Author: علی خانی

برشی کوتاه از زندگی امام خمینی از تولد تا رحلت

برشی کوتاه از زندگی امام خمینی از تولد تا رحلت
قطعه شعر امام در ۱۰ سالگی/ حضرت امام برای کمک به میرزاکوچک‌خان پول جمع می‌کردند

تمایلات روح‌الله(امام) نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی است که در نهضت جنگل، ایشان با سخنرانی و سرودن شعر در وصف میرزا، اقدام به جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای حمایت از نهضت جنگل کرده بودند.

خبرگزاری فارس: قطعه شعر امام در ۱۰ سالگی/ حضرت امام برای کمک به میرزاکوچک‌خان پول جمع می‌کردند
 

 

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، امام خمینی (س) در روز بیستم جمادی‌الثانی روز کوثر ولادت فاطمه زهرا (س) 1321ق/ 1281ش، در خانواده‌ای از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت دیده به جهان گشود و در پنج ماهگی، پدرش آقا مصطفی به جرم حمایت از مظلومین به دست اشرار محلی به شهادت رسید.

روح‌الله در آغوش مادری مهربان (بانو هاجر) و سرپرستی عمه‌ای دلسوز (صاحبه خانم) و دایه‌ای پرهیزگار (ننه خاور) پرورش یافت و همزمان آموزشهای اولیه سوارکاری و تفنگداری و تیراندازی را طی کرد.

 

*دوره اول (از 1281- 1300ش)

دوران کودکی و نوجوانی روح‌الله همزمان با بحران‌های سیاسی و اجتماعی ایران سپری شد. وی از همان ابتدای زندگی، با درد و رنج مردم و مشکلات جامعه آشنا بود و تأثر خود را با ترسیم خطوطی به صورت نقاشی بروز می‌داد، و همراه خانواده و اطرافیان در سنگر دفاع ساخته و پرداخته و در کوران حوادث و مسائل به مجاهدی تمام عیار تبدیل می شد.

برخی از حوادث متأثرکننده این دوران مثل بمب‌باران مجلس در نقاشی‌ها و مشقهای خوشنویسی دوران کودکی و نوجوانی او منعکس شده و در دسترس است. از جمله قطعه شعری است در دفترچه یادداشت دوران نوجوانی (9-10 سالگی) با عنوان: «غیرت اسلام کو جنبش ملی کجاست» خطاب به ملت ایران:

 

هان ای ایرانیان، ایران اندر بلاست

مملکت داریوش دستخوش نیکولاست

 

می‌توان از آن نوشته به عنوان اولین بیانیه سیاسی دوران نوجوانی روح‌الله یاد کرد، و دغدغه ذهنی او را راجع به مسائل مملکتی فهمید. تمایلات روح‌الله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدی است که در نهضت جنگل، وی با سخنرانی و سرودن شعر در وصف میرزا، اقدام به جمع‌آوری کمکهای مردمی برای حمایت از نهضت جنگل کرده و بالاخره مصمم می شود که خود شخصاً به نهضت جنگل بپیوندد. و در فرصتی به جنگل سفر می‌کند و پایگاه میرزا را از نزدیک می‌بیند.

 

*تحصیلات روح‌الله

روح‌الله با بهره وری از استعداد فوق‌العاده، رشته‌های مختلف علوم را به سرعت طی کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت 6 سال جهش فوق‌العاده ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیت‌های برجسته حوزه علمیه قم به شمار می‌آمد.

 

*اولین خطابه رسمی روح‌الله

روح‌الله ضمن تحصیل در اراک در ایام 19 سالگی در مراسم بزرگداشت « رکن اعظم مشروطه» مجتهد طباطبائی اولین خطابه خود را قرائت کرد و تحسین حاضرین را برانگیخت. این خطابه در واقع بیانیۀ سیاسی بود که به جهت قدردانی از زحمات و خدمات علمدار مشروطیت از جانب حوزه علمیه اراک از زبان یک طلبه جوان قرائت می‌شد.

از قول روح‌الله نقل شده « … پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر می‌کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله‌ای از آن را باور نداشته باشم 5 و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد … و عده ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی‌ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.» 6

 

*دوره دوم زندگی روح‌الله (از 1300ش-1320)

این دوره از زندگی روح‌الله با هجرت به قم آغاز شده است، با سیاست‌های دین‌زدایی رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در این دوره روح‌الله مشغول تحصیل و تدریس و تألیف کتاب و آشنایی با علمای برجسته مبارزی همچون حاج آقا نورالله اصفهانی و مدرس و برخی دیگر می باشد. در این دوره اختناق رضاخانی؛ هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهمیت آن در آن زمان کمتر از تأسیس حکومت اسلامی در سال 57 نبود. 7

 

*دوره سوم (از 1320-1340)

این دوره از زندگی امام با چهل سالگی آغاز می‌شود و مصادف است با دو حادثه مهم؛ یعنی بروز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، خروج رضاخان از ایران و آغاز سلطنت محمدرضا. بنا بر اعتقاد امام این زمان فرصت مناسبی برای قیام اصلاحی بود.

