Category: مذهبی

اخلاق و رفتار امام رضا علیه السلام

اخلاق و رفتار امام رضا علیه السلام

téléchargement (1)

منبع مطلب: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

امامان پاک ما در میان مردم و با مردم می زیستند،و عملا به مردم درس زندگی و پاکی و فضیلت می آموختند،آنان الگو و سرمشق دیگران بودند،و با آنکه مقام رفیع امامت آنان را از مردم ممتاز می ساخت،و برگزیده ی خدا و حجت او در زمین بودند در عین حال در جامعه حریمی نمی گرفتند،و خود را از مردم جدا نمی کردند،و به روش جباران انحصار و اختصاصی برای خود قائل نمی شدند،و هرگز مردم را به بردگی و پستی نمی کشاندند و تحقیر نمی کردند…

«ابراهیم بن عباس »می گوید:«هیچگاه ندیدم که امام رضا علیه السلام در سخن بر کسی جفا ورزد،و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند،هرگز نیازمندی را که می توانست نیازش را بر آورده سازد رد نمی کرد،در حضور دیگری پایش را دراز نمی فرمود، هرگز ندیدم به کسی از خدمتکاران و غلامانشان بدگوئی کند،خنده ی او قهقهه نبود بلکه تبسم بود،چون سفره ی غذا به میان می آمد همه ی افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سفره ی خویش می نشاند و آنان همراه با امام غذا می خوردند.شبها کم می خوابید و بیشتر بیدار بود،و بسیاری از شبها تا صبح بیدار می ماند و به عبادت می گذراند،بسیار روزه می داشت و روزه ی سه روز در هر ماه را ترک نمی کرد[1] ،کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت، وبیشتر در شبهای تاریک مخفیانه به فقرا کمک می کرد. [2]

«محمد بن ابی عباد»می گوید:فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود لباس او-در خانه-درشت و خشن بود،اما هنگامیکه در مجالس عمومی شرکت می کرد (لباسهای خوب و متعارف می پوشید) و خود را می آراست. [3]

شبی امام میهمان داشت،در میان صحبت چراغ نقصی پیدا کرد،میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند،امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود:ما گروهی هستیم که میهمانان خود را بکار نمی گیریم. [4]

یکبار شخصی که امام را نمی شناخت در حمام از امام خواست تا او را کیسه بکشد،امام علیه السلام پذیرفت و مشغول شد،دیگران امام را بدان شخص معرفی کردند،و او با شرمندگی به عذرخواهی پرداخت ولی امام بی توجه به عذر خواهی او همچنان او را کیسه می کشید و او را دلداری می داد که طوری نشده است. [5]

شخصی به امام عرض کرد:به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت پدران به شما نمی رسد.

امام فرمود:تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگارآنان را بزرگوار ساخت. [6]

مردی از اهالی بلخ می گوید:در سفر خراسان با امام رضا علیه السلام همراه بودم،روزی سفره گسترده بودند و امام همه ی خدمتگزاران و غلامان حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند.

من به امام عرض کردم:فدایتان شوم.بهتر است اینان بر سفره یی جداگانه بنشینند.فرمود: ساکت باش،پروردگار همه یکی است،پدر و مادر همه یکی است،و پاداش هم باعمال است. [7]

«یاسر»خادم امام می گوید:امام رضا علیه السلام به ما فرموده بود اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما به غذا خوردن مشغول بودید برنخیزید تا غذایتان تمام شود.بهمین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ما را صدا می کرد،و در پاسخ او می گفتند به غذا خوردن مشغولند،و آن گرامی می فرمود بگذارید غذایشان تمام شود. [8]

یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت:من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم،از حج باز گشته ام و خرجی راه تمام کرده ام،اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را بوطنم برسانم،و در آنجا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد،زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده ام.

امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت،و دویست دینار آورد و از بالای در دست خویش را فراز آورد،و آن شخص را خواند و فرمود:این دویست دینار را بگیر و توشه ی راه کن،و به آن تبرک بجوی،و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه بدهی…

آن شخص دینارها را گرفت و رفت،امام از آن اطاق به جای اول بازگشت،از ایشان پرسیدند چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟

فرمود:تا شرمندگی نیاز و سؤال را در او نبینم… [9]

امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمائی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی کردند، و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه یی مبذول می داشتند،و در مسیر زندگی اشتباهاتشان را گوشزد می فرمودند تا هم آنان از بیراهه به راه آیند،و هم دیگران و آیندگان بیاموزند.

«سلیمان جعفری »از یاران امام رضا علیه السلام می گوید:برای برخی کارها خدمت امام بودم، چون کارم انجام شد خواستم مرخص شوم،امام فرمود:امشب نزد ما بمان.

