Category: اجتماعی

مردانی بی سر با ما می‌جنگیدند

معجزات نبرد الوعدالصادق
مردانی بی سر با ما می‌جنگیدند

من بارها به فرماندهی گفته‌ام که اظهاراتم عین حقیقت است، در حالی که آنها ما را متهم کردند ما مواد مخدر مصرف کرده و یا از قرص اکس تی سی استفاده کرده‌ایم. معاینات پزشکی متعددی برویمان انجام دادند تا مطمئن شوند ما معتاد به چیزی نیستیم.
خبرگزاری فارس: مردانی بی سر با ما می‌جنگیدند

خبرگزاری فارس – گروه ادبیات انقلاب اسلامی؛ درست 7 سال از جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی با لبنان می گذرد. جنگی که رژیم غاصب اسراییل دیگر عنوان شکست ناپذیری را در آن از دست داده بود. درباره این جنگ کتاب ارزشمندی به نام «معجزات و کرامات نبرد الوعدالصادق» به چاپ رسیده است که به اتفاقات و رخدادهای معجزه وار در این جنگ 33 روزه -که در تابستان 2006 میلادی در لبنان درگرفت- می پردازد. و همچنین مطالعه ای است تطبیقی بین جنگ بزرگ بدر در صدر اسلام و نبرد «الوعدالصادق» از طرف نیروهای حزب الله با رژیم غاصب صهیونیستی.

کتاب کرامت ها و معجزات زیادی را از این جنگ روایت می کند که مصداق این آیه است:

«اگر در راه او به جهاد برخیزند، آنان را نصرت و یاری عطا خواهد فرمود.»/ سوره محمد(ص) آیه 7

روایت زیر از کتاب از زبان سربازان صهیونیستی است:

دانی: ما اشباحی را می دیدیم که با ما می جنگیدند.

مجری برنامه: چگونه ممکن است؟ لطفا کمی بیشتر شرح دهید.

دانی: من بارها و بارها به فرماندهی گفته ام که اظهاراتم عین حقیقت است، در حالی که آن ها ما را متهم کردند که ما مواد مخدر مصرف کرده و یا از قرص اکس تی سی استفاده کرده ایم. به همین منظور معاینات پزشکی متعددی برویمان انجام دادند تا مطمئن شوند که ما معتاد به چیزی نیستیم.

مجری برنامه:‌ دانی! تو به خوبی می دانی که اشباح وجود ندارند، اما تو می توانی از مهارت نیروهای حزب الله در اختفا و سرعت عمل و انتقال آنان صحبت کنی، ولی در مورد اشباح نه، این منطقی نیست!

دانی: من مطمئن هستم که آن ها اشباح بودند، حالا تو می توانی این مساله را برایم تفسیر کنی که آن ها چگونه در آسمان ها پرواز می کردند؟ (مجری برنامه و حاضران می خندند)، آن گاه از یک سرباز دیگر سوال می کند: رافی! تو در گزارش خودت آورده بودی که جنگاورانی را دیده ای که بدون سر بودند که با شما می جنگیدند، این موضوع را چگونه تفسیر می کنی؟

رافی: من تنها کسی نبودم که آن موجودات بدون سر را دیده باشم، بلکه همه افراد یگان ما شاهد این صحنه بودند!

مجری: خب، در آن موقع شما چه کردید؟!

رافی: هیچ! از مواضع مان پا به فرار گذاشتیم.

مجری: آیا قبول داری که صحنه هایی که دیدی در نتیجه استرس، تشنج، ترس و وحشت دوران جنگ بود؟!

رافی: من به شما اطمینان می دهم که تمامی افراد گروه، این رزمندگان بی سر را دیده اند که چگونه به ما حمله می کردند، و خیلی واضح بود که آن ها بدون سر هستند، ضمنا من تنها کسی نبودم که این را دیدم.

