Author: علی خانی

عده ای می گویند خانم ها دلشان پاک باشد کافی است

10426594_1422089364735088_5165708739535369533_n
عرض می کنم :

این چه دل پاکی است که به اظاعت از اوامر الهی رضایت نمیده چه دل پاکی است به زندگی مغایر احکام خدا راضی است چه دل پاکی است تابع خدا نیست و تابع خواهش های نفسانی خود است
10 min · J’aime

Ali Khani
دو آیه قرآن به صورت صریح بحث حجاب را مطرح کرده اند. آیه ۳۱ سوره نور و آیه ۵۹ سوره احزاب به طور صریح به این بحث پرداخته اند:

«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[نور/۳۱]

به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعا از آن پيداست و بايد روسرى خود را بر سينه خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن] بى‏نيازند يا كودكانى كه بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نكرده‏اند آشكار نكنند و پاهاى خود را [به گونه‏اى به زمين] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مى‏دارند معلوم گردد اى مؤمنان همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد اميد كه رستگار شويد (31)

«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لازْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛[احزاب/۵۹] اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
À l’instant · J’aime

مسئله چادر و حجاب غیر چادری

مسئله چادر و حجاب غیر چادری

1781992_677701705599359_8191503196014811551_n

یعنی بی چادرا همه جهنمی اندددددد?
11 h · J’aime · 2 Ali Khani غیر چادری ها همه یک جور پوشش ندارند / بعضی شون پوشش نسبتا مناسبی دارند / بعضی دیگه پوشش نامناسبی دارند بهر حال کاملترین پوشش چادره و خانم هایی که خیلی به حجاب خودشون اهمیت میدن برای رضای خدا حجاب کاملتر را انتخاب می کنند گرمای این دنیا را به داغی جهنم ترجیح می دهند 2 h · Modifié · J’aime Pejvak Edalat اینکه بعضیا خیلی جلف لباس میپوشن قبول. ولی اینکه چادر کاملترین پوششه در کدام آزمایشگاه اثبات شده ? 32 min · J’aime Ali Khani نیاز به آزمایشگاه نداره البته مهم و داشتن پوشش کامله اشکالی نداره کسی چادر را بهترین ندونه ولی حد شرعی حجاب را رعایت کنه مهم رعایت رضای خداست 29 min · J’aime Pejvak Edalat ولی خدا تو ادیان دیگه این پوشش رو توصیه و تاکید نکرده 27 min · J’aime Ali Khani مسلمان تمام ادیان الهی قبل و پیامبراشون قبول داره و دوست داره ولی از دین خاتم که آخرین دین و کامل ترین هست پیروی می کنه 25 min · J’aime Ali Khani غربیها هم تا 50 یا 60 سال قبل وضع پوششان بهتر بوده 24 min · J’aime Ali Khani اگر به فیلم های خارجی قدیمی نگاه کنی با امروزشان مقایسه کنی بمرور برهنه تر دارن میشن 24 min · J’aime P Pejvak Edalat مهمتر از وضع پوشش وضع فکر آدمهاست و گرنه اینقدر چادری فاسق و بی چادر پاک میشناسم که نگو و نپرس 20 min · J’aime – بله کسانی هستند که چادر دارند ولی اعتقادی به چادر و حجاب ندارند بدلیل دیگری و مثلا ظاهر سازی و فریب دیگران چادر می پوشند اینها بحث شان جدا حرف ما در خصوص خانم هایی است بدلیل اعتقاد و ایمان چادر دارند یا ممکن جوری دیگر حد شرعی حجاب را رعایت می کنند. ما به بهانه عده ای که چادر دارند ولی از روی اعتقاد و برای حیا و عفت نیست نمی توانیم بگوییم اشکال در حجاب یا چادر است خیر اشکال در بی اعتقادی این دسته است که بدلایلی که خودشان می دانند برای ظاهرسازی خود را چادری نشان می دهند. Ali Khani هر موضوعی در جای خودش مهم این حرف مثل اینه بگی آب خوردن از غذا خوردن مهم تر منطقی این است که برای اثبات یک واقعیت به واقعیت دیگه بی اعتنایی نکنیم 18 min · J’aime Pejvak Edalat ادمین محترم حتما حذفم میکنه با این حرفایی که زدم. جلوی این زبونو نمیتونم بگیرم که 18 min · J’aime Ali Khani خدا هم از ما هم ایمان خواسته هم عمل لازم و ملزوم هم هستند نه ناقض همدیگه 17 min · J’aime Ali Khani هم باید فکرمان را درست کنیم هم عمل خودمان را نه اینکه یکی را بالا ببریم و او یکی را اهمال کنیم 16 min · J’aime Pejvak Edalat بله ایمان خواسته. اما چرا توی هر دینی یه جورشو خواسته? 16 min · J’aime —— ولی ملاک برای من مسلمان آخرین و کاملترین دین خداست Pejvak Edalat رفتار ما از فکر ما نشأت میگیره. اگه فکرمون درست باشه همه چیزمون درسته 15 min · J’aime Ali Khani باید هم فکرمان را درست کنیم و به خودمان زحمت درست رفتار کردن را بدهیم 14 min · J’aime Ali Khani ادیان گذشته مربوط به زمان خودشان بوده و خیلی مسایل هم تحریف شده 13 min · J’aime Pejvak Edalat تحریف ادیان گذشته در حد یه ادعای ثابت نشدست 12 min · J’aime Ali Khani بهر حال اگر به دین اسلام بعنوان کاملترین دین و اخرین دین اعتقاد داریم باید توجیه ها را کنار بگذاریم به وظایف خودمان عمل کنیم آنوقت خواهیم دید خود خدا که صداقت را در رفتار مای ببینه کمکمان می کنه 12 min · J’aime Ali Khani مثلا در مسیحیت انجیل هایی مختلقی در دست هست ولی قران کتاب واحد مسلمانان است بهر حال بحث اصلی این است که اگر فردی مسلمان است باید بدون تعلل و توجیه به وظایف خود عمل کند اگر مسلمان نیست بحث فرق می کند. عمل نکردن به وظایف الهی باعث انحراف فکری و به انکار اعتقادات منتهی میشود 9 min · J’aime Ali Khani موفق باشید و در پناه خدا حرف بیشتر ندارم 8 min · J’aime Ali Khani