همراه امام به خانه ی او رفتم،هنگام غروب بود،غلامان حضرت مشغول بنائی بودند امام در میان آنها غریبه یی دید،پرسید:این کیست؟عرض کردند:به ما کمک می کند و به او چیزی خواهیم داد.

فرمود:مزدش را تعیین کرده اید؟

گفتند:نه!هر چه بدهیم می پذیرد.

امام بر آشفت و خشمگین شد.من به حضرت عرض کردم:فدایتان شوم خود را ناراحت نکنید. ..

فرمود:من بارها به اینها گفته ام که هیچکس را برای کاری نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرار داد ببندید.کسی که بدون قرار داد و تعیین مزد کاری انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می کند مزدش را کم داده یی،ولی اگر قرار داد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده یی،و در اینصورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی هر چند کم و ناچیز باشد می فهمد که بیشتر پرداخته یی و سپاسگزار خواهد بود. [10]

«احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی »که از بزرگان اصحاب امام رضا علیه السلام محسوب می شود نقل می کند.من با سه تن دیگر از یاران امام خدمتش شرفیاب شدیم،و ساعتی نزد امام نشستیم،چون خواستیم باز گردیم امام به من فرمود:ای احمد!تو بنشین.همراهان من رفتند و من خدمت امام ماندم،و سؤالاتی داشتم بعرض رساندم و امام پاسخ می فرمودند،تا پاسی از شب گذشت،خواستم مرخص شوم،فرمود:می روی یا نزد ما می مانی؟

عرض کردم:هر چه شما بفرمائید،اگر بفرمائید بمان می مانم و اگر بفرمائید برو می روم.

فرمود:بمان،و اینهم رختخواب (و به لحافی اشاره فرمود) .آنگاه امام برخاست و به اطاق خود رفت.من از شوق به سجده افتادم و گفتم:سپاس خدای را که حجت خدا و وارث علوم پیامبران در میان ما چند نفر که خدمتش شرفیاب شدیم تا این حد به من محبت فرمود.

هنوز در سجده بودم که متوجه شدم امام به اطاق من باز گشته است، وقتی برخاستم.حضرت دست مرا گرفت و فشرد و فرمود:

ای احمد!امیر مؤمنان علیه السلام به عیادت «صعصعة بن صوحان » (که از یاران ویژه ی آن حضرت بود) رفت،و چون خواست برخیزد فرمود:«ای صعصعه!از اینکه به عیادت تو آمده ام به برادران خود افتخار مکن-عیادت من باعث نشود که خود را از آنان برتر بدانی-از خدا بترس و پرهیزگار باش،برای خدا تواضع و فروتنی کن خدا ترا رفعت می بخشد» [11] امام علیه السلام با این عمل و سخن خویش هشدار داده است که هیچ عاملی جای خود سازی و تربیت نفس و عمل صالح را نمی گیرد،و به هیچ امتیازی نباید مغرور شد،حتی نزدیکی به امام و عنایت و لطف آن بزرگوار نیز نباید وسیله ی فخر و مباهات و احساس برتری بر دیگران گردد. 


 [1] گویا منظور روزه ی پنجشنبه اول ماه و چهار شنبه ی وسط ماه و پنجشنبه ی آخر ماه است که پیشوایان معصوم فرموده اند کسی که اضافه بر روزه ی ماه مبارک رمضان در هر ماه این سه روز را روزه بگیرد مانند آنستکه همه ی سال روزه باشد.

[2] اعلام الوری ص 314

[3] اعلام الوری ص 315

[4] کافی ج 6 ص 283

[5] مناقب ج 4 ص 362

[6] عیون اخبار الرضا ج 2 ص 174

[7] کافی ج 8 ص 230

[8] کافی ج 6 ص 298

[9] مناقب ج 4 ص 360

[10] کافی ج 5 ص 288

[11] معجم رجال الحدیث ج 2 ص 237- رجال کشی ص 588

سوره قمر به همراه ترجمه آیات

                                                     سوره قمر   به همراه  ترجمه آیات
   

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

نزديك شد قيامت و از هم شكافت ماه (1)

 

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ ﴿1﴾

و هر گاه نشانه‏اى ببينند روى بگردانند و گويند سحرى دايم است (2)

 

وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ ﴿2﴾

و به تكذيب دست زدند و هوسهاى خويش را دنبال كردند و [لى] هر كارى را [آخر] قرارى است (3)

 

وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ ﴿3﴾

و قطعا از اخبار آنچه در آن مايه انزجار [از كفر] است به ايشان رسيد (4)

 

