
من به شما قول می دهم: اُعْطِيکَ کَلاماً. (لِلمُخاطَب)/ اُعْطِيکِ کَلاماً. (لِلمُخاطبة)
من خيلی خوشحالم: أَنَا مَسرُورٌ جِدّاً. (لِلمُذَکَّر)/ أَنَا مَسرُورَةٌ جِدّاً. (لِلمُؤَنَّث)
من به شما کمک می کنم: أَنَا أُساعِدُکَ. (لِلمُخاطَب) / أَنَا أُساعِدُکِ. (لِلمُخاطبة)
من خيلی خوبم، متشکرم: إِنِّي عَلَی ما يُرام، شُکراً.
من خيلی خوب نيستم: إنِّي لَستُ عَلَی ما يُرام.
من چيزهای زيادی راجع به شما شنيده ام: أَنَا سَمِعتُ عَنکَ الکَثيرَ،
أَنَا سَمِعتُ کَثيراً عَنکَ .
ما چيزهای زيادی راجع شما شنيده ايم: نَحنُ سَمِعنا کَثيراً عَنکُم .
من در خدمت شما هستم: أَنَا في خِدمَتِکَ. (لِلمُذَکَّر)/ أَنَا في خِدمَتِکِ. (لِلمُؤَنَّث)
ما در خدمت شما هستم: نَحنُ فِي خِدمَتِکُم. (لِلمُخاطَبِينَ)
نَحنُ فِي خِدمَتِکُنَّ. (لِلمُخاطَبات)
من کاملاً احساس خوشبختی می کنم: إنِّي أَشعُرُ بِغايَةِ السَّعادَةِ.
ما کاملاً احساس خوشبختی می کنيم: إنَّنا نَشعُرُ بِغايَةِ السَّعادَةِ.
تو کاملاً احساس خوشبختی می کنی: إنَّکَ تَشعُرُ بِغايَةِ السَّعادَةِ. (لِلمُخاطَب)
إنَّکِ تَشعُرينَ بِغايَةِ السَّعادَةِ. (لِلمُخاطبة)
شما کاملاً احساس خوشبختی می کنيد: إنَّکُم تَشعُرُونَ بِغايَةِ السَّعادَةِ. (لِلمُخاطَبِينَ)
إنَّکُنَّ تَشعُرنَ بِغايَةِ السَّعادَةِ. (لِلمُخاطَبات)
من احساس شادی فراوانی می کنم: إنِّي أَشعُرُ بِفَرَحٍ شَديدٍ.
من سخت احساس نگرانی می کنم: إنِّي أَشعُرُ بِشِدَّةِ القَلَقِ.
من بسيار نگرانم : إنِّي قَلِقٌ جِدّاً. (لِلمُذَکَّر)/ إنِّي قَلِقَةٌ جِدّاً. (لِلمُؤَنَّث)
من برای درگذشت او اندوهگينم: أَنَا حَزينٌ لِوَفاتِهِ. (لِلمُذَکَّر)
أَنَا حَزينَةٌ لِوَفاتِهِ. (لِلمُؤَنَّث)
من احساس ناراحتی می کنم: إنِّي غَيرُ مُرتاحٍ، إنِّي لاأَشعُرُ بِإرتِياحٍ.

من شريک اندوه تو هستم: أَنَا أُشاطِرُکَ الأَحزانَ. (لِلمُخاطَب)
أَنَا أُشاطِرُکِ الأَحزانَ. (لِلمُخاطبة)
ما شريک اندوه شما هستيم: نَحنُ نُشاطِرُکُمُ الأحزانَ.
من از شنيدن آن بسيار خوشحالم: إنِّي فَرِحٌ جِدّاً لِسَماعِ ذلکَ. (لِلمُذَکَّر)
إنِّي فَرِحَةٌ جِدّاً لِسَماعِ ذلکَ. (لِلمُؤَنَّث)
من با شما موافق هستم: أَنَا مُتَّفِقٌ مَعَکَ. (لِلمُذَکَّر)/ أَنَا مُتَّفِقَةٌ مَعَکِ. (لِلمُؤَنَّث)
من با او موافق نيستم: أَنَا لا إَتَّفِقُ مَعَهُ./ من با آنها موافق نيستم: أَنَا لا إَتَّفِقُ مَعَهُم.