دانی و رافی و بقیه افراد گروه را به بیمارستان های فرانسه و سوئیس اعزام کردند تا تصویر این موجودات سر بریده که به آن ها حمله کرده بودند،‌از ذهن و مخیله شان کاملا خارج شود …

*

«معجزات و کرامات نبرد الوعدالصادق» توسط ماجد ناصر الزبیدی نوشته شده و محمدرضا میرزاجان آن را به فارسی ترجمه نموده است و توسط موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت در 224 صفحه به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/
– See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920507000020#sthash.HlqVLEbS.dpuf

دوست دارم بازنده نباشم

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خدایی که هم بخشنده است و هم مهربان

توی افکار خودم غرق شده بودم به عمری که سپری شده به فرصت هایی که از دست رفته فکر می کردم. بخودم می گفتم اگر فلان موقع فلان تصمیم را گرفته بودم الان کلی بنفعم بود. با مثلآ اگر آنروز صبر میکردم بهتر بود. حوادث ریز و درشت زندگی و کلی خاطرات جلوی چشمانم رژه میرفتند. آخرش گفتم خب گذشته ها که گذشت فقط میتوان از تجربه هایش استفاده کرد.
با خودم گفتم آینده را میتوان با استفاده از تجربیات گذشته و فکری عاقلانه و برنامه ریزی درست ساخت.
اما گذشته را میدانم چه قدر فرصت داشته ام ولی آینده چه چقدر فرصت دارم. جوابی برای این یکی ندارم. خب هیچ کس هم جواب این سوال را نمیداند. جز خداوند مهربان.
خدایا کمکم کن . راه درست زندگی را بمن نشان بده. راستی اگه میشد از خدا سوال کرد، راهنمایی خواست. کمک خواست. چقدر خوب بود.
البته خدا بندهایش را دوست داره . ازش درخواست هم میشه کرد. میشود دعا کرد بهر زبونی که بخواهیم. اگه میشد راحت ازش سول کرد و جواب گرفت. از پرسید چطور زندگی کنیم که آخرش پشیمون نشیم. چه راهی را برویم که در آخر کار نبینیم که کل راه را اشتباه رفتیم. چطوری ازش سوال کنم چه جوری ازش جواب بگیرم.

یادم افتاد این خدای مهربون که همه ما را آفریده از هرکسی ما را بهتر میشناسه بهتر از هرکس دیگری میتونه راه را بما نشون بده صبر نکرده ماسرعقل بیاییم و دنبالش بگردیم از او راه را بپرسیم.

خودش از اول خلقت بشر بهترین فرد عاقل ترین فرد و پاکترین آدم و مهربون ترین افراد را انتخاب کرده راه رسم زندگی را راه و چاه جلوی پای بشر را توی یک کتاب آسمانی فرستاده پیش اون انسان پاک در هر دوره ای از تاریخ حیات بشر، که بقیه را راهنمایی کنه اولین پیامبر خود حضرت آدم و آخرین پیامبرهم محمد مصطفی علیه السلام. بعد هم 12 انسان پاک را بعنوان امام و راهنمای بشر تعیین کرده که هرچه ما نیاز داریم بدونیمبرای ما توضیح بدهند.

باز برگشتم سر سوال اولم چه کار کنم ضرر نکنم ضررها میتونن کوچیک باشند یا بزرگ میتونن نقش کوچک توی زندگی داشته باشن یا نقشبزرگ اصلا سود و ضرر اصلی چیه چکنم که اصل زندگی ام یک باخت نباشه ………….

یادم اومد یکی از سوره های کوچک قرآن آخرین کتاب آسمانی که سوره ای است کوچک و دارای مفهومی بزرگ:
بنام خداوند بخشنده و مهربان
قسم به زمان که انسانها همگی در حال زیان و خسران هستند مگر اونهایی که ایمان آوردند و اعمال شایسته را انجام داده و یکدیگررا به حق و صبر (در راه حق) سفارش می کنند

.
بایستی باور کنم که حرف درست و راه نجات همانی است که خداوند نشونمان داده . اگر با اشتباه انس گرفتم. اگر  گناه را دوست دارم اگر وسوسه های شیطانی راه دیگری را در ذائقه من شیرین کرده باید بتونم به شیرینی بد عاقبت مصیبت بار بگویم :: نه یک نه واقعی .
خدایا ما را با اشتباهاتمان که در قلب ذهن ما رسوب کرده و گوش ما به حرف حق بی میل کرده تنها مگذار.
خدایا ما را از تاریکی ها بسوی نور ببر
یا رب العالمین