وَلَقَدْ جَاءهُم مِّنَ الْأَنبَاء مَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ ﴿4﴾

حكمت بالغه [حق اين بود] ولى هشدارها سود نكرد (5)

 

حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ ﴿5﴾

پس از آنان روى برتاب روزى كه داعى [حق] به سوى امرى هولناک دعوت مى ‏كند (6)

 

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلَى شَيْءٍ نُّكُرٍ ﴿6﴾

در حالى كه ديدگان خود را پایین انداخته اند چون ملخهاى پراكنده از گورها[ى خود] بیرون مى ‏آيند (7)

 

خُشَّعًا أَبْصَارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ كَأَنَّهُمْ جَرَادٌ مُّنتَشِرٌ ﴿7﴾

به سرعت ‏سوى آن دعوتگر مى‏شتابند كافران مى‏گويند امروز [چه] روز دشوارى است (8)

 

مُّهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكَافِرُونَ هَذَا يَوْمٌ عَسِرٌ ﴿8﴾

پيش از آنان قوم نوح [نيز] به تكذيب پرداختند و بنده ما را دروغگو خواندند و گفتند ديوانه‏اى است و [بسى] آزار كشيد (9)

 

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ ﴿9﴾

پس  پروردگارش را خواند كه من مغلوب شدم به داد من برس (10)

 

فَدَعَا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانتَصِرْ ﴿10﴾

پس درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم (11)

 

فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ ﴿11﴾

و از زمين چشمه‏ها جوشانيديم تا آب [زمين و آسمان] براى امرى كه مقدر شده بود به هم پيوستند (12)

 

وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاء عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ﴿12﴾

و او را بر [كشتى] تخته‏ دار و ميخ‏آجين سوار كرديم (13)

 

وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ ﴿13﴾

[كشتى] زير نظر ما روان بود [اين] پاداش كسى بود كه مورد انكار واقع شده بود (14)

 

تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاء لِّمَن كَانَ كُفِرَ ﴿14﴾

و به راستى آن [سفينه] را بر جاى نهاديم [تا] عبرتى [باشد] پس آيا پندگيرنده‏ اى هست (15)

 

وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿15﴾

پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من] (16)

 

فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿16﴾

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ ايم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست (17)

 

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿17﴾

قوم عاد به تكذيب پرداختند پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من] (18)

 

كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿18﴾

ما بر [سر] آنان در روز شومى به طور مداوم تندبادى توفنده فرستاديم (19)

 

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي يَوْمِ نَحْسٍ مُّسْتَمِرٍّ ﴿19﴾

[كه] مردم را از جا مى ‏كند گويى تنه‏ هاى نخلى بودند كه ريشه‏ كن شده بودند (20)

 

تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِرٍ ﴿20﴾

پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من] (21)

 

فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿21﴾

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرده‏ ايم پس آيا پندگيرنده‏اى هست (22)

 

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿22﴾

قوم ثمود هشداردهندگان را تكذيب كردند (23)

 

كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ ﴿23﴾

و گفتند آيا  بشرى از خودمان را پيروى كنيم در اين صورت ما واقعا در گمراهى و جنون خواهيم بود (24)

 

فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ ﴿24﴾

آيا از ميان ما [وحى] بر او القا شده است [نه] بلكه او دروغگويى گستاخ است (25)

 

أَؤُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ ﴿25﴾

به زودى فردا بدانند دروغگوى گستاخ كيست (26)

 

سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَّنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ ﴿26﴾

ما براى آزمايش آنان [آن] ماده‏ شتر را فرستاديم و [به صالح گفتيم]مراقب آنان باش و شكيبايى كن (27)

 

إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَّهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ ﴿27﴾

و به آنان خبر ده كه آب ميانشان تقسیم شده‏ است هر كدام را آب به نوبت‏ خواهد بود (28)

 

وَنَبِّئْهُمْ أَنَّ الْمَاء قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُّحْتَضَرٌ ﴿28﴾

پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد (29)

 

فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ فَتَعَاطَى فَعَقَرَ ﴿29﴾

پس چگونه بود عذاب من و هشدارها[ى من] (30)

 

فَكَيْفَ كَانَ عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿30﴾

ما بر [سر]شان يك فرياد [مرگبار] فرستاديم و چون گياه خشكيده [كومه‏ها] ريزريز شدند (31)

 

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً وَاحِدَةً فَكَانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ ﴿31﴾

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست (32)

 

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿32﴾

قوم لوط هشداردهندگان را تكذيب كردند (33)

 

كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ﴿33﴾

ما بر [سر] آنان سنگبارانى [انفجارى] فروفرستاديم [و] فقط خانواده لوط بودند كه سحرگاهان  آنها ران جات دادیم (34)

