Category: مذهبی

بسوی کربلا – پیاده تا آسمان

بسوی کربلا – پیاده تا آسمان 

برای دیدن ویدئو روی عنوان کلیک فرمایید

از

ارسال شده در 5 آذر 1391

 

emam Hosien 17

شیعه واقعی از دیدگاه حضرت زهراء علیها السلام

 

شیعه واقعی از دیدگاه حضرت زهراء علیها السلام

 

10365725_330914327058136_753325095671171169_n.jpg

 

 

 

 

 

 

ان کنت تعمل بما امرناک و تنتهی عما زجرناک عنه فانت من شیعتنا و الا فلا
اگز به آنچه ترا به آن فرمان داده ایم عمل می کنی و از آنچه برحذر می داریم دوری کنی از شیعیان ما هستی و الا هرگز
بحارالانوار جلد 68 ص 155

 

کلامی از امیر مومنان علی علیه السلام
من احبنا فلیعمل بعملنا ولیستعن بوالورع ، فانه افضل ما یستعان به فی امر الدنیا و الاخره
هرکس ما را دوست دارد به کردار و عمل ما رفتار نماید و متوسل به تقوا باشد که بهترین مددجویی برای امر دنیا و آخرت است.
Celui qui nous aime doit prendre exemple de nos actes et être pieux , cela est
meilleure recours pour la vie dans ce monde et la vie après la mort
; a dit Imam Ali
ص 104 تحف العقول

جملاتی از امام حسین علیه السلام در خصوص قیام حضرتشان

جملاتی از امام حسین  علیه السلام در خصوص قیام ایشان

281852_736429919750352_8920196299018570501_n

1 – در نخستين روزهايى كه امام حسين(ع)در مدينه, بـراى بـيعت جهت يزيد, در فشار بود, در پاسخ وليد كه پيشنهاد
بيعت بـا يزيد را مطرح كرد, فـرمود: اينك كه مسـلمانان بـه فـرمانروايى مانند يزيد گرفتار شده اند, بايد فاتحه اسلام را خواند(4).
2 – امام ضمن پاسخ نامه هاى كوفيان نوشت:
… امام و پيشواى مسلمانان كسـى اسـت كه بـه كتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـيش گيرد و از حـق پـيروى كرده بـا تمام وجود خويش مطيع فرمان خدا باشد(5).
3 – امام حـسـين(ع)هنگام عزيمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام «بيضه» خطاب به «حر» خطبه اى ايراد كرد و طى آن انگيزه قيام خود را چنين شرح داد:
«مردم! پـيامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حكومت ستـمگرى مواجـه گردد كه حـرام خدا را حـلال شمرده و پـيمان الهى را درهم مى شكند, بـا سنت و قانون پـيامبـر از در مخالفت درآمده در ميان بـندگان خـدا راه گناه و معصـيت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـيش مى گيرد, ولى او در مقابـل چنين حكومتى, بـا عمل و يا بـا گفتار اظهار مخالفت نكند, بـرخـداوند است كه آن فرد(ساكت)را بـه كيفر همان ستمگر(آتش جهنم)محكوم سازد.
مردم! آگاه باشيد اينان(بنى اميه)اطاعت خدا را ترك و پيروى از شيطان را بـر خود فرض نموده اند, فساد را تـرويج و حدود الهى را تعطيل نموده اند

و من بـه هدايت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قيام بـر ضد اين همه فساد و مفسدين كه دين جدم را تغيير داده اند, از ديگران شايسته ترم …» (6).
حاكميت بـنى اميه كه امام در اين سخنان بـه گوشه هايى از آثـار سوء آن اشاره نموده, در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود. امام حسين(ع)در موارد متعددى انگشت روى اين عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت كـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود:

محو سنتها و رواج بدعتها

آن حـضرت پـس از ورود بـه مكه, نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنين نوشت:
«…اينك پيك خود را بـا اين نامه بـه سوى شما مى فرستم, شما را به كتاب خدا و سنت پيامبـر دعوت مى كنم, زيرا در شرائطى قرار گرفته ايم كه سنت پيامبر به كلى از بين رفته و بـدعتها زنده شده است, اگر سخـن مرا بـشنويد, شما را بـه راه راسـت هدايت خـواهم كرد…» (7).

.
حسين بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام «ذى حـسم» در ميان ياران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدين شرح ايراد نمود:
«پـيشامدها همين است كه مى بـينيد, جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتيها آشكار و نيكيها و فضيلتها از محيط ما رخت بر بسته است و از فضيلتها جز اندكى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است. مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى, همچون چراگاهى سنگلاخ, و كم علف, به جايگاه سخت و دشوارى تبـديل شده است.
آيا نمى بينيد كه ديگر بـه حق عمل نمى شود, و از بـاطل اجتناب نمى شود؟! در چـنين وضعى جـا دارد كه شخص بـا ايمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق ديدار پـروردگار بـاشد. در چنين محيط ذلتـبـار و آلوده اى, مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم…» (8).

