Category: اجتماعی

نقش رهبری – امامت – ولایت در اسلام

 

بسم الله الرحمن الرحیم

images (11)

نقش رهبرى در اسلام

در حـديـث مـعـروفـى كـه از امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) نـقـل شـده هنگامى كه سخن از اركان اصلى اسلام به ميان مى آورد (ولايت ) (رهبرى ) را پـنـجـمـيـن و مهمترين ركن معرفى مى كند در حالى كه نماز كه معرف پيوند خلق با خالق اسـت و روزه كـه رمـز مبارزه با شهوات است و زكات كه پيوند خلق با خلق است و حج كه جنبه هاى
اجتماعى اسلام را بيان مى كند چهار ركن اصلى ديگر.
سـپـس امـام (عـليـه السـلام ) اضـافـه مـى كـنـد: (هيچ چيز به اندازه ولايت و رهبرى اهميت ندارد). (چرا كه اجراى اصول ديگر در سايه آن خواهد بود).
و نـيـز بـه هـمـيـن دليـل در حـديـث مـعـروفـى از پـيـامـبـر (صـلى اللّه عـليه و آله و سلّم ) نـقـل شـده : مـن مات بغير امام مات ميتة الجاهلية . (كسى كه بدون امام و رهبر از دنيا برود مرگ او مرگ جاهليت است ).
تـاريـخ نـيـز بـسـيـار بخاطر دارد كه گاهى يك ملت در پرتو رهبرى يك رهبر بزرگ و شـايـسته در صف اول در جهان قرار گرفته ، و گاه همان ملت با همان نيروهاى انسانى و مـنـابـع ديگر بخاطر رهبرى ضعيف و نالايق آنچنان سقوط كرده كه شايد كسى باور نكند اين همان ملت پيشرو است .
مگر عرب جاهلى نبود كه در جهل و بدبختى و فساد و ذلت و نكبت و پراكندگى و انحطاط غـوطـه ور بـود؟ چـرا كـه رهبر لايقى نداشت ، ولى با ظهور رهبر الهى يعنى محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنان راه ترقى و تكامل و عظمت را با سرعت پيمود كه دنيائى را در شگفتى فرو برد، آرى اين است نقش رهبر در آن زمان و اين زمان و هر زمان .
البـتـه خـداوند براى هر عصر و زمانى رهبرى براى نجات و هدايت انسانها قرار داد؟ چرا كـه حكمت او ايجاب مى كند فرمان سعادت بدون ضامن اجرا نباشد، اما مهم اين است كه مردم رهبرشان را بشناسند، و در دام رهبران گمراه و فاسد و مفسد گرفتار نشوند كه نجات از چنگالشان دشوار است .
اعـتقاد شيعه به وجود يك امام معصوم در هر عصر و زمان فلسفه اش همين است آن گونه كه على (عليه السلام ) فرمود: (اللهم بلى لا تخلو الارض من قائم لله بحجة ،
امـا ظـاهـرا مـشـهـورا و امـا خـائفـا مـغـمـورا، لئلا تبطل حجج الله و بيناته . (آرى به خدا سـوگـنـد صـفـحـه روى زمـين هرگز از رهبرى كه با حجت الهى قيام كند خالى نشود، خواه ظـاهـر و آشـكـار باشد يا (بر اثر نداشتن پيروان كافى ) ترسان و پنهان ، تا نشانه هاى الهى و دلائل فرمان او از ميان نرود).
در زمـيـنـه مـعـنـى امـامـت و لزوم آن در جـهـان انـسـانـيـت در جـلد اول ذيل آيه 124 سوره بقره نيز بحث كرده ايم .

نظر امیرالمومنین در خصوص اعطاء و مصرف نابجای اموال

 

بسم الله الرحمن الرحیم

4bhb846005f482280_620C350

نظر امیرالمومنین در خصوص اعطاء و مصرف بیجای اموال

عـلى (عـليـه السـلام ) طـبـق آنـچـه در نـهـج البـلاغـه نـقل شده مى فرمايد

الا ان اعطاء المال فى غير حقه تبذير و اسراف و هو يرفع صاحبه فـىالدنـيـا و يـضـعـه فى الاخرة و يكرمه فى الناس و يهينه عند الله 

(آگاه باشيد مـال را در غـيـر مـورد اسـتـحـقـاق صـرف كـردن ، تـبـذيـر و اسـراف اسـت ، مـمـكـن اسـت اين عـمـل انـسـان را در دنـيـا بلند مرتبه كند اما مسلما در آخرت پست و حقير خواهد كرد، در نظر توده مردم ممكن است سبب اكرام گردد، اما در پيشگاه خدا موجب سقوط مقام انسان خواهد شد.