با همه کوشش‌ها و اقدامات روح‌الله قیام مورد نظر صورت نگرفت. امام در این دوره عالمی است کامل و جامع الشرایط، رهبری است هوشیار با پشتوانه دانش و بینش سیاسی با کوله‌باری از تجربه دوران 20 ساله رضاخانی، که شناخت کاملی از اوضاع ایران و جهان دارد، لذا با صدور بیانیه‌ای در 11 جمادی‌الثانی 1363ق/1323ش زمان مناسب قیام را یادآوری می‌کند: «امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزه‌گرد و شهوتران بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.»

 

*دوره چهارم زندگی امام (از 1340-1368)

این دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز می‌شود یکی رحلت آیت‌الله بروجردی (10 فروردین 1340) – که ضایعه‌ای برای جهان اسلام و در عین حال رفع موانع برای دشمنان ایران و اسلام بود.

دیگری رحلت آیت‌الله کاشانی قهرمان مبازره با استعمار انگلیس که روزگاری نامش لرزه بر اندام دشمنان ایران و اسلام می‌انداخت. همزمان با تسلط امریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم برای اجرای اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با چشم‌اندازی ظاهراً مردم فریب رخ نمود ولی در باطن از اتحاد شومی خبر می داد و تسلط آمریکا و اسرائیل و عوامل آنها را بر کلیه شئون مملکت فراهم می‌کرد. در این زمان امام در برابر اصلاحات آمریکایی به شدت ایستاد و رژیم شاه به تلافی، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به مدرسه فیضیه یورش برد. در این حادثه تعدادی شهید و مجروح شدند. امام در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زد: «من مصمم هستم که از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم.» امام نطق تاریخی خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه ایراد کرد و شاه فرمان خاموش کردن فریاد امام را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگیر و به زندان قصر منتقل شد. صبح 15 خرداد خبر دستگیری امام به تهران و سایر شهرها رسید و مردم به خیابانها ریخته با شعار « یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند و قیام با شدت سرکوب شد و به خون نشست. قیام (15 خرداد 1342) علی‌الظاهر با تبعید رهبر انقلاب به ترکیه و سپس عراق از جوشش و جنبش افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفی فرزند امام در 56 روح تازه ای به جنبش دمید. چاپ مقاله‌ای توهین‌آمیز به امام و روحانیت در 17 دی ماه 1356 در روزنامه اطلاعات اعتراض شدید جامعه مذهبی را برانگیخت و قیام 19 دی ماه 1356 را به دنبال داشت. مراسم چهلم شهدای 19 دی قم به صورت پیامی در تبریز و اصفهان و یزد و شیراز و شهرهای دیگر ادامه یافت و به کشتار فاجعه 17 شهریور 57 منجر شد همچنین فرار شاه و ورود امام را به وطن نوید داد. مردم در پی استقبال بی سابقه خود در بهشت زهرا سخنرانی تاریخی امام خود را شنیدند و حکم سرنوشت‌ساز ایشان را در لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 57 با جان دل گردن نهادند و در پیشگیری از حملات نیروهای رژیم با، مناطق حساس را سنگربندی و در مدت 24 ساعت مبارزه بی امان، طرحهای کودتاچیان را نقش بر آب و هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند. و بالاخره پیروزی قیام 15 خرداد در شب 22 بهمن 57 به گوش رسید.

 

از صبحدم 22 بهمن تا 13 خرداد 1368(رحلت امام) حوادث سنگین بیشماری با محدودیت و نقش خصمانه آمریکا و حمایت همه جانبه دول غربی با کمک گروهها و احزاب متعدد چپ و راست در ایران در مقابله با انقلاب اسلامی بروز کرد. این حوادث آن قدر گسترده بود که در این مختصر نمی‌گنجد، فقط در یک جمله می‌توان گفت هر کدام از آن حوادث به تنهایی می توانست مسیر انقلاب را منحرف کند و به شکست بکشاند، اما الطاف الهی و هوشمندی امام و وفاداری و آگاهی ملت ایران، تمام توطئه‌ها را خنثی کرد به گونه‌ای که ملت ایران، در سال 1368 در حالی که با پیکر مطهر امام خویش پس از 11 سال تحمل سختی‌ها و مشکلات وداع می‌کرد، جمعیت چندین برابر بیشتر از لحظه ورود بود. عشق و پایداری مردم عمیق‌تر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب جدی تر و نظام شان علی رغم همه توطئه‌ها و حوادث پر ثبات تر از هر زمان دیگر بود. روانش شاد و راهش پر رهرو باد .

انتهای پیام

– See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930314000280#sthash.skeKhmY7.dpuf

حرفهای تکان دهنده مجیدی

حرفهای تکان دهنده مجیدی

 


مجید مجیدی کارگردان صاحب نام کشورمان در مراسم اختتامیه اتحادیه رادیو و تلویزیون‌های اسلامی ضمن بیان خاطراتی خواندنی از ساخت فیلم «محمد رسول‌الله»، از کاستی هایی که در این زمینه وجود دارد انتقاد کرد .او همچنین حرف های تکان دهنده ای درباره سیطره فرهنگ غربی و نفوذ ماهواره بیان کرد که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانید:

 

مجید مجیدی

 

*در هفت سال گذشته توفیق این را داشته ام که عمر ناقابل خود را صرف فیلمی به نام «محمد رسول‌الله» و به نام پیامبر عظیم‌الشأن کنم این سال‌ها واقعا به سرعت برق و باد گذشت، گویی هفت روز بیشتر نبود، اما امیدوارم تا پنج ماه دیگر این فیلم اکران عمومی شود. با این نگاه و این انگیزه شروع نکردیم که فقط فیلم می‌سازیم و فکر کردیم آغازگر نهضت فیلم‌سازی در عرصه‌های مختلف در حوزه سینما باشیم.