زندگینامه امام حسن مجتبی علیه السلام

زندگینامه امام حسن مجتبی علیه السلام

امام حسن (ع ) فرزند امیرمؤ منان على بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است .

 

امام حسن (ع)

ولادت

 

امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود كه خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت كرد. رسول اكرم (ص ) بلافاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش راستش ‍ اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى كرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش – كه یك درم و چیزى افزون بود – نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطرآگین كنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . كنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها كنیه اوست .

 

القاب امام

لقب هاى او: سبط، سید، زكى ، مجتبى است كه از همه معروفتر (مجتبى ) مى باشد.

پیامبر اكرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود كه حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.

امام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درك نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) كه با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .

امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت ، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال كرد، و نزدیك به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت . در این مدت ، معاویه كه دشمن سرسخت على (ع ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشكارا به طلب خلافت ) جنگیده بود؛ به عراق كه مقر خلافت امام حسن (ع ) بود لشكر كشید و جنگ آغاز كرد. ما در این باره كمى بعدتر سخن خواهیم گفت .

امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیكر و بزرگوارى به رسول اكرم (ص ) بسیار مانند بود. وصف كنندگان آن حضرت او را چنین توصیف كرده اند:

(داراى رخسارى سفید آمیخته به اندكى سرخى ، چشمانى سیاه ، گونه اى هموار، محاسنى انبوه ، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیمگون ، اندامى متناسب ، شانه ایى عریض ، استخوانى درشت ، میانى باریك ، قدى میانه ، نه چندان بلند و نه چندان كوتاه . سیمایى نمكین و چهره اى در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها).