ما با شما موافق نيستيم: نَحنُ لا نَتَّفِقُ مَعَکُم.
شما با ما موافق نيستيد: اَنتُم لا تَتَّفِقُونَ مَعَنا.
من از آن خشمگين نيستم: إِنِّي لَستُ غاضِباً مِن ذَلکَ. (لِلمُذَکَّر)
إِنِّي لَستُ غاضِبةً مِن ذَلکَ. (لِلمُؤَنَّث)
من از آن موضوع خشمگينم : إنِّي غاضِبٌ مِن ذَلِکَ الأَمرِ. (لِلمُذَکَّر)
إنِّي غاضِبةٌ مِن ذَلِکَ الأَمرِ. (لِلمُؤَنَّث)
من درست نمی دانم: لا أَعرِفُ بِالضَّبطِ، لا أَدرِي بِالضَّبطِ، لا أَعلَمُ بِالضَّبطِ .
من متأسفانه نمی توانم: إنِّي لا أَستَطيعُ مَعَ الأَسَفِ. إنِّي لا أَقدِرُ مَعَ الأَسَفِ.
وقتتان خوش: طابَتْ أوقاتُکَ. (لِلمُخاطَب) / طابَتْ أوقاتُکِ. (لِلمُخاطبة)
طابَتْ أوقاتُکُم. (لِلمُخاطَبِينَ) / طابَتْ أوقاتُکُنَّ. (لِلمُخاطَبات)
وظيفه است: لا شُکرَ عَلَی الواجِبِ.
همه خوبيم، متشکرم: کُلُّنا بِخَيرٍ، شُکراً.
نوش جان، گوارا باد: هَنِيئاً لَکَ. (لِلمُخاطَب)/ هَنِيئاً لَکِ. (لِلمُخاطبة)
درس دوم: بوفه( اَلْمَقصِف)
با اصطلاحات زير آشنا شويم:
(لِلمُذَکَّر): برای مذكر/ (لِلمُؤَنَّث): برای مؤنث/ (لِلغائِب): « او » برای مذكر/ (لِلغائِبَة): « او » برای مؤنث/ (لِلغائِبَينِ): « آن دو » برای مذكر/ (لِلغائِبَتَينِ): « آن دو» برای مؤنث/ (لِلغائِبينَ): « آنها » برای مذكر/ (لِلغائِبات): « آنها » برای مؤنث/ (لِلمُخاطَب): « تو » برای مذكر/ (لِلمُخاطبة): « تو » برای مؤنث/ (لِلمُخاطَبَينِ): « شما دو نفر » برای مذكر/ (لِلمُخاطَبَتَينِ): « شما دو نفر » برای مؤنث/ (لِلمُخاطَبِينَ): « شما چند نفر » برای مذكر/ (لِلمُخاطَبات): « شما چند نفر » برای مؤنث.
هَذا مَقصِفُ المَدرَسَةِ: اين بوفه مدرسه است.
يَجلِسُ التَّلاميذُ أَمامَ الطَّاوِلَةِ:(لِلغائِبينَ) دانش آموزان جلو ميز می نشينند.
تَجلِسُ التِّلميذاتُ أَمامَ الطَّاوِلَةِ:(لِلغائِبات) دانش آموزان جلو ميز می نشينند.
راشِدٌ يَأکُلُ بَيضَةً : راشد تخم مرغ می خورد.
هُدَی تَأکُلُ شَطِيرَةً: هدی ساندويچ می خورد.
بَدرٌ يَشرَبُ عَصيرَ البُرتِقالِ: بدر آب پرتقال می نوشد.
سُمَيَّةُ تَشرَبُ لَبَناً: سميه شير می نوشد.
اَنَا جَوعانُ:(لِلمُذَکَّر) من گرسنه ام.
ماذا تَأکُلُ ؟(لِلمُخاطَب) چه می خوری ؟
آکُلُ خُبزاً وَ جُبناً: نان و پنير می خورم.