 

*صادقانه می‌گویم در این فیلم واقعیت از تخیل من جلو زد و آن چیزی که فکر می‌کنم مافوق تصور من اتفاق افتاد و نمونه آن شواهد ظاهری از جمله شهرک عظیمی بود که در جاده اتوبان قم ساخته شد. شهرکی که مکه 1400 سال پیش را با ابعاد یک به یک ساخته است؛ البته شهر مدینه کمی کوچک‌تر بود که بعدها قابل توسعه است. این شهرک به گونه‌ای ساخته شده است که اگر نگهداری شود حداقل 30 سال ماندگار خواهد بود.

 

*در طول این 100 سال اخیر که عرصه رسانه ظهور پیدا کرده است، تنها یک فیلم درخصوص پیامبر عظیم‌الشأن به کارگردانی مصطفی عقاد نزدیک به 40 سال پیش ساخته شده است که زحمات آن مهجور است. اما آن فیلم بیشتر به جنگ‌های پیامبر (ص) می‌پرداخت و کمتر به ابعاد وجودی این پیامبر رحمت‌ للعالمین پرداخته است؛ البته ابعاد وجودی پیامبر بزرگ به قدری وسیع است که حتی در جنگ‌های خود این ابعاد نمود دارد.

 

*چند وقت پیش در ژنو گفتم حتی از دستورات پیامبر(ص) در جنگ‌هایی که بیشتر به ایشان پرداخته شده است می‌توان منشوری اخلاقی استخراج کرد. اما در ابعاد شخصیتی پیامبر متأسفانه اعتقاد من بر این است که بیش از هر چیزی، پیامبر در امت خود مظلوم است. خود همین رسانه‌ها چقدر همت گذاشته‌اند تا وجنات و ابعاد وجودی حضرت در اشکال مختلف کار و تصویر شود. یکی از توفیقات بنده در این فیلم در محضر بسیاری از بزرگان بودن از جمله آیت الله جوادی آملی بود و طی جلساتی که تحت عنوان اخلاق محمدی با ایشان داشتم نکات بسیاری را از ایشان آموختم. ایشان نکته جالبی را فرمودند و آن اینکه اگر سلسله پیامبران ادامه می‌یافت، پیامبر امروز از طریق رسانه تصویر و دوربین پیام خود را ابلاغ می‌کرد. این پیام یک حرف پر مغزی است و نشان‌دهنده‌ی این است که رسانه امروزه چقدر نقش مهمی دارد.

 

*امروزه هالیوود و صهیونیسم بسیاری از مسائل خود را در ابعاد رسانه و به خصوص سینما به دنیا دیکته می‌کند و حتی موضوعات دینی را از منظر خودشان تصویر می‌کند. که نمونه بارز آن فیلم اخیر حضرت نوح (ع) است. وقتی این فیلم را تماشا می‌کردم واقعا بدنم می‌لرزید. واقعا این چه قرائتی از پیامبر خداست؟ به قدری سخیف، نگاه سطحی و مبتذل به این پدیده بزرگ شده بود که آدم تأسف می‌خورد و این از غفلت جهان اسلام و غفلت رسانه‌های رادیو و تلویزیون خودمان است.

 

*در جهت فرهنگ‌سازی پیامبر اسلام (ص) چه اقداماتی در کشور خودمان شده است؟ از آن بدتر کشورهای اسلامی و کشوری مثل ترکیه است که متاسفانه بیش از 90 درصد مسلمان دارد اما فیلم‌ها و سریال‌هایی در آن ساخته می‌شود که همانند اختاپوسی بر روی خانواده‌های همه کشورها چنگ انداخته است. رسانه‌های دشمن حتی وقتی مسلمانان به خیابان‌ها می‌ریزند و به انتشار آثار هالیوودی آن‌ها واکنش نشان می‌دهند، با نشان دادن آن صحنه‌ها جنبه خشونت‌باری از اسلام را به جهانیان معرفی می‌کنند. ما باید در این راه حرکت‌های اساسی کنیم. ما هنرمندان خوبی داریم که اگر مسئولان پا پیش بگذارند می‌توانند اتفاقات بزرگی را رقم بزنند.