ابن سعد گفته است كه (حسن و حسین به رنگ سیاه ، خضاب مى كردند).

كمالات انسانى

امام حسن (ع ) در كمالات انسانى یادگار پدر و نمونه كامل جدّ بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص ) زنده بود، او و برادرش حسین در كنار آن حضرت جاى داشتند، گاهى آنان را بر دوش خود سوار مى كرد و مى بوسید و مى بویید.

از پیغمبر اكرم (ص ) روایت كرده اند كه درباره امام حسن و امام حسین (ع ) مى فرمود: این دو فرزند من ، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند (كنایه از این كه در هر حال امام و پیشوایند).

امام حسن (ع ) بیست و پنج بار حج كرد، پیاده ، در حالى كه اسبهاى نجیب را با او یدك مى كشیدند. هرگاه از مرگ یاد مى كرد مى گریست و هرگاه از قبر یاد مى كرد مى گریست ،. از خدا طلب بهشت مى كرد و به او از آتش جهنم پناه مى برد. چون وضو مى ساخت و به نماز مى ایستاد بدنش به لرزه مى افتاد و رنگش زرد مى شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم كرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت . گفته اند: (امام حسن (ع ) در زمان خودش عابدترین و بى اعتناترین مردم به زیور دنیا بود).

سرشت و طینت امام

در سرشت و طینت امام حسن (ع ) برترین نشانه هاى انسانیت وجود داشت . هر كه او را مى دید به دیده اش بزرگ مى آمد و هر كه با او مراوده ‍ داشت ، بدو محبت مى ورزید و هر دوست یا دشمنى كه سخن یا خطبه او را مى شنید، به آسانى درنگ مى كرد تا او سخن خود را تمام كند و خطبه اش را به پایان برد. محمّد بن اسحاق گفت :

(پس از رسول خدا (ص ) هیچكس ‍ از حیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید. بر در خانه اش فرش ‍ مى گستردند و چون از خانه بیرون مى آمد و آنجا مى نشست راه بسته مى شد و به احترام او كسى از برابرش عبور نمى كرد و او چون مى فهمید؛ بر مى خاست و به خانه مى رفت و آن گاه مردم رفت و آمد مى كردند). در راه مكه از مركبش فرود آمد و پیاده به راه رفتن ادامه داد. در كاروان همه از او پیروى كردند حتى سعد بن ابى وقاص پیاده شد و در كنار آن حضرت راه افتاد.

ابن عباس كه از امام حسن (ع ) مسن تر بود، ركاب اسبشان را مى گرفت و بدین كار افتخار مى كرد و مى گفت : اینها پسران رسول خدایند.

با این شاءن و منزلت ، تواضعش چنان بود كه : روزى بر عده اى مستمند مى گذشت ، آنها پاره هاى نان را بر زمین نهاده و خود روى زمین نشسته بودند و مى خوردند، چون حسن بن على را دیدند گفتند: (اى پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو). امام حسن (ع ) فورا از مركب فرود آمد و گفت : (خدا متكبران را دوست نمى دارد) و با آنان به غذا خوردن مشغول شد. آنگاه آنها را به میهمانى خود دعوت كرد، هم غذا به آنان داد و هم پوشاك .

