Category: مطالب قرآنی

استقامت در بندگی و عبادت خدا نزول فرشتگان بر مومنین

 

IMG_۲۰۲۱۰۸۰۱_۱۴۱۸۱۹

وقتی گفتیم پروردگار ما الله است باید استقامت کنیم و در این راه شکیبا باشیم تا نزول فرشتگان و مژده دادن آنها شامل حالمان شود و در غیر این صورت و آلودگی به گناه شیاطین را بنا نزدیک میکند و شیاطین ما را هرچه بیشتر بسوی انحراف فکری و عملی سوق می دهند

از فرصتی که خدا برای توبه در نظر گرفته بخوبی استفاده کنیم خداوند توبه کنندگان را دوست دارد .بر ادامه کارهای ما ثواب اصرار  نداشته باشیم

 

 

 

عالم بی عمل و علم بدون عمل

بسم الله الرحمن الرحیم

عالم بى عمل 

Anes

بدون شك تحصيل علم ، مشكلات فراوانى دارد، ولى اين مشكلات هر قدر باشد در برابر بـركـات حـاصـل از عـلم نـاچـيـز اسـت ، بـيـچـارگـى انـسـان روزى خـواهـد بـود كـه زحـمت تـحـصـيـل عـلم را بـر خـود هـمـوار كـنـد، امـا چـيزى از بركاتش عائد او نشود، درست بسان چـهـارپـائى اسـت كـه سـنگينى يك بار كتاب را به پشت خود احساس مى كند. بى آنكه از محتواى آن بهره گيرد.
در بـعـضى از تعبيرات عالم بيعمل به (شجر بلاثمر) (درخت بى ميوه ) يا (سحاب بـلامـطر) (ابر بى باران ) يا شمعى كه مى سوزد و اطراف خود را روشن مى كند ولى خـودش از بـيـن مـى رود، يـا چـهارپائى كه به (طاحونه )(آسياب ) مى بندند و دائما زحمت مى كشد و طى طريق مى كند، اما چون به دور خود مى گردد، هرگز راهى را طى نمى كند و به جائى نمى رسد و مانند اين
تـشـبـيـهـات كـه هـر كـدام بـيـانـگـر گـوشـه اى از سـرنـوشـت شـوم عـالم بـى عمل است .
در روايات اسلامى نيز در نكوهش اين گونه عالمان ، تعبيرات تكان دهنده اى آمده است :
از جـمـله : از رسـول خـدا (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) نـقـل شـده كـه فـرمـود: (هر كس علمش افزوده شود ولى بر هدايتش نيفزايد، اين علم ، جز دورى از خـدا، بـراى او، حاصلى ندارد) (من ازداد علما و لم يزدد هدى لم يزدد من الله الا بـعـدا) در جـاى ديـگـر از امـيـر مـؤ مـنـان عـلى (عـليـه السـلام ) مـى خـوانـيـم : (عـلم با عـمـل تـواءم اسـت ، هـر كـس چـيـزى را مـى دانـد بـايـد بـه آن عـمـل كـند و علم فرياد مى زند و عمل را دعوت مى كند، اگر به او پاسخ مثبت نداد، از آنجا كـوچ مـى كـنـد)!: (العـلم مـقـرون بـالعـمـل ، فـمـن عـلم عمل ، و العلم يهتف بالعمل فان اجابه و الا ارتحل عنه ).
اصـولا از بـعـضـى از روايـات اسـتـفـاده مـى شـود كـه عـالم بـى عـمـل ، شـايـسـتـه نـام (عـالم ) نـيـسـت ، رسـول خـدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: (لا يكون المرء عالما حتى يكون بعلمه عاملا).
و از اين بالاتر آنكه : او تمام مسؤ ليت عالم را بر دوش مى كشد، بى آنكه از مزاياى علم بـهـره مـنـد بـاشـد، لذا در حـديثى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) مى خوانيم كه ضمن خطبه اى بر فراز منبر فرمود:
ايـهـا النـاس ! اذا عـلمـتـم فـاعـمـلوا بـمـا عـلمـتـم لعـلكـم تـهـتـدون ، ان العـالم العـامـل بـغـيـره كـالجـاهـل الحـائر الذى لا يـسـتـفـيـق عـن جـهـله بل قد راءيت ان الحجة عليه اعظم و الحسرة ادوم :
(اى مردم ! هنگامى كه چيزى را دانستيد عمل كنيد تا هدايت يابيد،
زيـرا عـالمـى كـه بـر خـلاف عـلمـش عـمـل مـى كـنـد، مـانـنـد جاهل سرگردانى است كه هرگز از جهلش هشيار نمى شود، بلكه من حجت را بر چنين عالمى بزرگتر، و حسرت را پايدارتر مى بينم )

برگرفته از تفسیر نمونه.