در جهت فرهنگ‌سازی پیامبر اسلام (ص) چه اقداماتی در کشور خودمان شده است؟ از آن بدتر کشورهای اسلامی و کشوری مثل ترکیه است که متاسفانه بیش از 90 درصد مسلمان دارد اما فیلم‌ها و سریال‌هایی در آن ساخته می‌شود که همانند اختاپوسی بر روی خانواده‌های همه کشورها چنگ انداخته است

*متاسفانه نزدیک به 80 درصد از مخاطبان ایرانی مخاطبان این برنامه‌ها هستند، حتی برای کشورهای عربی این نشان دهنده هجمه بسیار بزرگی برای کشورهای اسلامی است. خیلی دردناک است کاری با دنیای غرب ندارد، تکلیف غرب مشخص است. آن‌ها به جنگی آمدند که قرار است یک قرائت خشونت‌آمیزی از اسلام اشاعه کنند. قرابتی که هیچ غرابتی با روح تعالی اسلامی ندارد. : سوال بزرگ این است ما چه کرده‌ایم؟ چقدر تلاش کرده‌ایم تا آن اسلام حقیقی که وجوه رحمت‌للعالمین پیامبر است، تصویر کنیم. درست است در حد جشنواره و سمینار زیاد بوده است اما چقدر این سمینارها و نشست‌ها واقعا تأثیر گذاشته است که یک اثر جهانی ساخته شود و با زبان امروز جهان ارتباط برقرار کند؟ در حال حاضر کیفیت مهم است. آثاری خلق کنیم که در عرصه دنیا، دنیای اسلام را به منصه ظهور برسانیم، اما ما فقط عکس‌العمل نباشیم. در طول این سال‌ها فقط عکس‌العمل نشان داده‌ایم. به خاطر روح معرفتی، بسیاری از مردم در خیابان‌ها برای اعتراض ریختند، شعار دادند و پرچم آتش زدند و حتی به سفارتخانه‌ها ریختند اما این‌ها باز تصاویری را پخش کردند و تلاش کردند جنبه خشونت‌باری را از اسلام به جهانیان معرفی کنند. آن‌ها تلاش کردند تا در هر شکلی ما را به انفعال بیاندازند که باز هم پیروز شدند و اما تنها راه مقابله با این جریان انحرافی واقعا این است که همت و حرکت اساسی برداشته شود.

 

* ما در کشورمان هنرمندان بزرگی داریم که اگر مسئولان همت کنند می‌شود عرصه‌های بزرگی را فتح کرد. این سمینارها همیشه هست، خیلی هم خاصیت ندارد در صورتی که باید جریان‌ساز باشد. مهم‌تر اینکه تأثیرگذار باشیم. باید نهضتی را به راه بیاندازیم. اینکه سنگر بیاندازیم و بگوییم دور هم هستیم به نتیجه‌ای نخواهیم رسید، فرصت‌ها را از دست ندهیم. زمان بسیار کوتاه است و آن‌ها همه چیز را از دست ما خواهند گرفت.

 

* باید بگویم بیش از آنکه پیامبر احتیاج داشته باشد ما برایش فیلم بسازیم، جهان امروز نیازمند این است که چهره واقعی پیامبر را بشناسد. تاکنون بسیاری از ما انواع نذرهایی داشته‌ایم که برایمان تقدس دارد اما این سوال را می‌پرسم که تا به حال چه کسی نذر پیامبر کرده است. بنابراین رسالت امروز جوامع اسلامی رسالت بزرگی است. دوربین سلاح بسیار ارزشمندی است. باید کوشش شود کارهای ارزشمندی در این عرصه اتفاق بیافتد.

 

*در فیلم «محمد رسول‌الله» حضور هنرجوها و سیاهی لشکرها که می‌آمدند، یکی از هنرورها که نمی‌دانستم جواهرفروش بوده است و حتی در کویت نیز جواهر فروشی داشته است. وقتی علت حضورش را در این فیلم پرسیدم این گونه شرح داد چند روزی آمده‌ام به عنوان تبرک در این فیلم باشم. این هنرور داوطلبانه به این فیلم آمده بود. چند روزی از این ماجرا گذشت و دوستان به من گفتند که او حتی دستمزد خود را گرفته است. پیش خودم دچار تردید شدم چون زود هم قضاوت می‌کنم. روزی که وی ما را ترک می‌کرد پیش من آمد و گفت خیالتان راحت پولم را هم گرفتم و در ادامه گفت وصیت کرده‌ام که کفن خود را با پولی که در این فیلم کار کرده‌ام بخرم!

بخش سینما و تلویزیون تبیان

 


منبع:برگرفته از ایسنا

 

 

فواید میوه انبه

فواید میوه انبه

1

 

انبه جزو اولین میوه هایی است که در مناطق گرمسیری و استوایی مورد استفاده انسان قرار گرفته است. این روزها انبه به عنوان یک میوه با ارزش تغذیه ای فراوان مورد استفاده قرار گرفته و به عنوان منبع بتاکاروتن (پیش ساز ویتامین A),  ویتامین C  æ  پتاسیم  به حساب می آید.

100 گرم از این میوه دارای 57 کالری انرژی است.

کاهنده فشار خون

این میوه از منابع بسیار خوب پتاسیم به حساب می آید, طوری که مصرف آن به افراد مبتلا به  فشار خون بالا  توصیه می شود.

این میوه اندیس گلایسمی بالایی نیز دارد, یعنی وقتی مصرف شود,  قند خون به یکباره افزایش پیدا می کند æ موجب ترشح هورمون انسولین می شود. با ترشح این هورمون, قند به داخل سلول ها وارد شده و دوباره افت پیدا می کند. به همین دلیل فرد دوباره احساس گرسنگی می کند æ همین موضوع موجب زود به زود گرسنه شدن فرد æ  پرخوری  او می شود.