در جود و بخشش امام حسن (ع ) داستانها گفته اند. از جمله مدائنى روایت كرده كه :

حسن و حسین و عبداللّه بن جعفر به راه حج مى رفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خیمه اى رسیدند كه پیرزنى در آن زندگى مى كرد. از او آب طلبیدند. گفت این گوسفند را بدوشید و شیر آن را با آب بیامیزید و بیاشامید. چنین كردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همین گوسفند را داریم بكشید و بخورید. یكى از آنان گوسفند را ذبح كرد و از گوشت آن مقدارى بریان كرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیرزن گفتند: ما از قریشیم به حج مى رویم . چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیكى رفتار خواهیم كرد. و رفتند. شوهر زن كه آمد و از جریان خبر یافت ، گفت : واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس مى كشى آنگاه مى گویى از قریش بودند؟ روزگارى گذشت و كار بر پیرزن سخت شد، از آن محل كوچ كرد و به مدینه عبورش افتاد. حسن بن على (ع ) او را دید و شناخت . پیش رفت و گفت : مرا مى شناسى ؟ گفت نه . گفت : من همانم كه در فلان روز مهمان تو شدم . و دستور داد تا  گوسفند و  دینار  بسیاری به او دادند. آن گاه او را نزد برادرش حسین بن على فرستاد. آن حضرت نیز همان اندازه به او بخشش فرمود. او را نزد عبداللّه بن جعفر فرستاد او نیز عطایى همانند آنان به او داد.

حلم و گذشت امام حسن (ع ) چنان بود كه به گفته مروان ، با كوهها برابرى مى كرد.

امام حسن (ع)

بیعت مردم با حسن بن على (ع )

هنگامى كه حادثه  ضربت خوردن على (ع ) در مسجد كوفه پیش ‍ آمد و مولى (ع ) بیمار شد به حسن دستور داد كه در نماز بر مردم امامت كند، و در آخرین لحظات زندگى ، او را به این سخنان وصى خود قرار داد:

(پسرم ! پس از من ، تو صاحب مقام و صاحب خون منى ). و حسین و محمّد و دیگر فرزندانش و رؤ ساى شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و كتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس ‍ فرمود:

(پسرم ! رسول خدا دستور داده است كه تو را وصى خود سازم و كتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم . همچنانكه آن حضرت مرا وصى خود ساخته و كتاب و سلاحش را به من داده است و مرا ماءمور كرده كه به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت ، آنها را به برادرت حسین بدهى ).

امام حسن (ع ) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش ، على علیه السلام با مردم سخن بگوید. آنگاه پس از حمد و ثناى بر خداوند متعال و رسول مكرم (ص ) چنین گفت :

(همانا در این شب آن چنان كسى وفات یافت كه گذشتگان بر او سبقت نگرفته اند و آیندگان بدو نخواهند رسید). و آن گاه درباره شجاعت و جهاد و كوشش هایى كه على (ع ) در راه اسلام انجام داد و پیروزیهیى كه در جنگها نصیب وى شد، سخن گفت و اشاره كرد كه از مال دنیا در دم مرگ فقط هفتصد درهم داشت از سهمیه اش از بیت المال ، كه مى خواست با آن خدمتكارى براى اهل و عیال خود تهیه كند.

در این موقع در مسجد جامع كه مالامال از جمعیت بود، عبداللّه بن عباس ‍ بپا خاست و مردم را به بیعت با حسن بن على تشویق كرد. مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت كردند. و این روز، همان روز وفات پدرش ، یعنى روز بیست و یكم رمضان سال چهلم از هجرت بود.

مردم كوفه و بصره و مدائن و عراق و حجاز و یمن همه با میل با حسن بن على بیعت كردند جز معاویه كه خواست از راهى دیگر برود و با او همان رفتار پیش گیرد كه با پدرش پیش گرفته بود.

پس از بیعت مردم ، به ایراد خطبه اى پرداخت و مردم را به اطاعت اهل بیت پیغمبر (ص ) كه یكى از دو یادگار گران وزن و در ردیف قرآن كریم هستند تشویق فرمود، و آنها را از فریب شیطان و شیطان صفتان بر حذر داشت .