 

إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ حَاصِبًا إِلَّا آلَ لُوطٍ نَّجَّيْنَاهُم بِسَحَرٍ ﴿34﴾

[و اين] رحمتى از جانب ما بود هر كه شاکر باشد بدين‏سان [او را] پاداش مى‏ دهيم (35)

 

نِعْمَةً مِّنْ عِندِنَا كَذَلِكَ نَجْزِي مَن شَكَرَ ﴿35﴾

و [لوط] آنها را از عذاب ما سخت بيم داده بود و[لى] در  باره تهديدها[ى ما] به جدال برخاستند (36)

 

وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمَارَوْا بِالنُّذُرِ ﴿36﴾

و از مهمان[هاى] او كام دل خواستند پس فروغ ديدگانشان را گرفتیم و [گفتيم] [مزه] عذاب و هشدارهاى مرا بچشيد (37)

 

وَلَقَدْ رَاوَدُوهُ عَن ضَيْفِهِ فَطَمَسْنَا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿37﴾

و به راستى كه سپيده ‏دم عذابى پيگير به سر وقت آنان آمد (38)

 

وَلَقَدْ صَبَّحَهُم بُكْرَةً عَذَابٌ مُّسْتَقِرٌّ ﴿38﴾

پس عذاب و هشدارهاى مرا بچشيد (39)

 

فَذُوقُوا عَذَابِي وَنُذُرِ ﴿39﴾

و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم پس آيا پندگيرنده‏ اى هست (40)

 

وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿40﴾

و در حقيقت هشداردهندگان به جانب فرعونيان آمدند (41)

 

وَلَقَدْ جَاء آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ ﴿41﴾

[اما آنها] همه معجزات ما را تكذيب كردند تا چون با اقتدار [گريبان] آنان را گرفتيم (42)

 

كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كُلِّهَا فَأَخَذْنَاهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُّقْتَدِرٍ ﴿42﴾

آيا كافران شما از اينان [كه برشمرديم] برترند يا شما در نوشته‏ ها[ى آسمانى] خط  برائت وامانى دارید (43)

 

أَكُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِّنْ أُوْلَئِكُمْ أَمْ لَكُم بَرَاءةٌ فِي الزُّبُرِ ﴿43﴾

يا مى‏گويند ما گروهی پیروزمندیم [و يار و ياور همديگر]يم (44)

 

أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ ﴿44﴾

زودا كه اين جمع در هم شكسته شود و پشت كنند (45)

 

سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ ﴿45﴾

بلكه موعدشان قيامت است و قيامت [بسى] سخت‏تر و تلخ‏تر است (46)

 

بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ ﴿46﴾

قطعا بزهكاران در گمراهى و جنونند (47)

 

إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلَالٍ وَسُعُرٍ ﴿47﴾

روزى كه در آتش به رو كشيده مى‏شوند [و به آنان گفته مى‏شود] لهيب آتش را بچشيد [و احساس كنيد] (48)

 

يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ ﴿48﴾

ما هر چيزى را به اندازه  و دقیق آفريده‏ ايم (49)

 

إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ ﴿49﴾

و فرمان ما جز يك بار نيست [آن هم] چون چشم به هم زدنى (50)

 

وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ ﴿50﴾

و هم مسلكان شما را سخت به هلاكت رسانديم پس آيا پندگيرنده‏اى هست (51)

 

وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا أَشْيَاعَكُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ ﴿51﴾

و هر چه كرده‏اند در كتابها[ى اعمالشان درج] است (52)

 

وَكُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ ﴿52﴾

و هر کوچک و بزرگى [در آن] نوشته شده است (53)

 

وَكُلُّ صَغِيرٍ وَكَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ ﴿53﴾

در حقيقت  جایگاه مردم پرهيزگار در ميان باغها و نهرها است(54)

 

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ ﴿54﴾

در قرارگاه صدق نزد پادشاهى توانايند (55)

 

فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ ﴿55﴾

   
 

ایات 36 تا 49 سوره هود – متن – ترجمه فارسی و قرائت مجلسی عبدالباسط

ایات 36 تا 49 سوره  هود – متن  – ترجمه فارسی و قرائت مجلسی عبدالباسط

موضوع بخشی زا  سرگذشت حضرت نوح علیه السلام است

از زمانی به حضرت  وحی میشود که  دیگر کسی از قوم وی ایمان نخواهند اورد – خداوند دستور ساختن کشتی را به حضرت نوح میدهد

……….افرادی از قوم ایشان که صحنه ساختن کشتی را مشاهده می  کنند به تمسخر  ایشان می پردازند