افراد دیابتی این میوه را باید با احتیاط مصرف کنند, زیرا نیاز به انسولین با خوردن این میوه افزایش پیدا می کند.

میوه ای برای کم خون ها

مشکل کم خونی در افرادی که از گوشت قرمز استفاده نمی کنند, بیشتر دیده می شود. به این افراد توصیه می شود تا از منابع گیاهی  آهن  بیشتر استفاده کنند. به علاوه در کنار مواد غذایی آهن دار گیاهی بهتر است از غذاهایی استفاده شود که جذب این آهن گیاهی را بالا می برند.

در این میان, انبه جزو میوه هایی است که می توان آن را به همراه منابع گیاهی آهن دار مورد استفاده قرار داد.

در هر 100 گرم از این میوه, 37 میلی گرم ویتامین C و 2000 میکروگرم بتاکاروتن وجود دارد که مطالعات نشان داده اند دریافت هم زمان این مواد مغذی با آهن, جذب روده ای این ماده معدنی را افزایش می دهد.

بتاکاروتن در روده با آهن یکی شده و از پیوند آن با ترکیباتی مثل فیتات ها که مانع جذب آهن می شوند, جلوگیری کرده و به این ترتیب برای کم خونی مفید است.

انبه علیه سرطان

مصرف مرتب این میوه از بروز  سرطان رحم  پیش گیری می کند, زیرا خاصیت  آنتی اکسیدانی  دارد.

این میوه به دلیل داشتن ویتامین C و بتاکاروتن, یک سیستم ایمنی بسیار قوی ایجاد می کند. به همین دلیل مصرف مرتب انبه در برنامه غذایی از بروز عفونت های ویروسی و رشد تومورهای بدخیم در بدن جلوگیری می کند.

دریافت مقادیر بالای بتاکاروتن موجب فعالیت هرچه بیشتر سلول های سیستم ایمنی می شود. به این دلیل متخصصان تغذیه, مصرف انبه را به گروه های سنی با سیستم ایمنی ضعیف تر مانند  سالمندانبچه ها  æ  زنان باردار  توصیه می کنند.

میوه انبه

طرز خرید انبه

وقتی می خواهید این میوه را بخرید, اول خوب به انبه ها نگاه کنید. توجه داشته باشید که پوست یکنواختی داشته باشند, البته ممکن است قسمت هایی روی این میوه وجود داشته باشند که به رنگ سبز تیره, زرد و قرمز در آمده است. به علاوه, هنگامی که آن را فشار می دهید, باید پوست این میوه نرم باشد. اگر لکه های سبز تیره روی این میوه باشد, یعنی این میوه به خوبی نرسیده است و می توان آن را در دمای اتاق قرار داد که با گذشت چند روز می رسد و به محض آن که کاملا رسید, می توان آن را به مدت دو هفته در یخچال نگهداری کرد.

در ضمن, برای تسریع در رسیدن این میوه می توانید آن ها را داخل پاکت کاغذی و در دمای اتاق قرار دهید که سرعت فرآیند رسیدن این میوه ها افزایش پیدا می کند.

مودی – روزنامه خراسان

* مطلب مرتبط:

علی علیه السلام مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف

به‌بهانه تنش افرینی‌های برخی شیعه‌نمایان تندرو

 

علی علیه السلام مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف

ما که از علی، علی تر نیستیم! خود صاحب حق می گوید برای وحدت مسلمین سکوت می کنم. البته انتقادش را انجام می دهد ولی اجازه نمی دهد که بین مسلمین دعوا راه بیفتد. بیش از ۳۵ روایت از حضرت امیر «ع» وجود دارد با این مضمون که من سکوت کردم برای اینکه میان امت اسلام اختلاف و شکاف نیفتد.

 

به گزارش پایـگاه جوان انقلابی ؛ متن زیر گـوشه ای از سیره عملی امیرالمومنیـن علیه السلام است که بازخوانی آن در عصر امروز که شیعیان افراطی ،  تندرو و مخالف وحدت و اخوت اسلامی در حال تلاش و تکـاپوی بی سابقـه ای با پول ها و حمایت های شبهه ناک غربی هستند ضروری به نظــر میرسد :
ـ
javanenghelabi - azghadi
ـ
علی (ع) بزرگترین معلم وحدت 

علی (ع) بزرگترین معلم وحدت است. چون در حالی که خار در چشم و استخوان در گلویش بود، باز هم به خاطر مصلحت و وحدت اسلام سکوت کرد. سیاست امیرالمومنین(ع) دفاع از مسلمین در برابر دشمنان اسلام و وحدت اسلامی و گفتگوی انتقادی غیردشمنانه در درون جهان اسلام بوده است. ما هم باید همان کاری که امیرالمومنین (ع) انجام داد، انجام دهیم.