بارى ، روش زندگى امام حسن (ع ) در دوران اقامتش در كوفه او را قبله نظر و محبوب دلها و مایه امید كسان ساخته بود. حسن بن على (ع ) شرایط رهبرى را در خود جمع داشت زیرا اولا فرزند رسول خدا (ص ) بود و دوستى او یكى از شرایط ایمان بود، دیگر آنكه لازمه بیعت با او این بود كه از او فرمانبردارى كنند.

امام (ع ) كارها را نظم داد و والیانى براى شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت . امّا زمانى نگذشت كه مردم چون امام حسن (ع ) را مانند پدرش در اجراى عدالت و احكام و حدود اسلامى قاطع دیدند، عده زیادى از افراد با نفوذ به توطئه هاى پنهانى دست زدند و حتى در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حركت به سوى كوفه تحریك نمودند، و ضمانت كردند كه هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن على (ع ) نزدیك شود، حسن را دست بسته تسلیم او كنند یا ناگهان او را بكشند.

خوارج نیز بخاطر وحدت نظرى كه در دشمنى با حكومت هاشمى داشتند در این توطئه ها با آنها همكارى كردند.

در برابر این عده منافق ، شیعیان على (ع ) و جمعى از مهاجر و انصار بودند كه به كوفه آمده و در آنجا سكونت اختیار كرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل – چه در آغاز بعد از بیعت و چه در زمانى كه امام (ع ) دستور جهاد داد – ثابت كردند.

امام حسن (ع ) وقتى طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامه هایى او را به اطاعت و عدم توطئه و خونریزى فرا خواند ولى معاویه در جوانب امام (ع ) تنها به این امر استدلال مى كرد كه (من در حكومت از تو با سابقه تر و در این امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ !).

گاه معاویه در نامه هاى خود با اقرار به شایستگى امام حسن (ع ) مى نوشت : (پس از من خلافت از آن توست زیرا تو از هر كس بدان سزاوارترى ) و در آخرین جوابى كه به فرستادگان امام حسن (ع ) داد این بود كه (برگردید، میان ما و شما بجز شمشیر نیست ).

و بدین ترتیب دشمنى و سركشى از طرف معاویه شروع شد و او بود كه با امام زمانش گردنكشى آغاز كرد. معاویه با توطئه هاى زهرآگین و انتخاب موقع مناسب و ایجاد روح اخلالگرى و نفاق ، توفیق یافت . او با خریدارى وجدانهاى پست و پراكندن انواع دروغ و انتشار روحیه یاءس در مردم سست ایمان ، زمینه را به نفع خود فراهم مى كرد و از سوى دیگر، همه سپاهیانش را به بسیج عمومى فرا خواند.

امام حسن (ع ) نیز تصمیم خود را براى پاسخ به ستیزه جویى معاویه دنبال كرد و رسما اعلان جهاد داد. اگر در لشكر معاویه به كسانى بودند كه به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حكومت شام مى بودند، امّا در لشكر امام حسن (ع ) چهره هاى تابناك شیعیانى دیده مى شد مانند حجر بن عدى ، ابو ایوب انصارى ، و عدى بن حاتم … كه به تعبیر امام (ع ) (یك تن از آنان افزون از یك لشكر بود). امّا در برابر این بزرگان ، افراد سست عنصرى نیز بودند كه جنگ را با گریز جواب مى دادند، و در نفاق افكنى توانایى داشتند، و فریفته زر و زیور دنیا مى شدند. امام حسن (ع ) از آغاز این ناهماهنگى بیمناك بود.

مجموع نیروهاى نظامى عراق را 350 هزار نوشته اند.

امام حسن (ع ) در مسجد جامع كوفه سخن گفت و سپاهیان را به عزیمت بسوى (نخیله ) تحریض فرمود. عدى بن حاتم نخستین كسى بود كه پاى در ركاب نهاد و فرمان امام را اطاعت كرد. بسیارى كسان دیگر نیز از او پیروى كردند.