آیات  و ترجمه آن را ببینید و تلاوت مجلسی عبدالباسط هم  در اختیار شماست

 

التماس دعا

سایت فرهنگی شهید فرهاد خانی

 

Quran Farsi

                       سوره هود آیات 36 تا 49

و به نوح وحى شد كه از قوم تو جز كسانى كه [تاكنون] ايمان آورده‏اند هرگز [كسى] ايمان نخواهد آورد پس از آنچه مى‏كردند غمگين مباش (36)

وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ ﴿36﴾

و زير نظر ما و [به] وحى ما كشتى را بساز و در باره كسانى كه ستم كرده‏ اند با من سخن مگوى چرا كه آنان غرق شدنى ‏اند (37)

وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ ﴿37﴾

و [نوح] كشتى را مى‏ساخت و هر بار كه اشرافى از قومش بر او مى‏گذشتند او را مسخره مى‏ كردند مى‏گفت اگر ما را مسخره مى‏كنيد ما [نيز] شما را همان گونه كه مسخره مى‏ كنيد مسخره خواهيم كرد (38)

وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ ﴿38﴾

به زودى خواهيد دانست چه كسى را عذابى خواركننده درمى ‏رسد و بر او عذابى پايدار فرود مى‏آيد (39)

فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ ﴿39﴾

تا آنگاه كه فرمان ما دررسيد و تنور فوران كرد فرموديم در آن [كشتى] از هر حيوانى يك جفت با كسانت مگر كسى كه قبلا در باره او سخن رفته است و كسانى كه ايمان آورده‏اند حمل كن و با او جز [عده] اندكى ايمان نياورده بودند (40)

حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ ﴿40﴾

و [نوح] گفت در آن سوار شويد به نام خداست روان‏شدنش و لنگرانداختنش بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است (41)

وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿41﴾

و آن [كشتى] ايشان را در ميان موجى كوه‏آ سا مى‏ برد و نوح پسرش را كه در كنارى بود بانگ درداد اى پسرك من با ما سوار شو و با كافران مباش (42)

وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ ﴿42﴾

گفت به زودى به كوهى پناه مى‏ جويم كه مرا از آب در امان نگاه مى‏دارد گفت امروز در برابر فرمان خدا هيچ نگاهدارنده‏اى نيست مگر كسى كه [خدا بر او] رحم كند و موج ميان آن دو حايل شد و [پسر] از غرق‏ شدگان گرديد (43)

قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ﴿43﴾

و گفته شد اى زمين آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران] خوددارى كن و آب فرو كاست و فرمان گزارده شده و [كشتى] بر جودى قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمكار (44)

وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿44﴾

و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از كسان من است و قطعا وعده تو راست است و تو بهترين داورانى (45)

وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ ﴿45﴾

فرمود اى نوح او در حقيقت از كسان تو نيست او [داراى] كردارى ناشايسته است پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه من به تو اندرز مى‏دهم كه مبادا از نادانان باشى (46)

قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿46﴾

گفت پروردگارا من به تو پناه مى‏ برم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم (47)

قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ ﴿47﴾

گفته شد اى نوح با درودى از ما و بركتهايى بر تو و بر گروه هايى كه با تواند فرود آى و گروه هايى هستند كه به زودى برخوردارشان مى‏كنيم سپس از جانب ما عذابى دردناك به آنان مى‏رسد (48)

قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ﴿48﴾

اين از خبرهاى غيب است كه آن را به تو وحى مى‏كنيم پيش از اين نه تو آن را مى‏دانستى و نه قوم تو پس شكيبا باش كه فرجام [نيك] از آن تقواپيشگان است (49)

تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ﴿49﴾

سوره مبارکه حجر سوره 15 قرآن مجید

18

  سوره مبارکه حجر سوره  15 قرآن مجید

   

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

الف لام راء اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر (1)

 

الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ ﴿1﴾

چه بسا كسانى كه كافر شدند آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند (2)

 

رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ ﴿2﴾

بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان كند پس به زودى خواهند دانست (3)

 

ذَرْهُمْ يَأْكُلُواْ وَيَتَمَتَّعُواْ وَيُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ﴿3﴾

و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر اينكه براى آن اجلى معين بود (4)

 

وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلاَّ وَلَهَا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ ﴿4﴾

هيچ امتى از اجل خويش نه پيش مى‏افتد و نه پس مى‏ماند (5)

مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ ﴿5﴾

و گفتند اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است به يقين تو ديوانه‏اى (6)

وَقَالُواْ يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ ﴿6﴾

اگر راست مى‏گويى چرا فرشته‏ها را پيش ما نمى‏آورى (7)

 

لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿7﴾

فرشتگان را جز به حق فرو نمى‏فرستيم و در آن هنگام ديگر مهلت نيابند (8)

 

مَا نُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ إِلاَّ بِالحَقِّ وَمَا كَانُواْ إِذًا مُّنظَرِينَ ﴿8﴾

بى‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود (9)

 

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿9﴾

و به يقين پيش از تو [نيز] در گروههاى پيشينيان [پيامبرانى] فرستاديم (10)

 

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الأَوَّلِينَ ﴿10﴾

و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مى‏گرفتند (11)

 

وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ ﴿11﴾

بدين گونه آن [استهزا] را در دل بزهكاران راه مى‏دهيم (12)

 

كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ ﴿12﴾

[كه] به او ايمان نمى‏آورند و راه [و رسم] پيشينيان پيوسته چنين بوده است (13)

 

لاَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينَ ﴿13﴾

و اگر درى از آسمان بر آنان مى‏گشوديم كه همواره از آن بالا مى‏رفتند (14)

 

وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِم بَابًا مِّنَ السَّمَاء فَظَلُّواْ فِيهِ يَعْرُجُونَ ﴿14﴾

قطعا مى‏گفتند در حقيقت ما چشم‏بندى شده‏ايم بلكه ما مردمى هستيم كه افسون شده‏ايم (15)

 

لَقَالُواْ إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَّسْحُورُونَ ﴿15﴾

و به يقين ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم (16)

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ ﴿16﴾

و آن را از هر شيطان رانده‏شده‏اى حفظ كرديم (17)

 

وَحَفِظْنَاهَا مِن كُلِّ شَيْطَانٍ رَّجِيمٍ ﴿17﴾

مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابى روشن او را دنبال مى‏كند (18)

 

إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ ﴿18﴾

و زمين را گسترانيديم و در آن كوههاى استوار افكنديم و از هر چيز سنجيده‏اى در آن رويانيديم (19)

 

وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ ﴿19﴾

و براى شما و هر كس كه شما روزى‏دهنده او نيستيد در آن وسايل زندگى قرار داديم (20)

 

وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ ﴿20﴾

و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينه‏هاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه‏اى معين فرو نمى‏فرستيم (21)

 

وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ ﴿21﴾

و بادها را بارداركننده فرستاديم و از آسمان آبى نازل كرديم پس شما را بدان سيراب نموديم و شما خزانه‏دار آن نيستيد (22)

 

وَأَرْسَلْنَا الرِّيَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَسْقَيْنَاكُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِينَ ﴿22﴾

و بى‏ترديد اين ماييم كه زنده مى‏كنيم و مى‏ميرانيم و ما وارث [همه] هستيم (23)

 

وَإنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿23﴾

و به يقين پيشينيان شما را شناخته‏ايم و آيندگان [شما را نيز] شناخته‏ايم (24)

 

وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ ﴿24﴾

و مسلما پروردگار توست كه آنان را محشور خواهد كرد چرا كه او حكيم داناست (25)

 

وَإِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَحْشُرُهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿25﴾

و در حقيقت انسان را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريديم (26)

 

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿26﴾

و پيش از آن جن را از آتشى سوزان و بى‏دود خلق كرديم (27)

 

وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ ﴿27﴾

و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشرى را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو خواهم آفريد (28)

 

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿28﴾

پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد (29)

 

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ ﴿29﴾

پس فرشتگان همگى يكسره سجده كردند (30)

 

فَسَجَدَ الْمَلآئِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿30﴾

جز ابليس كه خوددارى كرد از اينكه با سجده‏كنندگان باشد (31)

 

إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى أَن يَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿31﴾

فرمود اى ابليس تو را چه شده است كه با سجده‏كنندگان نيستى (32)

 

قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ ﴿32﴾

گفت من آن نيستم كه براى بشرى كه او را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفريده‏اى سجده كنم (33)

 

قَالَ لَمْ أَكُن لِّأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿33﴾

فرمود از اين [مقام] بيرون شو كه تو رانده‏شده‏اى (34)

 

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿34﴾

و تا روز جزا بر تو لعنت باشد (35)

 

وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ ﴿35﴾

گفت پروردگارا پس مرا تا روزى كه برانگيخته خواهند شد مهلت ده (36)

 

قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿36﴾

فرمود تو از مهلت‏يافتگانى (37)

 

قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ ﴿37﴾

تا روز [و] وقت معلوم (38)

 

إِلَى يَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿38﴾

گفت پروردگارا به سبب آنكه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى‏آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت (39)

 

قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿39﴾

مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را (40)

 

إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ﴿40﴾

فرمود اين راهى است راست [كه] به سوى من [منتهى مى‏شود] (41)

 

قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ ﴿41﴾

در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند (42)

 

إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿42﴾

و قطعا وعده‏گاه همه آنان دوزخ است (43)

 

وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿43﴾

[دوزخى] كه براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معين از آنان [وارد مى‏شوند] (44)

 

لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّكُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ ﴿44﴾

بى‏گمان پرهيزگاران در باغها و چشمه‏سارانند (45)

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ ﴿45﴾

[به آنان گويند] با سلامت و ايمنى در آنجا داخل شويد (46)

ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ ﴿46﴾

و آنچه كينه [و شائبه‏هاى نفسانى] در سينه‏هاى آنان است بركنيم برادرانه بر تختهايى روبروى يكديگر نشسته‏اند (47)

وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ ﴿47﴾

نه رنجى در آنجا به آنان مى‏رسد و نه از آنجا بيرون رانده مى‏شوند (48)

 

لاَ يَمَسُّهُمْ فِيهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِينَ ﴿48﴾

به بندگان من خبر ده كه منم آمرزنده مهربان (49)

 

نَبِّىءْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿49﴾

و اينكه عذاب من عذابى است دردناك (50)

 

وَ أَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الأَلِيمَ ﴿50﴾

و از مهمانان ابراهيم به آنان خبر ده (51)

 

وَنَبِّئْهُمْ عَن ضَيْفِ إِبْراَهِيمَ ﴿51﴾

هنگامى كه بر او وارد شدند و سلام گفتند [ابراهيم] گفت ما از شما بيمناكيم (52)

 

إِذْ دَخَلُواْ عَلَيْهِ فَقَالُواْ سَلامًا قَالَ إِنَّا مِنكُمْ وَجِلُونَ ﴿52﴾

گفتند مترس كه ما تو را به پسرى دانا مژده مى‏دهيم (53)

 

قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ ﴿53﴾

گفت آيا با اينكه مرا پيرى فرا رسيده است بشارتم مى‏دهيد به چه بشارت مى‏دهيد (54)

 

قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَن مَّسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ ﴿54﴾

گفتند ما تو را به حق بشارت داديم پس از نوميدان مباش (55)

 

قَالُواْ بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُن مِّنَ الْقَانِطِينَ ﴿55﴾

گفت چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مى‏شود (56)

 

قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ ﴿56﴾

[سپس] گفت اى فرشتگان [ديگر] كارتان چيست (57)

 

قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿57﴾

گفتند ما به سوى گروه مجرمان فرستاده شده‏ايم (58)

 

قَالُواْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِينَ ﴿58﴾

مگر خانواده لوط كه ما قطعا همه آنان را نجات مى‏دهيم (59)

 

إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعِينَ ﴿59﴾

جز آنش را كه مقدر كرديم او از بازماندگان [در عذاب] باشد (60)

 

إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ ﴿60﴾

پس چون فرشتگان نزد خاندان لوط آمدند (61)

 

فَلَمَّا جَاء آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ ﴿61﴾

[لوط] گفت‏شما مردمى ناشناس هستيد (62)

 

قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ ﴿62﴾

گفتند [نه] بلكه براى تو چيزى آورده‏ايم كه در آن ترديد مى‏كردند (63)

 

قَالُواْ بَلْ جِئْنَاكَ بِمَا كَانُواْ فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿63﴾

و حق را براى تو آورده‏ايم و قطعا ما راستگويانيم (64)

 

وَأَتَيْنَاكَ بَالْحَقِّ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ ﴿64﴾

پس پاسى از شب [گذشته] خانواده‏ات را حركت ده و [خودت] به دنبال آنان برو و هيچ يك از شما نبايد به عقب بنگرد و هر جا به شما دستور داده مى‏شود برويد (65)

 

فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَاتَّبِعْ أَدْبَارَهُمْ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ وَامْضُواْ حَيْثُ تُؤْمَرُونَ ﴿65﴾

و او را از اين امر آگاه كرديم كه ريشه آن گروه صبحگاهان بريده خواهد شد (66)

 

وَقَضَيْنَا إِلَيْهِ ذَلِكَ الأَمْرَ أَنَّ دَابِرَ هَؤُلاء مَقْطُوعٌ مُّصْبِحِينَ ﴿66﴾

و مردم شهر شادى‏كنان روى آوردند (67)

 

وَجَاء أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ ﴿67﴾

[لوط] گفت اينان مهمانان منند مرا رسوا مكنيد (68)

 

قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَيْفِي فَلاَ تَفْضَحُونِ ﴿68﴾