از نظر ما صاحب حق و اولین معترض علی(ع) است. اما خود ایشان در نامه ۶۲ نهج البلاغه می فرماید:

وقتی رسول خدا«ص» از دنیا رفتند بین مسلمانان بر سر حکومت پس از ایشان اختلاف افتاد. من ابتدا باور نمی کردم که در این زمینه اختلافی پیش آید ولی این کار انجام شد. من اعتراض کردم. اول بیعت نکردم. چیزهایی را به یادشان آوردم که خود تایید کردند. اما بعد دیدم که جریان تضعیف اصل اسلام و قرآن در حال تقویت است. خیلی از تازه مسلمان ها به ارتداد افتادند. ترسیدم که موج ارتداد تقویت شود و اصل دین خدا به خطر بیفتد. ترسیدم از اینکه اگر در این لحظه به خاطر اسلام فداکاری نکنم و اجازه بدهم بین مسلمین جنگ داخلی رخ بدهد، اصل اسلام در خطر می افتد. من باید انتخاب می کردم بین خلافت و بقای اصل اسلام. اگر در این شرایط بر حق خود پافشاری کنم، اسلام در خطر می افتد. اگر حکومت به دست من بیفتد بعد از چندسال تمام می شود اما اگر اسلام ضربه بخورد دیگر قابل برگشت نیست. من در آن زمان به تکلیف خود عمل کردم و بیعت کردم و اجازه ندادم که باطل پیشروی کند و حق زائل گردد. (نقل به مضمون)