امام حسن (ع ) عبیداللّه بن عباس را كه از خویشان امام و از نخستین افرادى بود كه مردم را به بیعت با امام تشویق كرد، با دوازده هزار نفر به (مسكن ) كه شمالى ترین نقطه در عراق هاشمى بود اعزام فرمود. امّا وسوسه هاى معاویه او را تحت تاءثیر قرار داد و مطمئن ترین فرمانده امام را، معاویه در مقابل یك میلیون درم كه نصفش را نقد پرداخت به اردوگاه خود كشاند. در نتیجه ، هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهى نیز به دنبال او به اردوگاه معاویه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند.

پس از عبیداللّه بن عباس ، نوبت فرماندهى به قیس بن سعد رسید. لشكریان معاویه و منافقان با شایعه مقتول او، روحیه سپاهیان امام حسن (ع ) را ضعیف نمودند. عده اى از كارگزاران معاویه كه به (مدائن ) آمدند و با امام حسن (ع ) ملاقات كردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را بوسیله امام (ع ) در بین مردم شایع كردند. از طرفى یكى از خوارج تروریست نیزه اى بر ران حضرت امام حسن زد، بحدى كه استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتى سخت در ران آن حضرت پدید آمد. بهر حال وضعى براى امام (ع ) پیش ‍ آمد كه جز (صلح ) با معاویه ، راه حل دیگرى نماند.

بارى ، معاویه وقتى وضع را مساعد یافت ، به حضرت امام حسن (ع ) پیشنهاد صلح كرد. امام حسن (ع ) براى مشورت با سپاهیان خود خطبه اى ایراد فرمود و آنها را به جانبازى و یا صلح – یكى از این دو راه – تحریك و تشویق فرمود. عده زیادى خواهان صلح بودند. عده اى نیز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام ، پیشنهاد صلح معاویه ، مورد قبول امام حسن واقع شد ولى این فقط بدین منظور بود كه او را در قید و بند شرایط و تعهداتى گرفتار سازد كه معلوم بود كسى چون معاویه دیر زمانى پاى بند آن تعهدات نخواهد ماند، و در آینده نزدیكى آنها را یكى پس از دیگرى زیر پاى خواهد نهاد، و در نتیجه ، ماهیت ناپاك معاویه و عهد شكنى هاى او و عدم پاى بندى او به دین و پیمان ؛ بر همه مردم آشكار خواهد شد. و نیز امام حسن (ع ) با پذیرش صلح از برادر كشى و خونریزى كه هدف اصلى معاویه بود و مى خواست ریشه شیعه و شیعیان آل على (ع ) را بهر قیمتى هست ، قطع كند، جلوگیرى فرمود. بدین صورت چهره تابناك امام حسن (ع ) – همچنان كه جد بزرگوارش رسول اللّه (ص ) پیش بینى فرموده بود – بعنوان (مصلح اكبر) در افق اسلام نمودار شد. معاویه در پیشنهاد صلح هدفى جز مادیات محدود نداشت و مى خواست كه بر حكومت استیلا یابد. امّا امام حسن (ع ) بدین امر راضى نشد مگر بدین جهت كه مكتب خود و اصول فكرى خود را از انقراض محفوظ بدارد و شیعیان خود را از نابودى برهاند.

از شرطهایى كه در قرارداد صلح آمده بود؛ اینهاست :

معاویه موظف است در میان مردم به كتاب خدا و سنت رسول خدا (ص ) و سیرت خلفاى شایسته عمل كند و بعد از خود كسى را بعنوان خلیفه تعیین ننماید و مكرى علیه امام حسن (ع ) و اولاد على (ع ) و شیعیان آنها در هیچ جاى كشور اسلامى نیندیشد. و نیز سب و لعن بر على (ع ) را موقوف دارد و ضرر و زیانى به هیچ فرد مسلمانى نرساند. بر این پیمان ، خدا و رسول خدا (ص ) و عده زیادى را شاهد گرفتند. معاویه به كوفه آمد تا قرارداد صلح در حضور امام حسن (ع ) اجرا شود و مسلمانان در جریان امر قرار گیرند. سیل جمعیت بسوى كوفه روان شد.