مغضوب عليهم و ضالين كيانند؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

images (26)

(مغضوب عليهم ) و (ضالين ) كيانند؟

   

جدا كردن اين دو از هم در آيات فوق نشان مى دهد كه هر كدام اشاره به گروه مشخصى است .
در اينكه فرق ميان اين دو چيست سه تفسير وجود دارد:
1- از موارد استعمال اين دو كلمه در قرآن مجيد چنين استفاده مى شود كه (مغضوب عليهم ) مرحله اى سختتر و بدتر از ضالين است ، و به تعبير ديگر ضالين گمراهان عادى هستند، و مغضوب عليهم ، گمراهان لجوج و يا منافق ، و به همين دليل در بسيارى از موارد، غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكر شده .
در آيه 106 سوره نحل مى خوانيم و لكن من شرح بالكفر صدرا فعليهم غضب من الله : (آنهائى كه سينه خود را براى كفر گسترده ساختند غضب پروردگار بر آنها است ).
و در آيه 6 سوره فتح آمده است ، و يعذب المنافقين و المنافقات و المشركين و المشركات الظانين بالله ظن السوء عليهم دائرة السوء و غضب الله عليهم و لعنهم و اعدلهم جهنم : (خداوند مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرك و آنها را كه درباره خدا گمان بد مى برند مورد غضب خويش قرار مى دهد، و آنها را لعن مى كند، و از رحمت خويش دور مى سازد، و جهنم را براى آنان آماده ساخته است .
به هر حال مغضوب عليهم آنها هستند كه علاوه بر كفر، راه لجاجت و عناد و دشمنى با حق را مى پيمايند و حتى از اذيت و آزار رهبران الهى و پيامبران در صورت امكان فروگذار نمى كنند آيه 112 سوره آل عمران مى گويد: و بائوا بغضب من الله … ذلك بانهم كانوايكفرون بايات الله و يقتلون الانبياء بغير حق ذلك بما
عصوا و كانوا يعتدون : (غضب خداوند شامل حال آنها (يهود) شد چرا كه به خدا كفر مى ورزيدند و پيامبران الهى را به ناحق مى كشتند).
2- جمعى از مفسران عقيده دارند كه مراد از (ضالين ) منحرفين نصارى و منظور از (مغضوب عليهم ) منحرفان يهودند.
اين برداشت به خاطر موضعگيريهاى خاص اين دو گروه در برابر دعوت اسلام مى باشد، زيرا همانگونه كه قرآن هم صريحا در آيات مختلف بازگو مى كند، منحرفان يهود، كينه و عداوت خاصى نسبت به دعوت اسلام نشان مى دادند، هر چند در آغاز، دانشمندان آنها از مبشران اسلام بودند، اما چيزى نگذشت كه به جهاتى كه اينجا جاى شرح آن نيست از جمله به خطر افتادن منافع ماديشان سرسختترين دشمن شدند، و از هر گونه كار شكنى در پيشرفت اسلام و مسلمين فروگذار نكردند (همانگونه كه امروز نيز موضع گروه صهيونيست در برابر اسلام و مسلمانان همين است ).
و با اين حال تعبير از آنها به (مغضوب عليهم ) بسيار صحيح به نظر مى رسد ولى بايد توجه داشت كه اين تعبير در حقيقت از قبيل تطبيق كلى بر فرد است ، نه انحصار مفهوم مغضوب عليهم در اين دسته از يهود.
اما منحرفان از نصارى كه موضعشان در برابر اسلام تا اين حد سرسختانه نبود، تنها در شناخت آئين حق گرفتار گمراهى شده بودند، از آنها تعبير به ضالين شده كه آن هم از قبيل تطبيق كلى بر فرد است .
در احاديث اسلامى نيز كرارا مغضوب عليهم به يهود و ضالين به منحرفان نصارى تفسير شده است و نكته اش ‍ همانست كه در بالا اشاره شد.
3- اين احتمال نيز وجود دارد كه ضالين به گمراهانى اشاره مى كند كه اصرارى بر گمراه ساختن ديگران ندارند در حالى كه (مغضوب عليهم ) كسانى
هستند كه هم گمراهند و هم گمراه گر، و با تمام قوا مى كوشند ديگران را همرنگ خود سازند!.
شاهد اين معنى آياتى است كه سخن از كسانى مى گويد كه مانع هدايت ديگران به راه راست بودند و به عنوان (يصدون عن سبيل الله ) از آنها ياد شده در آيه 16 سوره شورى مى خوانيم : و الذين يحاجون فى الله من بعد ما استجيب له حجتهم داحضة عند ربهم و عليهم غضب و لهم عذاب شديد: (آنها كه بعد از پذيرش دعوت اسلام از ناحيه مؤ منان ، در برابر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) به مخاصمه و بحثهاى انحرافى بر مى خيزند، حجت و دليلشان در پيشگاه خدا باطل و بى اساس است و غضب خدا بر آنها است و عذاب شديد در انتظارشان خواهد بود.
اما با اين همه چنين به نظر مى رسد كه جامعترين اين تفاسير همان تفسير اول است تفسيرى كه بقيه تفسيرها در آن جمع است و در حقيقت مصداقى از مصاديق آن محسوب مى شود بنابر اين دليلى ندارد كه ما مفهوم وسيع آيه را محدود كنيم .
و الحمد لله رب العالمين