ـ

اسلام با کمترین غفلت تباه می شد
ابن ابی‌الحدید نقل می‌کند که در جنگ جمل، حضرت امیر (ع) از کوفه به سمت بصره می آمد و فرمود: من به خلفا انتقاد داشتم اما دیدم تحمل آن وضعیت در عین سختی، حتما بسیار مهم تر است از اینکه من با آنان درگیر شوم و بین مسلمین درگیری داخلی بوجود بیاید و سبب خونریزی میان آنان شود. دیدم مردم تازه مسلمان شده اند و اگر من بر سر حکومت – که حق ماست – درگیر شوم، تازه مسلمانان اینگونه برداشت می کنند که اصحاب پیامبر بعد از وی برای قدرت به جان هم افتاده اند. دین مانند مشک پر از شیری است که بسیار آسیب پذیر است و با کمترین غفلت تمام آن تباه و فاسد خواهد شد.
در «المناقب» آمده که ابوالطفیل عامر بن وائله نقل می کند که در روز سقیفه علی با آن اتفاقات مخالف بود. اما وقتی با ابوبکر بیعت شد، از علی شنیدم که گفت به خدا سوگند من از او شایسته تر به حکومت بودم اما شنیدم مردم با ابوبکر بیعت کردند و تبعیت کردم. چون ترسیدم که اگر بر سر حکومت درگیر شوم، مردم دوباره کافر شوند و مسلمانان علیه هم شمشیر بکشند.
ـ
سکوت برای بقای اسم رسول خدا «ص»
ابن ابی الحدید نقل می کند که وقتی فاطمه زهرا «س» به امیرالمومنین «ع» گفتند که باید اعتراض را گسترش دهیم، همزمان صدای اذان می آمد که می گفت اشهد ان محمد رسول الله. حضرت امیر «ع» فرمود: اگر می خواهی که اسم رسول خدا و این اذان بماند باید تحمل و سکوت کنیم.
حضرت امیر «ع» در نامه ۵۸ نهج البلاغه می فرماید: من منتقد این وضعیت هستم. اما هیچ کس حریص تر از من برای وحدت و الفت امت اسلام نیست. خداوند با جریانات بعد از پیامبر «ص» ما را امتحان کرد و من با اعمال خود هدفی جز رضایت و پاداش خداوند نداشتم.
در حکمت ۲۲ نهج البلاغه نیز می فرماید: ما حقی داشتیم و آن را گفتیم. اگر این حق داده شود به وظیفه ام عمل می کنم وگرنه پشت شتر می نشینم و به کار خود مشغول می شوم. در انصاب الاشراف از حضرت امیر «ع» نقل می کند: من می توانستم درگیر شوم اما چنین نکردم. چون ترسیدم که عصر جاهلیت دوباره برگردد. در تعبیر دیگر می فرماید: به خدا سوگند اگر نبود ترس به جان هم افتادن مسلمانان و بازگشت کفر و نابودی دین، سکوت نمی کردم و به شیوه دیگری عمل می کردم.
حضرت امیر «ع» سکوت کردند چون بعد از فوت پیامبر «ص» موج وسیع ارتداد در میان مسلمانان راه افتاد. در سیره ابن هشام از جناب عایشه نقل می کند: بعد از رحلت پیامبر خدا، عرب به ارتداد گرائید و نفاق آشکار شد. مسعودی در مروج الذهب می‌گوید:
موج ارتداد عرب ده روز بعد از رحلت پیامبر شروع شد و به جز مردم مکه و مدینه و اقلیتی از دیگر قبائل، تقریبا همگان از اسلام برگشتند.
ابن اثیر و طبرانی هم می گویند که بعد از پیامبر به جز قریش و ثقیف، بیشتر اعراب به درجات مختلف مرتد شدند. مثلا بعضی در این حد از اسلام برگشتند که گفتند به حکومت اسلامی زکات نمی دهیم یا اینکه گفتند خلیفه را قبول نداریم و …
ـ
تو از کِی دلسوز اسلام شدی؟!
زبیر بن بکّار از محمد بن اسحاق نقل می کند که بعد از جریان سقیفه، یکی از فرزندان ابولهب خدمت علی «ع» آمد و شروع کرد در ستایش علی «ع» و نفی جناب ابوبکر و جناب عمر حرف زدن. در حالی که پیش از این دشمن علی «ع» بود! گفت که حکومت حق علی است. حضرت را به قیام علیه خلیفه اول تحریک کرد و گفت که ما در کنار تو ایستاده ایم. حضرت لحظاتی به او نگاه کردند و فرمودند: « سلامة دینه احبّ الینا من غیره». سالم ماندن اصل اسلام در نظر من مهم تر از حکومت است. شما از کِی طرفدار من شدید؟! شما که تا دیروز در جبهه مخالف اسلام بودید!
همچنین بعد از سقیفه ابوسفیان پدر معاویه از کنار خانه پیامبر «ص» گذشت و گفت: ای خاندان هاشم، ای فرزندان عبدمناف، آیا راضی شدید که این فرومایه فرزند فرومایه حاکم شما شود؟ آمد پیش امیرالمومنین «ع» و گفت: علیه ابوبکر قیام کن و من با تو هستم. استدلال او این بود که قبیله ابوبکر از قبائل دسته دوم است و خلافت باید در قبیله مهمی مثل قبیله ما باشد! حضرت امیر«ع» به او فرمود : تو که رهبر کفر بودی و بعد از فتح مکه از روی ترس مسلمان شدی، از کِی دلسوزتر از ما نسبت به اسلام شده ای؟!
ابوسفیان بعد از اینکه از حضرت امیر «ع» ناامید می شود، سراغ عباس عموی پیامبر «ص» می آید. می گوید: تو به میراث محمد شایسته تر از دیگران هستی. دستت را جلو بیاور تا همین الان با تو بیعت کنم. عباس خندید و گفت: «ای ابوسفیان چیزی را که علی نمی پذیرد، عباس نخواهد پذیرفت.» یعنی من زرنگ تر از تو هستم. رفتی پیش علی تا فتنه راه بیندازی وقتی نتوانستی سراغ من آمده ای.
ـ
ما از علی، علی تر نیستیم!
ما که از علی، علی تر نیستیم! خود صاحب حق می گوید برای وحدت مسلمین سکوت می کنم. البته انتقادش را انجام می دهد ولی اجازه نمی دهد که بین مسلمین دعوا راه بیفتد. بیش از ۳۵ روایت از حضرت امیر «ع» وجود دارد با این مضمون که من سکوت کردم برای اینکه میان امت اسلام اختلاف و شکاف نیفتد.
حضرت امیر «ع» حکومت را هم برای اسلام می خواست. حکومت وسیله است و اسلام هدف. می فرمود اگر بخواهم وسیله را به دست آورم، اصل هدف از بین می رود. برای علی «ع» اسلام مهم تر از حکومت علی بود. الان هم استدلال ما همین است که هدف اصلی که اسلام است، با درگیری مذهبی از بین می رود.
تشیع مساوی است با ولایت علی بن ابی طالب (ع). ولی ولایت علی (ع) هم وسیله ای است برای هدفی بالاتر که اصل اسلام است. نمی شود به اسم حبّ علی(ع) کاری کرد که اصل اسلام که علی (ع) خودش را فدای آن کرد، به خطر بیفتد. اصلا علی(ع) برای رفع اختلاف آمد. علی (ع) منشا اختلاف نیست. ما نباید امیرالمومنین (ع) را به عنوان منشا اختلاف مسلمین معرفی کنیم. علی (ع) مظهر اتحاد است نه مبدا اختلاف.
ـ
حضرت امیر «ع» بین خلفا و معاویه فرق می گذاشت
اختلاف نظرها را باید طبقه بندی کرد. خود حضرت امیر «ع» بین خلفا و معاویه فرق می گذاشت. ایشان منتقد خلفا بودند ولی درگیر نمی شدند. یکی کردن یزید و معاویه با عمر و ابوبکر درست نیست. موضع امیرالمومنین «ع» در برابر خلفا انتقادی است، اما هرگز موضع ایشان در برابر خلفا مانند موضع شان در برابر معاویه نبوده است. خود حضرت امیر «ع» در نهج البلاغه تفاوت میان خلفا و معاویه را بیان می فرماید.
معاویه به حضرت امیر «ع» نامه می نویسد و به ایشان توهین می کند و طعنه می زند که خلفا از تو افضل بوده اند. حضرت امیر «ع» در جواب نمی فرماید که نه، من افضل بوده ام. بلکه می فرماید: در نامه ات نوشته ای که افضل اصحاب فلانی و فلانی هستند. چیزی گفتی که اگر درست باشد به درد تو نمی خورد و اگر غلط باشد باز هم به درد تو نمی خورد. به تو چه که چه کسی افضل است و چه کسی نیست؟! به تو ربطی ندارد که من افضل هستم یا ابوبکر و عمر.
معنی این روایت از حضرت امیر «ع» این است که ایشان اختلاف با خلفا را با اختلاف با معاویه یکی نمی کردند و بین آنها فرق می گذاشتند. این روایت باید برای ما درس باشد که نوع نگاه مان به تاریخ صدر اسلام را اینگونه تنظیم کنیم.
البته نمی خواهیم بگوییم اختلاف حضرت امیر «ع» با خلفا مهم نبوده است. بحث این است که باید اختلافات را طبقه بندی کرد.
ـ
اجتماع امت از خلافت من مهمتر است
عده ای از اصحاب پیامبر «ص» با ابوبکر بیعت نکردند. بُریده یکی از آنان بود. حضرت امیر «ص» به او فرمود: ای بریده هرکاری که اکثر مردم انجام دادند، شما هم انجام دهید. امروز اجتماع امت مهم تر از خلافت من است.
موسی بن عبدالله بن حسن می گوید بعضی اصحاب با جناب ابوبکر بیعت نکردند و به حضرت علی «ع» می گفتند تا شما بیعت نکنید، ما هم بیعت نمی کنیم. حضرت امیر «ع» فرمود: من حرف خودم را زدم. من بیعت می کنم و شما هم بیعت کنید. من سر یک دو راهی هستم که یا باید از خلافت بگذرم یا باید بین مسلمین جنگ راه بیفتد. من اجازه نمی دهم به خاطر خلافت من بین مسلمانان جنگ راه بیفتد.
جناب زبیر به نشانه اعتراض به ماجرای سقیفه با عده ای دیگر از اصحاب در خانه حضرت زهرا «س» تحصن کرده بودند. خود حضرت امیر «ع» آمدند و آنان را راضی به بیعت کردن با جناب ابوبکر کردند.
ـ
ما بیعت کردیم، شما هم بیعت کنید
ابن اثیر درباره ابان بن سعید و عده ای دیگر از اصحاب نقل می کند که اینها افرادی بودند که با جناب ابوبکر بیعت نکردند و می گفتند که هرکاری که بنی هاشم بکند ما هم همان کار را انجام می دهیم. حضرت امیر(ع) فرمود ما بیعت کردیم، شما هم بیعت کنید.