اَنَا جَوعانَةٌ:(لِلمُؤَنَّث) من گرسنه ام.
ماذا تَأکُلِينَ ؟ (لِلمُخاطبة) چه می خوری ؟
آکُلُ شَطِيراً : ساندويچ می خورم
اَنَا عَطشَان:(لِلمُذَکَّر) من تشنه ام.
ماذا تَشرَبُ ؟(لِلمُخاطَب) چه می نوشی ؟
أَشرَبُ عَصيرَ اللَّيمُونِ: آب ليمو می نوشم.
اَنَا عَطشانَةٌ:(لِلمُؤَنَّث) من تشنه ام.
ماذا تَشرَبِينَ ؟(لِلمُخاطبة) چه می نوشی ؟
أَشرَبُ عَصيراً بارِداً: آب ميوه سرد می نوشم.
درس سوم : التَّعارف ( آشنايی)التَّعارُف
 الحِوارُ الأَوَّلُ: تَعارُف
«المُدَرِّسُ: السَّلامُ عَلَيکُم.
الأَولادُ: وَ عَلَيکُمُ السَّلامُ، يا اُستاذ.
المُدَرِّسُ: هَذا عَبدُاللّهِ. هُوَ باکِستانِيٌّ.
المُدَرِّسُ: يا عَبدَاللّهِ. هَذَا باسِم، هُوَ أَندُونِيسِيٌّ.
عَبدُاللّهِ: أَهلاً باسِم.
باسِم: أَهلاً وَ سَهلاً عَبدَاللّهِ. »
شرحُ المُفرَدات:
أهلاً وَ سَهلاً: خوش آمدی.
 الحِوارُ الثَّانِي: جَلَسَةُ التَّعارُفِ
«عَلِي: السَّلامُ عَلَيکُم يا سَيِّدِي.
مُحَمَّد: وَ عَلَيکُمُ السَّلامُ.
عَلِي: هَل أَنتَ أَجنَبِيٌّ ؟
مُحَمَّد: نَعَم، اَنَا مِصرِيٌّ، وَ هَل أَنتَ إيرانِيٌّ؟
عَلِي: نَعَم، اَنَا إيرانِيٌّ.
مُحَمَّد: مَااسْمُکَ؟
عَلِي: إسمِي عَلِيٌّ، مَا اسْمُکَ؟
مُحَمَّد: إسمِي مُحَمَّدٌ.»
 الحِوارُ الثَّالِث: اللِّقاءُ وَ التَّعارُف
« – مَرحَباً سَليم! أنتَ هُنا؟
-أهلاً فَريد، کَيف حالُکَ؟
– الحَمدُ لِلّه. اُقَدِّمُ لَکَ صَدِيقِي نَواف، مُهَندِس، مِنَ الْيَمَن.
– تَشَرَّفنا.
– هَذِهِ بِطاقَتِي، وَ عَلَيها العُنوان وَ الهاتِفُ الجَوَّال.
– شُکراً لَکَ.
– ما رَأيُکُم لَو نَشرِبُ القَهوَةَ فِي المَقصِفِ القَرِيب؟
– حَسَناً… »
شرحُ المُفرَدات:
مَرحَباً: سلام/ هُنا: اينجا/ أهلاً: سلام/ اُقَدِّمُ: معرفی می کنم./ صَدِيق: دوست/ تَشَرَّفنا: خوشوقتيم/ بِطاقَة: کارت؛جمع: بِطاقات/ عُنوان: آدرس/ الهاتِفُ الجَوَّال: موبايل، تلفن همراه/ مَقصِف: بوفه؛جمع: مَقاصِف.
 الحِوارُ الرَّابِع
«-مَرحَباً، اَنَا سُعاد.
– وَ اَنَا صَفِيَّة.
– هَل أنتِ مِن تُونِس؟
– لا، اَنَا مِنَ الْجَزائِر… وَ أنتِ؟
– اَنَا مِنْ لُبنان، مِنْ مَدينَةِ بَيروت.
– أَينَ تَعمَلِين؟
– فِي البَلَدِيَة… وَ أنتِ؟
– اَنَا رَبَةُ مَنزِل، لا أَعمَلُ.»