امام حسن(ع)

 

ابتدا معاویه بر منبر آمد و سخنى چند گفت از جمله آنكه : (هان اى اهل كوفه ، مى پندارید كه به خاطر نماز و روزه و زكات و حج با شما جنگیدم ؟ با اینكه مى دانسته ام شما این همه را بجاى مى آورید. من فقط بدین خاطر با شما به جنگ برخاستم كه بر شما حكمرانى كنم و زمام امر شما را بدست گیرم ، و اینك خدا مرا بدین خواسته نائل آورد، هر چند شما خوش ندارید. اكنون بدانید هر خونى كه در این فتنه بر زمین ریخته شود هدر است و هر عهدى كه با كسى بسته ام زیر دو پاى من است ).

و بدین طریق عهدنامه اى را كه خود نوشته و پیشنهاد كرده و پاى آنرا مهر نهاده بود زیر هر دو پاى خود نهاد و چه زود خود را رسوا كرد!

سپس حسن بن على (ع ) با شكوه و وقار امامت – چنانكه چشمها را خیره و حاضران را به احترام وادار مى كرد – بر منبر بر آمد و خطبه تاریخى مهمى ایراد كرد.

پس از حمد و ثناى خداوند جهان و درود فراوان بر رسول اللّه (ص ) چنین فرمود:

(… به خدا سوگند من امید مى دارم كه خیرخواه ترین خلق براى خلق باشم و سپاس و منت خداى را كه كینه هیچ مسلمانى را به دل نگرفته ام و خواستار ناپسند و ناروا براى هیچ مسلمانى نیستم …) سپس فرمود: (معاویه چنین پنداشته كه من او را شایسته خلافت دیده ام و خود را شایسته ندیده ام . او دروغ مى گوید. ما در كتاب خداى عزوجل و به قضاوت پیامبرش از همه كس به حكومت اولیتریم و از لحظه اى كه رسول خدا وفات یافت همواره مورد ظلم و ستم قرار گرفته ایم ). آنگاه به جریان غدیر خم و غصب خلافت پدرش على (ع ) و انحراف خلافت از مسیر حقیقى اش ‍ اشاره كرد و فرمود: (این انحراف سبب شد كه بردگان آزاد شده و فرزندانشان – یعنى معاویه و یارانش – نیز در خلافت طمع كردند).

و چون معاویه در سخنان خود به على (ع ) ناسزا گفت ، حضرت امام حسن (ع ) پس از معرفى خود و برترى نسب و حسب خود بر معاویه نفرین فرستاد و عده زیادى از مسلمانان در حضور معاویه آمین گفتند. و ما نیز آمین مى گوییم .

امام حسن (ع ) پس از چند روزى آماده حركت به مدینه شد.

معاویه به این ترتیب خلافت اسلامى را در زیر تسلط خود آورد و وارد عراق شد، و در سخنرانى عمومى رسمى ، شرایط صلح را زیر پا نهاد و از هر راه ممكن استفاده كرد، و سخت ترین فشار و شكنجه را بر اهل بیت و شیعیان ایشان روا داشت .

امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود كه ده سال طول كشید، در نهایت شدت و اختناق زندگى كرد و هیچگونه امنیتى نداشت ، حتى در خانه ، نیز در آرامش نبود. سرانجام در سال پنجاهم هجرى به تحریك معاویه بدست همسر خود (جعده ) مسموم و شهید و در بقیع مدفون شد.

همسران و فرزندان امام حسن (ع )

 

دشمنان و تاریخ نویسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن (ع ) داستانها پرداخته و حتى دوستان ساده دل سخنانى بهم بافته اند. امّا آنچه تاریخ ‌هاى صحیح نگاشته اند همسران امام (ع ) عبارتند از:

(ام الحق ) دختر طلحة بن عبیداللّه – (حفصه ) دختر عبدالرحمن بن ابى بكر – (هند) دختر سهیل بن عمر و (جعده ) دختر اشعث بن قیس .