منظور از ريسمان الهي در قرآن كه همه بايد به آن چنگ زنند، چيست؟

بسم الله الرحمن الرحیم

منظور از ريسمان الهي در قرآن كه همه بايد به آن چنگ زنند، چيست؟

11390355_1458140751166213_2269759335419032107_n

منبع مطلب سایت پرسمان 

http://porseman.org/q/show.aspx?id=176254

امام صادق عليه السلام: رسول خداصلى الله عليه وآله در ميان جمعى از اصحاب نشسته بود كه اَعرابى اى وارد شد و پيش روى آن حضرت زانو زد وگفت: اى رسول خدا، شنيده ام كه خداوند در قرآن فرموده: «همگى به ريسمان الهى چنگ زنيد و پراكنده مشويد».آل عمران (3 )، آيه 103.

منظور از اين ريسمان كه ما به چنگ زدن به آن مأمور شده ايم، چيست؟
پيامبرصلى الله عليه وآله دست بر شانه على بن ابى طالب عليه السلام زد و فرمود: وِلايةُ هذا؛ (-( آن ريسمان)-) ولايت اين مرد است».
در اين هنگام، اعرابى برخاست و مشت هايش را گره كرد و گفت: «گواهى مى دهم كه خدايى جز خداى يكتا نيست، و گواهى مى دهم كه محمد رسول خدا است، و به ريسمان او چنگ مى زنم» و انگشتانش را درهم محكم كرد و فشرد. بحارالانوار، ج 36، ص 19 و 18، ح 11 از تفسير فرات الكوفى.

بعضی ها متاسفانه

بنام خدا

بعضی ها متاسفانه

images (6)

.بعضی ها متاسفانه کارهای خلاف و پست را تحت عنوان اینکه خلافکار دست خودش نیست چون میل به خلاف و گناه داشته توجیه می کنند. میل به بدی ها و میل به خوبی ها در همه هست اگر غیر از این بود که امتحان و آزمایش بندگان خدا معنی نداشت.

میل ها و هوای هوای نفس و انواع انها برای افراد ممکن است متفاوت باشد این ها استعداد های خوب یا بد هستند این ما هستیم که با انتخاب و جهت گیری رفتار خود کدام ها را می خواهیم تقویت کنیم و کدام را قوی نمی کنیم.

مثل ورزشکاری که مثلا یک بازوی خود را مرتبا حرکت بدهید و و با آن آنقدر کار کند یا آن بازو قدرتمند بشود معلوم است که بعد از مدتی قدرت دو بازوی او متفاوت خواهند بود. کسی که حس حسادت خود را آزاد بگذارد و به آن میدان بدهید مشخص است که حسادت تمام وجود او را خواهد گرفت. ولی اگر مرتبا بیاد بیاورد این حس خطرناک است و مخالف رضای خدا بنا براین این حس در او ضعیف خواهد شد. همه میل های ما به بدی ها همینطور است .

نباید به رذایل اخلاقی میدان بدهیم و اگر میل به خلاف شرعی و عمل زشتی داریم نباید آنرا توجیه کنیم. انسان قابل تحول است قابل انحطاط اخلاقی و رفتاری هم هست.

قوم لوط هم اگر احساس پلید خود را تقویت نمی کردند میتوانستند اصلاح شوند و کارشان به نزول عذاب الهی نمی رسید.

در یک حدیث قدسی آمده اگر بنده خدا میل خدا و خواست خدا را بر هوای نقس خود ترجیح بدهد خداوند فرشته ای مامور می کند امور او را اصلاح و مرتب کند / اکر کسی هوای نفس خود را بر رضای خدا ترجیح بدهد و تابع هوای نفس خود بشود خداوند شیطانی از جنس جن یا انسان درکنار او قرار میدهد تا اوضاع او به هم بریزد.

ما انسانها حیوان که نیستم تا تابع بدون قید شرط غرایز خود باشیم ا انسان برای خود معیار تشخص خوب و بد را دارد و رفتار و افکار و کلام خود ا با آنها می سنجد. علاوه بر عقلی که خدا به ما عنایت کرد پیامبران خود را فرستاده تا ما بدانیم راه چیست و چاه جیست و راه درست زندگی را یاد بگیریم و رفتارهایمان را با معیار درست تنظیم کنیم نه با نوع و خصوصیات کم و زیاد هوای نفس و غرایز/

غرایز بما توان حرکت می بخشد………. اما باید بدانیم مقصد کجاست رضایت خدا بندگی خدا و رشد در مسیر درست است یا هواپرستی و برده هیجانات متنوع شدن و سراز جهنم در آوردن

والسلام علی من تبع الهدای