شرحُ المُفرَدات:
بَلَدِيَة: شهرداری/ رَبَةُ مَنزِل: خانه دار
 الحِوارُ الخامِس
« – مِن أَينَ أنتِ؟
– مِنْ مالِيزيا و إسمِي نَصُوح.
– وَ أَنتِ ؟
– مِنْ فَرَنسا، وَ إسمی جان بوبو.
– وَ أَنتِ صِينِيَّة؟
– نَعَم، اَنَا مِنَ الصِّين، وَ إسمِي سياو جيو.
– هَل بَينَکُم أَحَدٌ مِنْ بِلجِيکا؟
– لا
– هَل بَينَکُم أَحَدٌ مِنْ إسبانيا؟
– نَعَم، اَنَا إسبانِيَّة، وَ إسمِي بيلار کانتوس.
– وَ أَنتُما رُبَّما مِنَ البُوسنَة؟
– اَنَا مِنَ البُوسنَة… وَ هُوَ مِنْ کُوسُوفا.
– هَل أَنتِ مِنَ الْهِند؟
– نَعَم، اَنَا مِنْ دِلهِي، وَ إسمِي مُودانة.
– وَ أَنتِ، أَظُنُّکَ مِنْ تُرکِيا؟
– نَعَم، وَ إسمِي جودت.»
شَرحُ المُفرَدات:
مِنْ أينَ أنتِ: از كجا هستی؟ اهل كجا هستی؟/ مالِيزيا: مالزی/ الصِّين: چين/ بِلجِيكا: بلژيك/ إسبانيا: اسپانيا/ البُوسنَة: بوسنی/ كُوسُوفا: كوزوو/ دِلهِي: دهلی/ أَظُنُّ: گمان می كنم، فكر می كنم./
 الحِوار السّادس
«- اَنَامازِن، مُوَظَّفٌ فِي شِرکَةٍ تِجارِيَّة.
– أَهلاً بِکَ، وَ اَنَا سالِم، طالِبٌ فِي مَعهَدِ اللُّغَةِ العَرَبِيَّة.
– أَينَ تَسکُنُ؟
– فِي حَيِّ الرَّوضَة.
– وَ اَنَا أَسکُنُ فِي حَيِّ الزُّهُور.
– اَنَا سَعيدٌ بِلِقائِکَ.»
شَرحُ المُفرَدات:
مُوَظَّف:کارمند؛جمع:مُوَظَّفُونَ/مَعهَد:دانشسرا،آموزشگاه،مدرسه، آکادمی، انستيتو؛جمع:مَعاهِد/ اللُّغَةُالعَرَبِيَّة:زبان عربی/تَسکُنُ:زندگی می کنی./ أَسکُنُ:زندگی می کنم./ حَيّ:منطقه،محله،کوی جمع:أَحياء/ اَنَا سَعيدٌ بِلِقائِکَ:از ديدارت خوشوقتم.

درس چهارم : در بازار:فِي السُّوقِ
 الحِوار:
« الإبن: أَنَا ذاهِبٌ إلَي السُّوقِ يا أُمِّي.
الأُمّ: هَلْ سَتَذهَبُ وَحْدَكَ؟
الإبن: نَعَم، سَأَذهَبُ وَحدِي. أُريدُ أَنْ أَشْتَرِي بَعضَ الْكُتُبِ.
الأُمّ: هُناكَ مَكتَبَةٌ كَبيرَةٌ فِي وَسَطِ الْمَدينَةِ.
الإبن: نَعَم، أَعرِفُ مَكانَها هِيَ أَمامَ الْحَديقَةِ. أَلَيسَ كَذلِك؟
الأُمّ: بَلَی، خُذْ هَذِهِ النُّقُودَ مَعَكَ.
الإبن: شُكراً يا أُمِّي، أَخَذْتُ بَعضَ النُّقُودِ مِنْ والِدِي.
الأُمّ: لا تَتَأَخَّرْ فِي السُّوقِ وَ لاتَلعَبْ فِي الطَّريقِ.