بیاد نداریم كه تعداد همسران حضرت در طول زندگیش از هشت یا ده به اختلاف دو روایت تجاوز كرده باشند. با این توجه كه (ام ولد)هایش هم داخل در همین عددند.

(ام ولد) كنیزى است كه از صاحب خود داراى فرزند مى شود و همین امر موجب آزادى او پس از مرگ صاحبش مى باشد.

فرزندان آن حضرت از دختر و پسر 15 نفر بوده اند بنامهاى : زید، حسن ، عمرو، قاسم ، عبداللّه ، عبدالرحمن ، حسن اثرم ، طلحه ، ام الحسن ، ام الحسین ، فاطمه ، ام سلمه ، رقیه ، ام عبداللّه و فاطمه .

نسل او فقط از دو پسرش حسن و زید باقى ماند و از غیر این دو انتساب به آن حضرت درست نیست .

از آیات خدا این است که برای شما از خودتان همسرانی آفرید

 

بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِیمِ

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

از آیات خدا این است که برای شما از خودتان همسرانی آفرید تا بدانها آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد که در این برای گروهی که اندیشه می کنند آیت هاست.

سوره روم،آیه بیست یکم

دوستان عزیز وقتی در اینجا سخن از آیات است منظور نشانه هاست / نشانه هایی که میتواند ما را متوجه خالق حکیم ، دانا ، م10007045_632544540148274_2153094585181595656_nهربان…… نماید و به ایمان ما بی افزاید. در مسئله در نظر گرفتن همسر برای انسان همانطور که آیه می فرماید نه یک نشانه بلکه نشانه های ی وجود دارد البته برای کسانی که اندیشه و تفکر می کنند و بقولی دنبال حقیفت را فهمیدن می باشند ولی کسانیکه به عقل خود و قلب معنوی خود پشت پا زده و خود را مرتبا الوده به گناه می کنند و بازگشت هم نمی کنند این جور افراد چگونه ممکن است بتواند تفکر کنند درست فکر کنند و درست بفهمند.

  • Ali Khani

    مولایمان علی علیه السلام فرموده اند قرائت قرانی که در آن تدبر نباشد در ان خیری نیست از دوستان خواهش می کنم  تفکر کنید و مطلبی را هم بنویسید تا دوستان استفاده کنند و یکدیگر را در تدبر در آیات کمک کنیم
  • تصور بفرمایید 2 یا 3 روز قبل نتایج آمار جمعیت یک کشور را که منتشر شده بود نگاه می کردم جمعیت کل 10 میلیون و چند هزار نفر / جمعیت زنان 5 میلیون و خورده ای / جمعیت مردان هم 5 میلیون و خورده ای البته جمعیت زنان حدود 200 الی 300 هزار نفر بیشتر نا گفته نماند دراین کشور تعدد زوجات هم تا حدودی هست.
  • چه کسی غیر از خدا جنسیت نوزادان را تعیین می کند اگز خداوند توازن جمعیتی را حفظ نمی کرد چه اتفاقی می افتاد
    نعمت های خدا بیشمار است بقول خود خدا بندهاش حتی نمی توانند آمار نعمت های خدا را بهشون ارزانی کرده بگیرند و بشمارند
  • حفظ تعادل جمعیتی یکی از آیات و نشانه های آشکار خداوند است نشانه است که ما اگر تفکر کنیم می توانیم به قدرت حکمت لطف ….. خداوند برسیم
  • همانطور که در این آیه آمده در این مسئله درنظر گرفتن همسر برای انسان نشانه های متعددی وجود دارد البته برای کسانی که تفکر می کنند.
  • Ali Khani