مسخ هويت دينى مردم

حاكميت زمامداران اموى و اجراى سياست هاى ضد اسلامى توسط آنان, هويت دينى مردم را مسخ كرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـين برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود:
((…مردم بندگان دنيايند, دين بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود, تا زمانى كه معاش و زندگى ماديشان رونق دارد, در اطراف دين گـرد مىآيند, اما زمانى كـه بـا بـلا و گرفتارى آزمايش شوند, دينداران در اقليت هستند.

پاورقی ها :

1 – سـيدعـليخـان مدنى, الدرجـات الرفيعـه, ص 243, ابـن ابـى الحديد, شرح نهج البلاغه, ج8, ص 257 – مسعودى, مروج الذهب, ج3, ص 454 ضمن شرح حال ماءمون عباسى.
2 – ابن ابى الحديد, همان كتاب, ج9, ص 53(خطبه 139) و نيز ج2, ص 44 – 45 – ابن عبـدالبـر, الاستيعاب فى معرفه الاصحاب(در حاشيه الاصابه)ج4, ص 87.
3 – نگاه كنيد به: امام حسين(ع) و جـاهليت نو, جـواد سليمانى, قم, انتشارات يمين.
4 – سيد بن طاووس, اللهوف فى قتلى الطفوف, ص 11.
5 – طبرى, تاريخ الامـم والـمـلـوك, ج6, ص 196 – شـيخ مـفـيد, الارشاد, ص 204.
6 – طبرى, همان كتاب, ص 229 – ابـن اثير, الكامل فى التاريخ, ج4, ص 48.
7 – طبرى, همان كتاب, ص 200.
8 – حسن بـن على بـن شعبـه, تحف العقول, ص 245 – طبـرى, همان كتاب, ص 239.

سوره 52: الطور

 

سوره 52: الطور

4

به نام خداوند رحمتگر مهربان
بسم الله الرحمن الرحيم
سوگند به طور (1)

والطور )1(
و كتابى نگاشته شده (2)

وكتاب مسطور )2(
در طومارى گسترده (3)

في رق منشور )3(
سوگند به آن خانه آباد [خدا] (4)

والبيت المعمور )4(
سوگند به بام بلند [آسمان] (5)

والسقف المرفوع )5(
و آن درياى سرشار [و افروخته] (6)

والبحر المسجور )6(
كه عذاب پروردگارت واقع شدنى است (7)

إن عذاب ربك لواقع )7(
آن را هيچ بازدارندهاى نيست (8)

ما له من دافع )8(
روزى كه آسمان سخت در تب و تاب افتد (9)

يوم تمور السماء مورا )9(
و كوهها [جمله] به حركت درآيند (10)

وتسير الجبال سيرا )10(
پس واى بر تكذيبكنندگان در آن روز (11)

فويل يومئذ للمكذبين )11(
آنان كه به ياوه سرگرمند (12)

الذين هم في خوض يلعبون )12(
روزى كه به سوى آتش جهنم كشيده مىشوند [چه] كشيدنى (13)

يوم يدعون إلى نار جهنم دعا )13(
[و به آنان گويند] اين همان آتشى است كه دروغش مىپنداشتيد (14)

هذه النار التي كنتم بها تكذبون )14(

آيا اين افسون است يا شما [درست] نمىبينيد (15)
أفسحر هذا أم أنتم لا تبصرون )15(

 

به آن درآييد خواه صبر کنید یا صبر نکنید به حال شما يكسان است تنها به آنچه مىكرديد مجازات مىيابيد (16)

اصلوها فاصبروا أو لا تصبروا سواء عليكم إنما تجزون ما كنتم تعملون )16(
پرهيزگاران در باغهايى و [در] ناز و نعمتند (17)

إن المتقين في جنات ونعيم )17(
به آنچه پروردگارشان به آنان داده دلشادند و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است (18)

فاكهين بما آتاهم ربهم ووقاهم ربهم عذاب الجحيم )18(
[به آنان گويند] به [پاداش] آنچه به جاى مىآورديد بخوريد و بنوشيد گواراتان باد (19)

كلوا واشربوا هنيئا بما كنتم تعملون )19(
بر تختهايى رديف هم تكيه زدهاند و حوران درشتچشم را همسر آنان گرداندهايم (20)

متكئين على سرر مصفوفة وزوجناهم بحور عين )20(
و كسانى كه ایمان آوردند و فرزندانشان آنها را در ايمان پيروى كرده اند فرزندانشان را به آنان ملحق خواهيم كرد و چيزى از كار [ها] شان را نمىكاهيم هر كسى در گرو دستاورد خويش است (21 )

والذين آمنوا واتبعتهم ذريتهم بإيمان ألحقنا بهم ذريتهم وما ألتناهم من عملهم من شيء كل امرئ بما كسب رهين )21(
با [هر نوع] ميوه و گوشتى كه دلخواه آنهاست آنان را مدد [و تقويت] مىكنيم (22)
وأمددناهم بفاكهة ولحم مما يشتهون) 22(
در آنجا جامى از دست هم مىربايند [و بر سرش همچشمى مىكنند] كه در آن نه ياوه گويى است و نه گناه (23)