الإبن: لاتَخافِي يا أُمِّي، أَنَا الآنَ رَجُلٌ كَبيرٌ.»[1]
شَرحُ المُفرَدات:
سَتذهبُ وَحدَكَ؟ تنها خواهی رفت؟ / بَعضَ الكتبِ: مقداری كتاب/ هُناكَ: هست، وجود دارد./ مَكتَبَة: كتاب فروشی؛ جمع: مَكتَبات/ أعرِف: می دانم./ الحَديقَة: باغ، پارك/ نُقُود: پول/ لا تَتَأَخَّرْ: دير نكن./ لاتَلعَبْ: بازی نكن./ لاتَخافِي: نترس.
 النَّصّ:
« فِي اليَومِ الماضي ذَهبتُ مَعَ أَبِي إلَی سُوقِ الْخَضْراواتِ وَ رَأيتُ بائِعَ الْخَضْراواتِ يَبيعُ الطَّماطَةَ وَ الْباذِنجانَ وَ الْجَزَرَ وَ الْفاصُوليا وَ الْكَرنَبَ وَ اشْتَرَی أَبي مِنْهُ كِيلُو غَراماً مِنَ الطَّماطَةِ وَ كِيلُو غَرامَينِ مِنَ الْباذِنجانِ ثُمَّ ذَهَبْنا إلَی سُوقِ الْفَواكِهِ وَ كانَ يَبيعُ الفاكِهانِيّ (بائِعُ الْفَوكِه) التَّمرَ وَ الْعِنَبَ وَ الْخَوخَ وَ الرُّمَّانَ وَ الْخِيارَ وَ البِطِّيخَ الأصفَرَ وَ البِطِّيخَ الأحمرَ وَ البُرتُقالَ وَ اللَّيمُونَ وَ اشْتَرَی أَبي منْهُ كِيلُوغَراماً مِنَ الْخَوخِ بِمائةِ تُومانٍ. وَ هُناكَ في السُّوقِ رَأيتُ صَديقي أحمَد مَعَ أبِيهِ يَشتَرَيانِ البَيضَ وَ الْجُبنَ وَ الْحَليبَ ، سَلَّمْتُ عَلَيه وَ سَأَلتُهُ: بِكَمْ اِشتَرَيتُما البَيضَ فَقالَ: بِمائةٍ وَ خَمسينَ تُوماناً، بَعدَها أَخبَرَنِي صَديقي بِأَنَّهُ يُريدُ الذَّهابَ مَعَ أَبِيهِ إلَی سُوقِ اللُّحُومِ لِيَشتَرَيا لَحمَ الْبَقَرِ وَ السَّمَكَ وَ الدَّجاجَ، أَمَّا أَنَا فَأَخبَرْتُهُ بِأَنَّنا نُريدُ الذَّهابَ إلَی سُوقِ الأَلبِسَةِ لِيَشتَرِي أَبِي مِنْهُ سِروالاً لِأَخِي وَ قَميصاً لِأُختِي.» [2]
شَرحُ المُفرَدات:
سُوقُ الْخَضْراواتِ: بازار سبزی/ بائِعُ الْخَضْراواتِ: سبزی فروش/ الطَّماطَة: گوجه فرنگی/ الْباذِنجانَ: بادمجان/ الْجَزَر: هويج/ الْفاصُوليا: لوبيا/ الْكَرنَب: كلم/ سُوقُ الْفَواكِهِ: بازار ميوه/ الفاكِهانِيّ: ميوه فروش/ الْخَوخ: هلو/ الرُّمَّانَ: انار/ البِطِّيخُ الأصفَر: خربزه/ البِطِّيخُ الأحمر: هندوانه/ البَيض: تخم مرغ/ الْجُبن: پنير/ الْحَليب: شير/ سَلَّمْتُ عَليه: به او سلام كردم./ سُوقُ اللُّحُومِ: بازار گوشت/ لَحمُ الْبَقَرِ: گوشت گاو/ سُوقُ الأَلبِسَةِ: بازار پوشاك/ سِروال: شلوار/ قَميص: پيراهن؛ جمع: قُمْصان.

جمع آوری:مجیدمومنی