و از خدا پروا كنيد و مرا خوار نسازيد (69)

 

وَاتَّقُوا اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ ﴿69﴾

گفتند آيا تو را [از مهمان كردن] مردم بيگانه منع نكرديم (70)

 

قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ ﴿70﴾

گفت اگر مى‏خواهيد [كارى مشروع] انجام دهيد اينان دختران منند [با آنان ازدواج كنيد] (71)

 

قَالَ هَؤُلاء بَنَاتِي إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ ﴿71﴾

به جان تو سوگند كه آنان در مستى خود سرگردان بودند (72)

 

لَعَمْرُكَ إِنَّهُمْ لَفِي سَكْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿72﴾

پس به هنگام طلوع آفتاب فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت (73)

 

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُشْرِقِينَ ﴿73﴾

و آن [شهر] را زير و زبر كرديم و بر آنان سنگهايى از سنگ گل بارانديم (74)

 

فَجَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِمْ حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ ﴿74﴾

به يقين در اين [كيفر] براى هوشياران عبرتهاست (75)

 

إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّلْمُتَوَسِّمِينَ ﴿75﴾

و [آثار] آن [شهر هنوز] بر سر راهى [داير] برجاست (76)

 

وَإِنَّهَا لَبِسَبِيلٍ مُّقيمٍ ﴿76﴾

بى‏گمان در اين براى مؤمنان عبرتى است (77)

 

إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّلْمُؤمِنِينَ ﴿77﴾

و راستى اهل ايكه ستمگر بودند (78)

وَإِن كَانَ أَصْحَابُ الأَيْكَةِ لَظَالِمِينَ ﴿78﴾

پس از آنان انتقام گرفتيم و آن دو [شهر اكنون] بر سر راهى آشكاراست (79)

فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِينٍ ﴿79﴾

و اهل حجر [نيز] پيامبران [ما] را تكذيب كردند (80)

وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ ﴿80﴾

و آيات خود را به آنان داديم و[لى] از آنها اعراض كردند (81)

وَآتَيْنَاهُمْ آيَاتِنَا فَكَانُواْ عَنْهَا مُعْرِضِينَ ﴿81﴾

و [براى خود] از كوهها خانه‏ هايى مى‏تراشيدند كه در امان بمانند (82)

 

وَكَانُواْ يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا آمِنِينَ ﴿82﴾

پس صبحدم فرياد [مرگبار] آنان را فرو گرفت (83)

 

فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ ﴿83﴾

و آنچه به دست مى‏آوردند به كارشان نخورد (84)

 

فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ﴿84﴾

و ما آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است جز به حق نيافريده ‏ايم و يقينا قيامت فرا خواهد رسيد پس به خوبى صرف نظر كن (85)

 

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ ﴿85﴾

زيرا پروردگار تو همان آفريننده داناست (86)

 

إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلِيمُ ﴿86﴾

و به راستى به تو سبع المثانى [=سوره فاتحه] و قرآن بزرگ را عطا كرديم (87)

 

وَلَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِي وَالْقُرْآنَ الْعَظِيمَ ﴿87﴾

و به آنچه ما دسته‏هايى از آنان [=كافران] را بدان برخوردار ساخته‏ايم چشم مدوز و بر ايشان اندوه مخور و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر (88)

 

لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴿88﴾

و بگو من همان هشداردهنده آشكارم (89)

 

وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ ﴿89﴾

همان گونه كه [عذاب را] بر تقسيم‏ كنندگان نازل كرديم (90)

 

كَمَا أَنزَلْنَا عَلَى المُقْتَسِمِينَ ﴿90﴾

همانان كه قرآن را جزء جزء كردند [به برخى از آن عمل كردند و بعضى را رها نمودند] (91)

 

الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ ﴿91﴾

پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد (92)

 

فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِيْنَ ﴿92﴾

از آنچه انجام مى‏دادند (93)

 

عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿93﴾

پس آنچه را بدان مامورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب (94)

 

فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿94﴾

كه ما [شر] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد (95)

 

إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ ﴿95﴾

همانان كه با خدا معبودى ديگر قرار مى‏دهند پس به زودى [حقيقت را] خواهند دانست (96)

 

الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللّهِ إِلهًا آخَرَ فَسَوْفَ يَعْمَلُونَ ﴿96﴾

و قطعا مى‏دانيم كه سينه تو از آنچه مى‏گويند تنگ مى‏شود (97)

 

وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ ﴿97﴾

پس با ستايش پروردگارت تسبيح گوى و از سجده ‏كنندگان باش (98)

 

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ ﴿98﴾

و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد (99)

 

وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ ﴿99﴾