Category: مذهبی

عصبانی نشو

عصبانی نشو

 images (12)
مردي از اعراب به خدمت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله آمد و از او نصیحتی خواست ، رسول اکرم در جواب او یک جمله
کوتاه فرمود و آن اینکه : لا تغضب . خشم نگیر ! آن مرد به همین قناعت کرد و به قبیله خود برگشت ،

تصادفا وقتی رسید که در
اثر حادثه اي بین قبیله او و یک قبیله دیگر نزاع رخ داده بود و دو طرف صف آرایی کرده و آماده حمله به یکدیگر بودند . آن مرد
روي خوي و عادت قدیم سلاح به تن کرد و در صف قوم خود ایستاد .

در همین حال ، گفتار رسول اکرم به یادش آمد که نباید
خشم و غضب را در خود راه بدهد ، خشم خود را فروخورد و به اندیشه فرو رفت . تکانی خورد و منطقش بیدار شد ، با خود فکر
کرد چرا بی جهت باید دو دسته از افراد بشر به روي یکدیگر شمشیر بکشند ، خود را به صف دشمن نزدیک کرد و حاضر شد
آنچه آنها به عنوان دیه و غرامت می خواهند از مال خود بدهد .

قبیله مقابل نیز که چنین فتوّت و مردانگی را از او دیدند از دعاويخود چشم پوشیدند . غائله ختم شد و آتشی که از غلیان احساسات افروخته شده بود با آب عقل و منطق خاموش گشت .

ماخذ مطلب : بیست گفتارشهید مطهری ، ص 19

سوره المعارج

téléchargement

                                                                               سوره المعارج
   

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 سوال کننده ای  از عذاب واقع ‏شونده ‏اى پرسيد (1)

 

سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿1﴾

كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارنده‏اى نيست (2)

 

لِّلْكَافِرينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿2﴾

[و] از جانب خداوند صاحب درجات [و مراتب] است (3)

 

مِّنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ ﴿3﴾

فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مى‏روند (4)

 

تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ ﴿4﴾

پس صبر كن صبرى نيكو (5)

 

فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا ﴿5﴾

زيرا آنان [عذاب] را دور مى‏ بينند (6)

 

إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا ﴿6﴾

و [ما] نزديكش مى‏بينيم (7)

 

وَنَرَاهُ قَرِيبًا ﴿7﴾

روزى كه آسمانها چون فلز گداخته شود (8)

 

يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاء كَالْمُهْلِ ﴿8﴾

و كوهها چون پشم زده گردد (9)

 

وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ ﴿9﴾

و هيچ دوست صميمى از دوست صميمى [حال] نپرسد (10)

 

وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيمًا ﴿10﴾

آنان را به ايشان نشان مى‏دهند گناهكار آرزو مى‏ك ند كه كاش براى رهايى از عذاب آن روز مى توانست پسران خود را عوض دهد (11)

 

يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذَابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ ﴿11﴾

و [نيز] همسرش و برادرش را (12)

 

وَصَاحِبَتِهِ وَأَخِيهِ ﴿12﴾

و قبيله‏اش را كه به او پناه مى‏دهد (13)

 

وَفَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْويهِ ﴿13﴾

و هر كه را كه در روى زمين است همه را [عوض مى‏داد] و آنگاه خود را رها مى‏كرد (14)

 

وَمَن فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ يُنجِيهِ ﴿14﴾

نه چنين است [آتش] زبانه مى‏كشد (15)

 

كَلَّا إِنَّهَا لَظَى ﴿15﴾

پوست‏سر و اندام را بركننده است (16)

 

نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى ﴿16﴾

هر كه را پشت كرده و روى برتافته (17)

 

تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى ﴿17﴾

و گرد آورده و انباشته [و حسابش را نگاه داشته] فرا مى‏خواند (18)

 

وَجَمَعَ فَأَوْعَى ﴿18﴾

به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‏ تاب] خلق شده است (19)

 

إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ﴿19﴾

چون صدمه‏اى به او رسد عجز و لابه كند (20)

 

إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا ﴿20﴾

و چون خيرى به او رسد بخل ورزد (21)

 

وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا ﴿21﴾

غير از نمازگزاران (22)

 

إِلَّا الْمُصَلِّينَ ﴿22﴾

همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مى‏كنند (23)

 

الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ ﴿23﴾

و همانان كه در اموالشان حقى معلوم است (24)

 

وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ ﴿24﴾

براى سائل و محروم (25)

 

لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿25﴾

و كسانى كه روز جزا را باور دارند (26)

 

وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ ﴿26﴾

و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند (27)

 

وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ ﴿27﴾

چرا كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمى ‏توانند بود (28)

 

إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ ﴿28﴾

و كسانى كه عورت هایی خود را حفظ مى ‏كنند (29)

 

وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ ﴿29﴾

مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت] مورد نكوهش نيستند (30)

 

إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ﴿30﴾

و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد متجاوز است  (31)

 

فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴿31﴾

و كسانى كه امانتها و پيمان خود را مراعات مى ‏كنند (32)

 

وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ﴿32﴾

و آنان كه بر شهادتهاى خود ايستاده‏اند (33)

 

وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ ﴿33﴾

و كسانى كه از  نمازشان مواظبت مى‏ورزند (34)

 

وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ ﴿34﴾

آنها هستند كه در باغهايى [از بهشت] گرامى خواهند بود (35)

 

أُوْلَئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُّكْرَمُونَ ﴿35﴾

چه شده است كه آنان كه كفر ورزيده‏اند به سوى تو شتابان (36)

 

فَمَالِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ ﴿36﴾

گروه گروه از راست و از چپ [هجوم مى‏آورند] (37)

 

عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ الشِّمَالِ عِزِينَ ﴿37﴾

آيا هر يك از آنان طمع مى‏بندد كه در بهشت پر نعمت درآورده شود (38)

 

أَيَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ ﴿38﴾

نه چنين است ما آنان را از آنچه [خود] مى‏دانند آفريديم (39)

 

كَلَّا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّمَّا يَعْلَمُونَ ﴿39﴾

[هرگز] به پروردگار مشرق ها و مغرب ها سوگند ياد مى‏كنم كه ما تواناييم (40)

 

فَلَا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَ ﴿40﴾

كه به جاى آنان بهتر از ايشان را بياوريم و بر ما پيشى نتوانند جست (41)

 

عَلَى أَن نُّبَدِّلَ خَيْرًا مِّنْهُمْ وَمَا نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ ﴿41﴾

پس بگذارشان ياوه گويند و بازى كنند تا روزى را كه وعده اش به آنها داده شده را ملاقات نمايند (42)

 

فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ ﴿42﴾

روزى كه از گورها[ى خود] شتابان برآيند گويى كه آنان به سوى پرچمهاى افراشته مى دوند (43)

 

يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعًا كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ ﴿43﴾

ديدگانشان فرو افتاده [غبار] مذلت آنان را فرو گرفته است اين است همان روزى كه به ايشان وعده داده مى‏ شد (44)

خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ ﴿44﴾

سروده علی معلم بمناسبت میلاد حضرت زهراء علیها السلام

سروده  علی معلم بمناسبت میلاد حضرت زهراء علیها السلام
خبرگزاری فارس: نور جاری تویی از مهر تو گیتی شاداب
نور جاری تویی از مهر تو گیتی شاداب

استاد علی‌ معلم‌دامغانی رئیس فرهنگستان هنر شعری سروده و تقدیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها کرد.

به گزارش خبرگزاری فارس، به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها،  استاد علی‌ معلم‌دامغانی رئیس فرهنگستان هنر شعری سروده و تقدیم به بانوی دو عالم و محبوبه پروردگار متعال کرده است.

این شعر را می‌خوانیم:

شب روزی که سر آمد شب و شب غالب بود
صبح میلاد تو در شعب‌ابی‌طالب بود

در دل خشک‌ترین خاک خدا دریا زاد
شادی شمس و قمر آینه‌شان زهرا زاد

 خود تو دانی که ضمیر است “ک”‌ اعطیناک
با که در گفت و خطاب است خدای لولاک

روی در عین رسول است و یا عین رسول
روی در اهل بتول است و یا بعل بتول

تن نبی جانش وصی واسطشان کوثر پاک
چیست کوثر به نظر روشن روشنگر خاک

آبها در شط و دریاچه و در بحر سترگ
بیشه و مرتع سبزند و کش از نهر بزرگ

سبزپوشان همه از برکت زهرا سبزند
سبزد ارزد نشنیدید چرا می‌ارزند

به فرو چشمه آبند و به فرا چشمه نور
برِ ما سور و سرور‌اند و برِ غیر تنور

تن چو هیمه اگر نور شود نار شود
این اگر گوهر دین گُستی و زُنّار شود

ای تو هم عهد محمد ز علی روی متاب
آفتاب تو به روز است و به شب در مهتاب

حضرت ربط تن و جان گل مولا زهرا
همچو حق خدمت تو بر همه اولا زهرا

همچو نکبا که زغم خاک کند بر سر گاه
خاک بوسان بقیعیم و نجف بر درگاه

نور جاری تویی از مهر تو گیتی شاداب
ای تو چون آب روان تشنه حق را دریاب

وجه حقی تو و بابای تو شویت با تو
مع حقید و ملک رهرو کویت با تو

سبز و سرخند دو فرزند تو و زر زینب
سر و بی برگ و بر از سوگ برادر زینب

سبزه باغ تو را سوخته داغ تو را
سوگ هر لاله که روییده در این باغ تو را

مادر آبی و مامای زمینی زهرا
دختر و مادر آبای امینی زهرا

رؤیت طلعت خورشید به این دیده کور
مهر من چشم بد کفر از آیینت دور

حالیا حرفی از این گنگ مُرَمَّد بشنو
از علی بن علی بن محمد بشنو

انتهای پیام

 

سکوتی شکوهمند

بسم الرحمن الرحیم

سکوتی شکوهمند

images (2)



حکایتی آثار استاد شهید آیۀ الله مرتضی مطهري


زهراي اطهر ، دختر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله
مورد اهانت قرار می گیرد ، خشمگین وارد خانه می شود و با جملاتی که کوه

را از جا می کند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار میدهد و می گوید : پسر ابوطالب ! چرا به گوشه خانه خزیده اي ؟ تو همانی
که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند ، اکنون در برابر مردمی ضعیف سستی نشان می دهی ! اي کاش مرده بودم و چنین روزي را
نمی دیدم ! علی (ع ) خشمگین از ماجراها از طرف همسري که بی نهایت او را عزیز می دارد اینچنین تهییج می شود . این چه
قدرتی است که علی را از جا نمی کند پس از استماع سخنان زهرا با نرمی او را آرام می کند که : نه من فرقی نکرده ام ، من همانم
که بودم ، مصلحت چیز دیگر است ، تا آنجا که زهرا را قانع می کند و از زبان زهرا می شنود : حسبی اللّه و نعم الوکیل

روز دیگري باز فاطمه سلام اللّه علیها ، علی (ع ) را دعوت به قیام می کند در همین حال فریاد مؤ ذن بلند می شود که : اشهد ان رسول اللّه . علی (ع ) به زهرا(س ) فرمود : آیا دوست داري این فریاد خاموش شود ؟ گفت : نه . فرمود : سخن من جز این نیست

منبع : سیری در نهج البلاغه شهید مطهری