منبع مطلب: تفسیر سوره حمد – تفسیر نمونه

 

الله جامع ترين نام خداوند

بسم الله الرحمن الرحیم

الله جامعترين نام خداوند

10111813400652

 

الله جامعترين نام خداوند  

در جمله بسم الله نخست با كلمه  اسم  روبرو مى شويم كه به گفته علماى ادبيات عرب اصل آن از سمو (بر وزن غلو) گرفته شده كه به معنى بلندى و ارتفاع است ، و اينكه به هر نامى اسم گفته مى شود به خاطر آنست كه مفهوم آن بعد از نامگذارى از مرحله خفا و پنهانى به مرحله بروز و ظهور و ارتفاع مى رسد، و يا به خاطر آنست كه لفظ با نامگذارى ، معنى پيدا مى كند و از مهمل و بى معنى بودن در مى آيد و علو و ارتفاع مى يابد.


به هر حال بعد از كلمه اسم ، به كلمه (الله ) برخورد مى كنيم كه جامعترين نامهاى خدا است ،

زيرا بررسى نامهاى خدا كه در قرآن مجيد و يا ساير منابع اسلامى آمده نشان مى دهد كه هر كدام از آن يك بخش خاص از صفات خدا را منعكس مى سازد، تنها نامى كه اشاره به تمام صفات و كمالات الهى ، يا به تعبير ديگر جامع صفات جلال و جمال است همان الله مى باشد.
به همين دليل اسماء ديگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى كلمه (الله ) گفته مى شود به عنوان نمونه :
(غفور) و (رحيم ) كه به جنبه آمرزش خداوند اشاره مى كند (فان الله غفور رحيم بقره 226).
(سميع ) اشاره به آگاهى او از مسموعات ، و (عليم ) اشاره به آگاهى او از همه چيز است (فان الله سميع عليم بقره 227). (بصير)، علم او را به همه ديدنيها بازگو مى كند (و الله بصير بما تعملون حجرات 18). (رزاق )، به جنبه روزى دادن او به همه موجودات اشاره مى كند و (ذوالقوه ) به قدرت او، و مبين به استوارى افعال و برنامه هاى او (ان الله هو الرزاق ذو القوة المتين زاريات 58).
و بالاخره (خالق ) و (بارء) اشاره به آفرينش او و (مصور) حاكى از صورتگريش مى باشد (هو الله الخالق البارى المصور له الاسماء الحسنى حشر24).
آرى تنها (الله ) است كه جامعترين نام خدا مى باشد، لذاملاحظه مى كنيم در يك آيه بسيارى از اين اسماء، وصف (الله ) قرار مى گيرند هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤ من المهيمن العزيز الجبار المتكبر: (او است الله كه معبودى جز وى نيست او است حاكم مطلق ، منزه از ناپاكيها، از هر گونه ظلم و بيدادگرى ايمنى بخش ، نگاهبان همه چيز، توانا و شكست ناپذير، قاهر بر همه موجودات و با عظمت ).
يكى از شواهد روش جامعيت اين نام آنست كه ابراز ايمان و توحيد تنها با جمله لا اله الا الله مى توان كرد، و جمله لا اله الا العليم ، الا الخالق ، الا الرازق ) و مانند آن به تنهائى دليل بر توحيد و اسلام نيست ، و نيز به همين جهت است كه
در مذاهب ديگر هنگامى كه مى خواهند به معبود مسلمين اشاره كنند الله را ذكر مى كنند، زيرا توصيف خداوند به الله مخصوص مسلمانان است .

منبع مطلب  از تفسیر سوره حمد – تفسیر نمونه