يتنازعون فيها كأسا لا لغو فيها ولا تأثيم )23(
و براى [خدمت] آنان پسرانى است كه بر گردشان همىگردند انگارى آنها مرواريدىاند كه [در صدف] نهفته است (24)

ويطوف عليهم غلمان لهم كأنهم لؤلؤ مكنون )24(
و برخىشان رو به برخى كنند [و] از هم پرسند (25)

وأقبل بعضهم على بعض يتساءلون )25(
گويند ما پيشتر در ميان خانواده خود بيمناك بوديم (26)

قالوا إنا كنا قبل في أهلنا مشفقين )26(
پس خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب گرم [مرگبار] حفظ كرد (27)

فمن الله علينا ووقانا عذاب السموم )27(
ما از ديرباز او را مىخوانديم كه او همان نيكوكار مهربان است (28)

إنا كنا من قبل ندعوه إنه هو البر الرحيم )28(
پس اندرز ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه (29)

فذكر فما أنت بنعمت ربك بكاهن ولا مجنون )29(
يا مىگويند شاعرى است كه انتظار مرگش را مىبريم [و چشم به راه بد زمانه بر اوييم] (30)
أم يقولون شاعر نتربص به ريب المنون )30(
بگو منتظر باشيد كه من [نيز ] با شما از منتظرانم (31)

قل تربصوا فإني معكم من المتربصين )31(
آيا پندارهايشان آنان را به اين [موضعگيرى] وا مىدارد يا [نه] آنها مردمى سركشند (32)

أم تأمرهم أحلامهم بهذا أم هم قوم طاغون )32(
يا مىگويند آن را بربافته [نه] بلكه باور ندارند (33)

أم يقولون تقوله بل لا يؤمنون )33(
پس اگر راست مىگويند سخنى مثل آن بياورند (34)

فليأتوا بحديث مثله إن كانوا صادقين )34(
آيا از هيچ خلق شدهاند يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند (35)

أم خلقوا من غير شيء أم هم الخالقون )35(
آيا آسمانها و زمين را [آنان] خلق كردهاند [نه] بلكه يقين ندارند (36)

أم خلقوا السماوات والأرض بل لا يوقنون )36(
آيا ذخاير پروردگار تو پيش آنهاستيا ايشان تسلط [تام] دارند (37)

أم عندهم خزائن ربك أم هم المصيطرون )37(
آيا نردبانى دارند كه بر آن [بر شوند و] بشنوند پس بايد شنونده آنان برهانى آشكار بياورد (38)
أم لهم سلم يستمعون فيه فليأت مستمعهم بسلطان مبين )38(
آيا خدا را دختران است و شما را پسران (39)

أم له البنات ولكم البنون )39(
آيا از آنها مزدى مطالبه مىكنى و آنان از [تعهد اداى] تاوان گرانبارند (40)

أم تسألهم أجرا فهم من مغرم مثقلون )40(
آيا [علم] غيب پيش آنهاست و آنها مىنويسند (41)

أم عندهم الغيب فهم يكتبون )41(
يا مىخواهند نيرنگى بزنند و [لى] آنان كه كافر شدهاند خود دچار نيرنگ شدهاند (42)

أم يريدون كيدا فالذين كفروا هم المكيدون )42(
آيا ايشان را جز خدا معبودى است منزه استخدا از آنچه [با او] شريك مىگردانند (43)

أم لهم إله غير الله سبحان الله عما يشركون )43(
و اگر پاره سنگى را در حال سقوط از آسمان ببينند مىگويند ابرى متراكم است (44)

وإن يروا كسفا من السماء ساقطا يقولوا سحاب مركوم )44(
پس بگذارشان تا به آن روزى كه در آن بيهوش مىافتند برسند (45)

فذرهم حتى يلاقوا يومهم الذي فيه يصعقون )45(
روزى كه نيرنگشان به هيچوجه به كارشان نيايد و حمايت نيابند (46)

يوم لا يغني عنهم كيدهم شيئا ولا هم ينصرون )46(
و در حقيقت غير از اين [مجازات] عذابى [ديگر] براى كسانى كه ظلم كردهاند خواهد بود ولى بيشترشان نمىدانند [كه آن عذاب چيست] (47)

وإن للذين ظلموا عذابا دون ذلك ولكن أكثرهم لا يعلمون )47(
و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى و هنگامى كه [از خواب] بر مىخيزى به نيايش پروردگارت تسبيح گوى (48)

واصبر لحكم ربك فإنك بأعيننا وسبح بحمد ربك حين تقوم )48(
و [نيز] پارهاى از شب و در فروشدن ستارگان تسبيحگوى او باش (49)

ومن الليل فسبحه وإدبار النجوم )49(