در زمان خلفا به اصحابی مانند سلمان و ابوذر و … پیشنهاد پست های حکومتی می شد. این افراد خدمت حضرت امیر(ع) می رسیدند و برای قبول این پیشنهادات مشورت می کردند که حضرت امیر به آنان می فرمود با حکومت همکاری کنید. امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در سپاه خلفا برای جهاد شرکت می کردند. این بزرگواران هم در فتوحات ایران و هم در فتوحات شمال آفریقا در سپاه خلیفه دوم حضور داشتند.
ـ
همکاری انتقادی حضرت امیر «ع» با خلفا
حضرت امیر(ع) با خلفا همکاری انتقادی داشته است. ایشان به خلفا مشورت می داده و آنان را کمک می کرده است. در جنگ خلیفه دوم با ساسانیان، خلیفه دوم به حضرت امیر(ع) پیشنهاد می دهد که فرماندهی سپاه را بپذیرند که ایشان قبول نمی کنند. خود خلیفه دوم تصمیم گرفت که فرمانده سپاه شود. حضرت امیر (ع) جلوگیری کرد و گفت شما خلیفه مسلمین هستی و نباید در جلوی جبهه بایستی. اگر شما کشته بشوی، کل سپاه اسلام از هم می پاشد.
یعنی حضرت امیر(ع) حتی برای خلفا دلسوزی می کرده است. ایشان منتقد بوده است ولی برای دلسوزی اسلام و مسلمین به خلفا کمک می کرده است. در قضاوت ها خلفا به حضرت امیر(ع) رجوع می دادند و ایشان هم قهر نکرد و کمک می کردند.
خلفا هم با علی (ع) مشورت می‌کردند. در معضلات فقهی و حقوقی، در امور دیوانی و اقتصادی و اجتماعی، در مسئله جنگ و صلح و سیاست خارجی، در مسائل معرفتی، در تفسیر و قرائت قرآن و … با حضرت امیر مشورت می شد و مکرر نقل شده که خلفا نظر علی(ع) را بر سایر اصحاب مقدم می داشتند. . مثلا مبدا قرار گرفتن تاریخ هجری در زمان خلیفه دوم و با نظر حضرت امیر «ع» انجام گرفت. در زمان خلیفه اول هم برای رویارویی با روم، جناب ابوبکر نظر علی(ع) را در مورد زمان و چگونگی مواجهه با روم پذیرفت.
جناب عمر می گوید: پیامبر(ص) به ما می گفت که هروقت اختلافی بین شما پیش آمد به علی مراجعه کنید. این روایت در سی منبع از منابع اهل سنت از خلیفه دوم نقل شده که اگر علی نبود، عمر هلاک می شد.
ـ
بحث ما بر سر حکومت نیست
بعد از قتل خلیفه سوم که نزد حضرت امیر(ع) آمدند تا ایشان خلافت را قبول کند. فرمود دست از سر من بردارید. من هم یکی از شما. هرکه را انتخاب کنید من از همه مطیع تر خواهم بود. من کمک باشم بهتر از اینکه حاکم باشم. معنی این جملات این است که بحث ما بر سر حکومت نیست.
ـ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

S  M  S  :  ۳۰۰۰ ۲۸ ۲۸ ۳۸                     E – mail  :    info@javanenghelabi.ir